25 سنبله 1397 - مطالب خواندنی
آریانا نیوز: به نقل از العربیه، شبکه های اجتماعی به تازه گی تصاویری از یک عنصر داعشی را در عراق نشر کردند که به همراه یکی از زنان اسیر ایزدی گرفته شده است…
طبق اعلام حساب های کاربری متعلق به خبرنگاران عراقی، نیروهای امنیتی عراق این تصاویر را در مبایل که به نظر می رسد برای یکی از عناصر داعش باشد، یافته اند. در این تصاویر قاضی ولایت دجله که به نام ملا ساجد احمد علی شرجی خوانده می شود، با تعدادی از زنان ایزدی و در شرایطی بی شرمانه مشاهده می شود.
گفتنی است وزارت دفاع عراق 11 جون سال جاری عیسوی از کشف زندانی متعلق به داعش خبر داد که زنان ایزدی در آن بازداشت شده بودند. این وزاتخانه در اعلامیه ای اعلام کرد:اردوی عراق زندانی متعلق به گروه تروریستی داعش را که در آن شماری از زنان ایزدی حبس بودند، در تاریخ 17 ژوئیه در شهر موصل کشف کرد.
طبق اعلام آمار صادر شده از سوی کمیته امنیتی پیگیری امور اختطاف شدگان ایزدی در ماه فبریوری، تعداد افرادی که به اسارت داعش گرفته شده اند، به 3200 اسیر می رسد.
پس از آزادشدن یکی از برده های جنسی داعش، رسانه های ایزدی این موضوع را پیگیری کرده و بازتاب زیادی دادند.
یکی از زنان ایزدی که از سال ۲۰۱۴ و پس از حمله تروریست های داعشی به سنجار منحیث برده جنسی در خدمت داعشی ها بوده است، پس از سه سال آزاد شد!
رسانه های ایزدی با نشر کردن تصویری مدعی شدند یکی از زنان ایزدی که از سال ۲۰۱۴ و پس از حمله تروریست های داعشی به سنجار منحیث برده جنسی در خدمت داعشی ها بوده است، توسط خیرین از بازار برده فروشی داعش خریداری شد و به آغوش خانواده بازگشت.
در صحنهای که قلب هر آدمی را به درد میآورد، اشواق حجی ، دختر ایزدی، رو در روی متجاوز داعشی و کسی که در تمام زمان اسارت دختر در چنگال داعش، متعرض وی شده بود، قرار گرفت. زمانی دختر اسیر او بود، اما اکنون او اسیر کالای زرد زندانهای عراق است.
دختر که در زمان اسارت و در حالی که سن و سالی نداشت، مورد بدترین شکنجههای روحی و جسمی توسط این جلاد قرار گرفته بود، با چشمان اشک بار سر جلاد خود فریاد کشید: چرا رؤیاهای مرا نابود کردی؟ چرا دلم را شکستی؟
دختر ادامه داد: تو زنده گی مرا نابود کردی.. زمانی که ۱۴ سال بیشتر نداشتم به من تعرض کردی، بدترین ظلمها را در حقم روا داشتی. من جای دختر تو بودم، رؤیاهایم را دزدیدی؛ امروز نوبت توست که مکافات آنهمه ظلم را ببینی.
پیداست که یادآوری آن خاطرات تلخ برای دختر چقدر دردناک است. ویدیو با غش کردن دختر و روی زمین افتادن او تمام میشود.
از زمانیکه گروه موسوم به داعش برای نخستین بار در سال ۲۰۱۴ وارد ننگرهار و بعداَ زابل شد، گزارش های معدودی از تجاوز به زنان و دختران افغان به گوش می رسد. رویترز به چند تن از قربانیان دسترسی یافته است.
ظریفه به خاطر بلایی که داعش بر سرش آورد، مجبور شد که خانه اش را در ولسوالی درزآب واقع در جنوب جوزجان ترک کند و در شبرغان، مرکز این ولایت پناه بجوید.
او گفت: شوهر من زارع بود و اکنون من نمی توانم به چشمان او و همسایگانم نگاه کنم و به این خاطر با وجود خطری (که مرا تهدید می کند) آنجا را ترک کردم.
سمیرا، یک زن دیگر که از درزآب فرار کرد و اکنون در شبرغان زندگی می کند، گفت که جنگجویان به خانه اش آمدند و خواهر ۱۴ ساله اش را به نزد قوماندانانشان شان بردند. او نیز مانند ظریفه نمی خواهد نام کاملش را ذکر کند. چرا که در افغانستان این قربانیان خشونت جنسی هستند که داغ ننگ بر پیشانی شان می خورد.
سمیرا می گوید: او (قوماندان) با خواهرم ازدواج نکرد و کسی دیگری هم با او ازدواج نکرد، نفرهای او به خواهرم تجاوز کردند و حتی رییس قریه هم که عضو داعش است، به خواهرم تجاوز کرد.
بنا به گفته تورن اسماعیل قوماندان امنیه ولسوالی درزاب جوزجان، این رویداد در قریه ی مغل ولسوالی درزاب اتفاق افتاده و دختری که مورد تجاوز قرار گرفته است، نامزاد بوده است.
به گفتۀ قوماندان امنیه ولسوالی درزاب این نخستین بار نیست که گروه داعش چنین عملی را مرتکب میشود. او میگوید، مردم نیز از این اعمال اعضای داعش خشمگین و نگران اند.
به گفتۀ آنها این دختر برای سه شب در اختیار این قوماندان داعش بوده است.
نادیا مراد 21 ساله بود وقتی که جنگجویان داعش او را اختطاف و لت و کوب اش کردند و به او تجاوز کردند
نادیا مراد، یکی از 7000 زن و دختری که از سوی تروریستهای داعش اختطاف شده بودند، خاطراتش را در کتابی گرد آورده است.
او در کتابش به نام آخرین دختر: داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش مینویسد که چگونه از همان زمان سوار شدن به بس یک داعشی سعی کرد به او تعرض کند.
او درباره گذشتهاش میگوید: وقتی داعش به قریه مان حمله کرد من 19 ساله بودم و در خانه بزرگی با مادر و 12 خواهر و برادرم زنده گی میکردیم. پدرم را 13 سال قبل از دست دادم و زنده گی سخت و مفلسانهای را گذراندیم، اما کم کم برادرهایم بزرگتر شدند و با کار بیوقفه، به زنده گیمان سر و سامان دادند. درست همان روزهایی که زنده گی ما کمی رنگ راحتی و آسایش به خود گرفت، سر و کله داعش پیدا شد و خوشبختیمان را پایان داد؛ درس من خیلی خوب بود. عاشق تاریخ بودم و میخواستم در همین رشته درس بخوانم. برای آدمی مثل من که حافظه قوی و بینقصی داشت، تاریخ خواندن سراسر لذت بود، اما دیگر آن آدم سابق نیستم. هیچ چیزی در خاطرم نمیماند و حافظهام بشدت ضعیف شده است. هنوز هم حرف زدن از دوران اسارت و بردگی برای نادیا دشوار است. او وقتی برای سخنرانی به سازمان ملل دعوت شد، بارها میان صحبتهایش به گریه افتاد، بارها سکوت کرد تا بتواند شهامت رویارویی با خاطراتش را پیدا کند: این سه ماه بند بند وجود من را دگرگون کرد. بشدت احساس پیری دارم و فکر نمیکنم دیگر هیچ وقت همان آدم سابق شوم. زنده گی من از آگوست 2014 به بعد ویران شد.