19 جوزا 1391 - گزارش تصویری
“چین خواهان نقش فعالتر افغانستان در امور اقتصادی، امنیتی و سیاسی است”؛ این بیانیه در آستانه آغاز به کار کنفرانس شانگهای از سوی رییس جمهوری چین بیان شد، در حالی که پوتین ــ نیمه شریک سیاسی این کشورــ نیز در تایید گفته های وی، عین چنین جمله ای را تکرار کرد.
افغانستان امسال به عنوان ناظر در اجلاس همکاریهای شانگهای شرکت می کند و روحیه دولت هم نشان می دهد که در پیوند خوردن با بدنه این چند کشور آسیایی ــ که در راس آن قدرتهای بالقوه اقتصادی و تسلیحاتی دنیا قرار داردــ چندان بی علاقه نیست.
این را می توان از اولین اظهارت رییس جمهور کرزی در نشستی با دانشجویان چینی به خوبی درک کرد. رییس جمهور در این نشست که در جمع شماری از دانشجویان این کشور تدویر یافته بود گفت:«رابطه با چین برای ما اولویت ویژه ای دارد؛ چون خوشبختانه و خیلی خوشبختانه که چین همسایه ماست و نزدیکی با این کشور همیشه در ذهن ما بوده است.”
باید خاطرنشان ساخت که سازمان همکاریهای شانگهای که اضافه بر کشورهای یادشده ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان نیز عضویت این پیمان را دارند؛ ابتدا تشکلی تدافعی به هدف مقابله با غرب و تحکیم مرزهای جغرافیایی این کشورها بود؛ اما به مرور به ساختار و اساسنامه آن رکنی چون اقتصاد نیز به منظور تقویت همکاریهای تجارتی و مالی میان کشورها شامل گردید.
اما ماهیت این علاقمندی در چیست؟ در ورای پیمانی قریب الوقوع که قرار است با چین بسته شود چه چیزی نهفته است؟ همسایه های قدرتمند ما در سکوتی ده ساله انتظار چه را می کشیدند؟
جواب تمام این سوالات را می توان فقط در نهایی شدن پیمان استراتژیک کابل-واشنگتن یافت؛ پیمانی که علاوه بر سرو صدای ایجاد شده در افغانستان، دیگران را نیز هشدار داد. ظاهرا این هشدار، آسیاییها را نگران قلب شان کرده که مبادا در این گیر و دار، آنسوی اقیانوسنشینها، گوی سبقت را از آنها بربایند.
چین و روسیه بی صبرانه منتظر بودند که امریکا به شکست خویش در افغانستان اعتراف کرده و روزی به هر بهانه ای که شده این خاک را ترک کند؛ اما پس از یک دهه و اندی این پیمان نامیمون ( البته بیشتر برای همسایگان) همه معادلات نزدیکان ما را خراب کرد.
دور از حقیقت نخواهد بود اگر مدعی شویم که نشست شانگهای، پوششی است برای یک عکس یادگاری که میان رؤسای دولت افغانستان، روسیه و چین انداخته خواهد شد؛ عکسی که مفهوم لبخندها، جوهر ناپیدا روی انگشتانی که اثر امضای یک پیمان را هویدا می سازد و نگرانی های طرف افغانستان که مثل همیشه نمی تواند آینده برنامه هایش را پیش بینی کند، بعدها آشکار می شود.
ظاهر این قضیه زیباست، چون نشان دهنده اهمیت افغانستان میان دیگر کشورها می باشد که هرکدام به نوبه خود، تلاش دارند نقشی ارزنده را در امور این کشور داشته باشند و هرچه بیشتر در تقویت روابط خویش با دولت افغانستان بکوشند؛ اما حقیقت مسلم این است که همه این انگیزه ها در چرخشی دور یک محور شکل گرفته که همان تمدید حضور نیروهای امریکایی و چند همپیمان دیگرش تا ده سال دیگر است. پیمان اتمام حجتی بود که دیگران را به این یقین برساند که امریکا عرصه ای به نام افغانستان را به هر بهانه ای که تصرف کرده، تا مدتی پس از این هم نگاه خواهد داشت.
شاید این فقط یک فرضیه با دیدی کاملا بدبینانه به اوضاع باشد؛ اما به هرحال باید گفت که گردش دولت افغانستان به هر سو، آنهم بدون مطالعه دقیق و کارشناسانه نمی تواند باغ سرخ و زردی را که صاحبان ارگ در نظر مجسم کرده اند را محقق سازد. همکاری با پیمانهایی که به شدت به تخریب و مرگ یکدیگر می کوشند ــ آنهم به صورت مشترک ــ عواقبی را به دنبال خواهد داشت که با تصور کنونی دولتمردان ما هیچ انطباقی ندارد.
با تکیه بر این اصل که هیچ کشوری منافع علیای خویش را به دیگر مسایل برتری نخواهد داد، ورود هر گروهی به سیستم ارتباطات بین المللی افغانستان، انگیزه ای ابتدا ملی برای آن کشور دارد و هیچ عملی از سوی آنها هم نمی تواند از این چارچوب خارج باشد.
روی این تعادل، قدرتهای آسیایی برای مقابله با غرب، مجبورند در قالب سازمان و پیمان وارد عمل شوند و با همین سلاح پیمانهای متضاد با منافع خویش را سرکوب و یا حداقل با چالش رو به رو سازند؛ افغانستان در این میان مردانه وار سینه اش را برای تاخت و تازهای تکنولوژیک میان این سو و آن سو خواهد گستراند و به لطف زخمهای این درگیری سهمگین اما نامحسوس، عقب افتادگی آینده خویش را تضمین خواهد کرد!
منبع: جمهور نیوز