11 دلو 1391 - مطلب ویژه
در سی سال گذشته، زمانی که جنگ میان گروههای مختلف به وجود آمده، همواره حرفِ گفتوگو میان طرفهای متخاصم نیز مطرح شده؛ اما شکل و شیوة این گفتوگوها کاملاً منوط به تضمین منافعِ جانبِ برگزارکننده بوده است.
در ده سال گذشته نیز همینگونه بوده است. جامعۀ جهانی، حکومت، اپوزیسیون، احزاب و افراد مستقلِ سیاسی همواره از گفتوگو حرف زدهاند و راهحل بحران کنونیِ افغانستان را در یک گفتوگوی سراسری دانستهاند؛ اما اِشکال کار در آنجا بوده که این گفت وگوها، همیشه تکبعدی و یکسویه صورت گرفته و نه تنها گرهی از کار نگشوده، بل سطح و عمقِ بحران را گستردهتر کرده است.
بیتردید که گفتوگوهای صلح نیز در همین راستا مطرح شده است. چنانکه رییسجمهور به انواع مختلف، دست به ایجاد این پروژه زده است. گاهی نشستهای منطقهیی را مطرح کرده است، گاهی کمیسیونهایی را برای پیوستنِ مخالفان مسلح تأسیس کرده است و گاهی هم شوراهایی را برای دستیابی به این مهم. اما هر بار این برنامهها از جاهایی لنگیده و نتوانستهاند به نتیجة مثبتی بیانجامند. در آخرین مورد هم که آقای کرزی شورای عالی صلح را ایجاد کرد نیز با همین مشکل مواجه بوده که تا کنون نتوانسته است گرهی از مشکل جنگِ افغانستان بگشاید.
اشکال اصلی شورای عالی صلح آن بوده که تنها افراد همسو با رییسجمهور را در خود داشته و آنان نیز بنا بر سلایق تیم حاکم، سعی بر کشاندنِ طالبان به پای میز مذاکره بدون هیچ قیدوشرطی داشتهاند. مخالفانِ این شورا از همان آغاز اعتراض کردهاند که در این گفتوگوها، نظر گروههایی چون مقاومتگران که سالها در برابر طالبان جنگیدهاند، زنان که بنا بر تعصبی که طالبان در برابر آنان دارند، جامعۀ مدنی که جنایات طالبان را نابخشودنی میخوانند و … نیز دخیل باشد و نظر آنان باید پرسیده شود. اما حکومت به دلیل اینکه منافع و صلاح کارِ خودش را در چنین رویکردی ندید، از مسأله طفره رفت تا اینکه طالبان حکومت افغانستان را تنها دیدند و از موضع خود یک گام پایین نیامدند. به همین دلیل بود که کشورهای دخیل در قضیۀ افغانستان هم هر کدام به نوبت چانهزنی کرده و به تأمین منافعِ خود در جریانِ این گفتوگوها پرداختند، چنانکه پاکستان، امارات متحده، عربستان، ایالات متحده و… هر کدام نخست نقاط منفعتزای خود را جستوجو کرده و بعد به میانجیگری و یا همکاری پرداختند.
تصور میشود که در این گفتوگوها، حکومت افغانستان تنها بوده و همهچیز را بر بنیاد سلایقِ خود سامان بخشیده و با در نظرداشت منافع گروهی که بیشترِ آنان از همراهان رییسجمهور اند، به طرح و اجرای این گفتوگوها پرداخته و علیرغم اینکه پروژه بینتیجه بوده، تا کنون سعی بر ادامۀ آن دارند.
حتا در جریان این بازی بیرویه و کاذب، گاهی شده که حکومت خبطهای جبرانناپذیری را مرتکب شده است، نظیر اینکه زندانیان طالبان را رها کردهاند، اسامی آنان از فهرست سیاه حذف گشته و حتا صحبت از بخشیدن برخی از مناطق به آنان شده است که در مجموع، مسالۀ مذاکره را منتفی کرده و قضیه را بیشتر به یک معامله تبدیل کرده تا گفتوگوهای صلح.
در هر حال، به نظر میرسد که حکومت در ادامۀ این راه، تنهای تنها مانده است و شکی هم نیست که اشتباهات بیشتری را مرتکب گردد و بر دامنة تباهیها بیافزاید. اما اگر نیتی برای سعادتِ این کشور وجود داشته باشد، اکنون نیز فرصت وجود دارد که گفتوگوهای صلح، رنگ واقعی و مردمی به خود بگیرند و حلّال مشکلات موجود گردند.
اشتراک همة اقشار، گروهها و صنفها… در این گفتوگوها ضروریست. زیرا گفتوگوهای کنونی به غیر از یک معامله میان طالبان و حکومت افغانستان، البته با پادرمیانی پاکستان و شماری دیگری از ممالک، چیز دیگری نیست. از اینرو، تشکیل یک خانۀ گفتوگو برای تمام مردم افغانستان، از نیازهای مبرم است تا در آن جدای از طالبان، به حرف و اعتراضِ سایر گروهها نیز گوش داده شود. طالبان در حال حاضر میدانند که حکومت افغانستان در داخل با مخالفتهایی روبهروست که همه در اثر گفتوگوهای کاذبِ صلح به وجود آمدهاند و شاید به همین دلیل است که آنان جسورتر شدهاند. حال آنکه در خانۀ گفتوگوی مردمی، اگر بر فرض طالبان با روند جدید کنار نیایند، دستکم قوت بینظیری در پیِ یک تفاهمِ بزرگ در برابر آنان شکل میگیرد که یقیناً طالبان را به هراس خواهد انداخت.
در هر صورت، جمعآمد نظریاتِ همۀ مردم افغانستان در پیوند با بحران کنونی، چشمانداز روشنی را برای یک صلح پایدار فرا روی ما میگذارد که آنهم در پی ریفُرم سیاسی و تجدید نظر در سیاستهای کنونی حکومت، به وجود آمده است.