آریانا نیوز: نیروهای داعش علیرغم مهارت جنگی و خشونت های شدید، به جهت شکست های پی در پی و از دست دادن قوماندانان خود هرگز نتوانست توسعه نفوذ خود را به جمعی همچون طالبان در افغانستان نزدیک کند…
مرکز مطالعات راهبردی بگین – سادات اسراییل اقدام به نشر مقاله ای با عنوان آینده داعش در افغانستان نمود که در آن آمده است تروریست های داعش پس از شکست در خاورمیانه، چشمان خود را به مناطق سرحدی پاکستان – افغانستان دوختند. در این مناطق، درگیری ها فضا را برای تضمین پناهگاه های امن تروریست ها تامین می کند و همچنین جریان ثابتی از نیروهای تازه نفس را نیروهای درگیر در جنگ و همچنین مردم پاکستان برای داعش فراهم می آورد. در عین حال که داعش با میدان نبرد سنگینی در منطقه مواجه می باشد، تلاش های هماهنگی برای نابودی آن صورت خواهد گرفت.
تروریست های داعش به طور موقت موفق شدند بر عوامل ناراضی طالبان پاکستان و افغانستان سلطه یابند و توانستند خیلی سریع و پس از اعلام تشکیل داعش خراسان در سال 2014، جوانان افغان را از نقاط دور دست در مناطق شرقی کشور جذب خود نمایند. پیروزی های نخستین داعش خراسان علیه دولت افغانستان و طالبان و جبهه تبلیغاتی داعش، زنگ خطر را برای قدرت های کلان منطقه و جهان و همچنین کشورهای نسبتا ضعیف تر آسیای مرکزی به صدا درآورد. ظهور داعش و موفقیت های میدانی این گروه حتی نیروهای طالبان را نیز که ادعای انحصارگرایی در افغانستان داشتند، به وحشت انداخت. تروریست های داعش و وضعیت خاص آن ها منحیث یک بازیگر غیردولتی، دولت افغانستان و جامعه بین المللی را در این کشور به چالش وا داشت. با این حال و با گذشت چند ماه، تبلیغات تروریست های داعش جذابیت خود را در میان گروه ها و مردم افغانستان و پاکستان از دست داد زیرا این گروه اغلب دستاوردهای جنگی خود را در شرق افغانستان دگرگون کرد. یکی از دلایل اصلی چنین دگرگونی برای داعش، ناسازگاری این گروه با منطقه بود. در بخشی از این مقاله با عنوان رهبری داعش آمده است اکثر رهبران ارشد داعش خراسان، در همان روزهای ابتدایی تاسیس و در نیمه دوم سال 2014 عیسوی از صحنه حذف شدند. برای مثال حافظ سعید خان، رئوف خادم و شاهدالله شاهد از اعضای موسس داعش خراسان در عملیات طیارات بی پیلوت و نیروهای خاص به هلاکت رسیدند و آخرین ضربه به رهبران داعش مربوط به هلاکت ابوسعد اورکزی ملقب به سعد ارهابی بود که در جریان عملیات مشترک نیروهای افغان و ایتلاف امریکایی در آگوست 2018 به هلاکت رسید. سعد ارهابی چهارمین رهبر داعش خراسان از زمان تاسیس بود که به هلاکت رسید. علاوه بر ولایت شرقی ننگرهار، ولایت جوزجان در شمال افغانستان نیز منحیث پایگاه دیگر تروریست های داعش در این کشور به حساب می آید. در ولایت جوزجان در نهایت تعداد زیادی از نیروها و قوماندانان بومی و خارجی داعش در اوایل آگوست 2018 و پس از محاصره از سوی طالبان، تسلیم دولت افغانستان شدند. محاصره داعشی ها در جوزجان با گذشت کمتر از یک ماه از هلاکت قوماندان ارشد داعش، قاری حکمت در حملات هوایی امریکایی ها به وقوع پیوست.
بایستی یادآور شد نیروهای داعش علیرغم مهارت جنگی و خشونت های شدید، به جهت شکست های پی در پی و از دست دادن قوماندانان خود هرگز نتوانست توسعه نفوذ خود را به جمعی همچون طالبان در افغانستان نزدیک کند. در ادامه این مقاله و در بخش چالش های داعش در خصوص طالبان آمده است علاوه بر دولت افغانستان و نیروهای ایتلاف امریکایی، بزرگترین چالش داعش در کارزار افغانستان، نیروهای طالبان می باشند که در این کشور مدعی یکه تازی می باشند. تروریست های داعش بدون احترام به مفکوره های رهبران معنوی طالبان، بیعت خود را با ابوبکر البغدادی، سرکرده اصلی داعش اعلام نموده اند. جدای از تفاوت در مفکوره های مذهبی، دو گروه در حوزه رویکردهای سیاسی نیز با یکدیگر متفاوت استند. پیروزی های داعش برای طالبان که مدت 17 سال است خود را صاحب نفوذ انحصاری در افغانستان می داند، غیرقابل تحمل است و بیشتر از دولت افغانستان و نیروهای ایتلاف، این نیروهای طالبان استند که مخالف هرگونه حضور تروریست های داعش در مناطق شرقی و شمالی افغانستان می باشند. در ادامه آمده است تعداد زیادی از قوماندانان و نیروهای طالبان پاکستان و افغانستان با امید دسترسی به منابع مالی و حمایت های گسترده به عضویت تروریست های داعش درآمدند. حتی بسیاری از اراذل و اوباش و مجرمین افغان نیز از نقاط دور دست این کشور به امید کسب قدرت و دسترسی به پول به داعش پیوستند. این امیدها با شکست داعش در عراق و سوریه خیلی زود از بین رفت. پس از این شکست، تروریست های داعش سعی نمودند در مناطق مختلف افغانستان که ایجاد پایگاه نموده اند با حمایت برخی کشورهای منطقه خاورمیانه فعالیت خود را ادامه دهند اما این کانال تزریق پول نیز کم کم دچار ضعف شده است. این مقاله در حوزه حساسیت های فرهنگی و فرقه ای می نویسد عمدتا گروه های حنفی معتدل در جامعه افغانستان دارای نفوذ می باشند در حالی که داعش خراسان به پیروی از سازمان مادر خود، حامی ایدئولوژی غیر منعطف سلفی گری می باشد. سلفی ها صرفا بر سنت و قرآن تکیه دارند و پیرو هیچ گونه مفکوره و مکتب فکری نیستند. افغان ها جامعه قبیله ای سنتی استند که آیین و عنعنات اسلامی احترام می گذارند که با عنعنات محلی آن ها آمیخته شده است. تفسیر غیر منعطف داعش از اسلام، عنعنات سنتی اسلامی را بدعت دانسته و مجازات آن را مرگ می دانند. این موضوع نقطه مقابل تصور مردم افغانستان است که داعشی ها را نیروهای خارجی قلمداد کرده که توجه چندانی برای فرهنگ، سنن و عنعنات افغان ها قایل نیستند. در ادامه آمده است درگیری های کنونی که حدود چهار دهه در افغانستان ادامه داشته، نه تنها اجتماع در هم تنیده ی افغان ها را تغییر نداده بلکه سبب ایجاد حس نفرت عمیق در میان افغان ها از جنگ شده است. علیرغم جنگ اقتصادی و سیاست های خشونت آمیز که تنها به نفع بخشی از جامعه افغان ها است، اکثریت مردم افغانستان با جنگ و خون ریزی مخالف استند. پس از تجربه خشونت های رژیم طالبان و حوادث 11 سِپتمبر، افغان ها هیچ علاقه ای به گروه های جدید در کشور خود ندارند. آن ها تمایلی به داعش خراسان که خشونت را سرلوحه کار خود قرار داده و به راحتی مردم افغانستان را تکفیر می نماید، ندارند. برخلاف طالبان، تروریست های داعش در میان همسایگان افغانستان و یا هر جای دیگر در منطقه، حامی یا همگرایی ندارد. تمامی همسایگان افغانستان، نگرانی های جدی خود را در قبال ظهور ابتدایی موفقیت های داعش خراسان در میدان جنگ، ابراز کرده اند و حتی نسبت به حامیان و یا افراد همسو با داعش خراسان در داخل کشورهایشان هوشیارتر شدند. دولت افغانستان و طالبان پس از آن که خطر داعش خراسان را احساس کردند به واقع دست همکاری به کسانی دادند که در پی از بین بردن داعشی ها بودند. حمله نیروهای طالبان به داعش در ولایت شمالی جوزجان به نحوی حمایت از دولت کابل نیز بوده است. در قسمت نتیجه گیری آمده است در حالی که داعش خراسان مسوولیت برخی از بم گذاری های کلان را بر عهده گرفت که بیشتر آن ها هم علیه ملکیان بی دفاع انجام گرفته بود، آن ها از این اقدامات تنها به دنبال آن بودند که در صدر توجه رسانه های محلی و بین المللی قرار گیرند. در نتیجه این حملات چانس اندکی برای آن ها در جهت در دست گرفتن مناطقی فراتر از آنچه در اختیار داشتند، ایجاد می کرد. با این وجود ادامه درگیری در حالی که بازیگران منطقوی به دنبال منافع خود بودند، به طولانی تر شدن عمر داعش خراسان منجر نمی گردید و تنها شرایطی را ایجاد می کرد که به دیگر گروه های کوچک اجازه خودنمایی می داد که این مسئله خود می توانست تهدیدی برای صلح منطقوی در بلند مدت باشد. یک تلاش مشترک و هماهنگ که از سوی تمام بازیگران انجام گیرد، بهترین گزینه برای تحت فشار قرار دادن داعش خراسان است که نه تنها برای صلح و ثبات در افغانستان بلکه برای تحقق این امور در جنوب و مرکز آسیا و همچنین روسیه، چین و ایران نیز کارآمد است.