29 جدی 1391 - مطلب ویژه

جستجوی صلح در تاریکی و ابهام

جستجوی صلح در تاریکی و ابهام

جستجوی صلح در تاریکی و ابهام

 

صلح از ضروریات زندگی جمعی و از اساسی ترین مفاهیمی است که مردم افغانستان روی آن توافق نظر دارند. اما این توافق نظر به معنای این نیست که در زیر چتر صلح هر کاری مجاز دانسته شود و از هر حرکتی حمایت صورت گیرد.
صلح با طالبان اکنون به مسابقه ای می ماند که هر کسی می خواهد خود را فاتح آن بداند و بدان افتخار و مباهات نماید. اما تنها مردم افغانستان هستند که نمی دانند این پروسه به کدام سو به پیش می رود.
پروسه صلح و مذاکره با طالبان از آغاز تا کنون به یک منوال پیش رفته است. تنها تفاوتی که در پروسه صلح وجود داشته آدرس ها و مکان های است که چشم ها به سوی آن ها دوخته شده است.
نهادینه شدن صلح، بدون شناخت نهاد اصلی بحران نا ممکن است. طالبان اینک به عنوان نهاد اصلی بحران به نظر می آید. ولی طالبان تنها مهره ی بحران است نه محور بحران. بی تردید محوریت بحران افغانستان را پاکستان وآمریکا بر عهده دارند.
عدم شفافیت در مذاکرات صلح یکی از انتقادات عمده ای بوده که در چند سال اخیر از سوی کارشناسان، جوامع مدنی و رسانه ها مطرح شده ویکی از مواردی بوده که پروسه صلح را در تاریکی قرار داده است.
صلح با مخالفان مسلح دولت به دلیل اهمیت آن، از حوزه اختیارات دولت خارج شده و به یک مساله ملی بدل شده است. البته دولت با توجه به منافع و خواست و اداره ملی می تواند زمینه ها وبسترهای صلح را آماده کرده و چارچوب آن را مشخص سازد. مهم این است که مردم افغانستان در جریان گفتگوهای صلح قرار داشته باشند ورضایت آنان در هر مرحله مهم پنداشته شود.
گروه طالبان از آغاز روی کار آمدن خود تا حال مسوول کشتار صدها هزار شهروند افغانستانی دانسته می شود و خشونت و بی رحمی با برخی اقوام و نادیده گرفتن حقوق برخی طیف های اجتماعی در کارنامه سیاسی و نظامی این گروه به ثبت رسیده است. از اینرو دولت باید این گونه ملاحظات سیاسی و حقوقی را مد نظر قرار داده و سرنوشت و آینده افغانستان و ارزشهایی را که برای زیست اجتماعی، تقاهم سیاسی و توسعه اقتصادی کشور، نقش محوری دارند، به پای صلح و مصالحه با مخالفان مسلح دولت، قربانی ننماید.
یکی از مشکلات ودشواری هایی که تا هنوز در روند تلاش های صلح موجود بوده این است که حکومت، نه یک استراتژی برای صلح ارائه داده و نه تعریفی از مفاهیم جنگ، صلح و مخالفان مسلح دولت داشته و نه آجندا و چوکات مشخصی برای مذاکرات صلح تعیین کرده است. این گونه ابهام ها در موضوعی که با گذشته و آینده مردم و کشور پیوند عمیق و تاثیر گذار دارد، اشکالات زیادی را متوجه روند صلح کرده و به نگرانی طیف های گوناگون اجتماعی دامن زده است.
بدون شک تعقیب روند صلح در تاریکی و ابهام نمی تواند به نتایجی منجر شود که مردم از این پروسه انتظار دارند. مردم می خواهند در سایه صلح، امینت در افغانستان تأمین گردد، آزادی های سیاسی ومدنی مردم تضمین شود و مشارکت عادلانه و برابر شهروندان در فرایندهای سیاسی ممکن ومیسر گردد وتبعیض و بی عدالتی با همه اشکال آن از جامعه افغانستان برچیده شود. صلحی که مبتنی بر خواست واقعی و عمومی مردم افغانستان باشد، صلح واقعی و پایدار خواهد بود.
صلحی که بر این ارزش ها و خواست ها استوار نباشد، در بهترین حالت به جنگ مسلحانه وخشونت های عریان پایان می بخشد و یک آتش بس موقتی و شکننده را در کشور برقرار می سازد. معنای این گونه صلح به عدم جنگ تقلیل پیدا می کند و عدم جنگ، دوام زیست جمعی را در سایه عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی تضمین نخواهد کرد.
به همین خاطر در حالی که همه مردم خواهان صلح در افغانستان می باشند؛ اما هیچگاه از روند موجود حمایت نمی کنند. این مسأله به این دلیل صورت می گیرد که در مسیر صلح با طالبان هنوز شفافیت لازم دیده نشده است.
بنابراین نگرانی های بیشتر در روندهای رسمی صلح است که از سوی حکومت افغانستان تعقیب می شود و این نگرانی ها تنها با باز شدن دفتر طالبان در قطر و یا برگزاری اجلاس صلح در داخل خاک افغانستان برطرف نخواهد شد. پاسخ به این نگرانی ها زمانی میسر خواهد شد که در اهداف، استراتژی ها، برنامه ها و چوکات صلح شفافیت لازم مراعات گردد و خواست استراتژیک مردم، اصل و معیار صلح و مذاکره شمرده شود.

نبی زمانی

همرسانی کنید!