آریانا نیوز: یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی منطقه خاورمیانه در آخرین دهه قرن بیستم، دخیل کردن دو حزب مهم کردهای عراقی یعنی «اتحادیه میهنی کردستان» (PUK) به رهبری مام جلال طالبانی و «حزب دموکرات کردستان» (KDP) به رهبری مسعود بارزانی، در پروژه کلان مقابله با صدام حسین پس از حمله اردوی امریکا به عراق بود.
امریکا و کشورهای متفق او، به این واقعیت پی بردند که سه عنصر مهم یعنی تمایل کردها به قدرت گرفتن (به طور خوشبینانه قدرت مشروع و جایگاه سیاسی)، سوابق طولانی در سازماندهی حزبی و جنگ پارتیزانی و بالاخره عنصر سوم یعنی اهمیت مناطق جغرافیایی، جملگی شرایطی را در اختیار کردها قرار داده که آنان را به یک گروه توانمند تبدیل میکند و باعث میشود که کردها توان آن را داشته باشند که به حیث یک نیروی کاتالیزور، به تحولات سیاسی و پروژههای نظامی و امنیتی، شتاب دهند.
اگر بخواهیم شرایط امروز را با آن دوره مقایسه کنیم، میبینیم که اکنون نیز کردها، هم در عراق و هم در سوریه، یک بار دیگر مورد توجه امریکا و اروپا قرار گرفتهاند و قرار است در پروندههای مختلفی همچون مبارزه با داعش، مورد اعتماد قرار گیرند و بعید نیست که در این روند، این بار آنان نه در حد دریافت کننده امتیازات موقتی، بلکه در حد شرکای آماده در میدان، نتایج و دستاوردهای خاصی به دست آورند که منجر به تداوم این تعامل شود.
معمای کردهای سوریه
شاید تمام کسانی که اطلاعاتی کلی و اجمالی در مورد وضعیت سوریه دارند، به خوبی میدانند که هم اکنون در شمال سوریه، قدرت در دست کردها است و آنان در چند سال اخیر و در شرایطی که دولت مرکزی دمشق نمیتوانست در شمال سوریه جبههای علیه مهاجمین بگشاید، اداره مناطق را در دست گرفته و توانستهاند در برابر داعش، النصره و دیگر گروههای تروریستی، امتحان مقاومت پس دهند.
با این حال، این توصیف کلی نمیتواند به همه سوالات مربوط به کردها پاسخ دهد. موضوعی که باعث شده تداوم قدرت کردها در شمال سوریه به یک معمای جدی تبدیل شود، اختلافات داخلی دو قطب مهم کردها در این مناطق است. میدانیم که در شمال سوریه، قدرت در دست «حزب اتحاد دموکراتیک» (PYD) و شاخه نظامی آن موسوم به «یگانهای مدافع خلق» (YPG) است. حزب اتحاد دموکراتیک به رهبری صالح مسلم، در سه منطقه کردنشین از هم گسسته جزیره، کوبانی و عفرین، سه کانتون خودگردان به وجود آورده که هر کدام از آنها دارای مجلس، کابینه و نخستوزیر است و اگر چه تاکنون هیچ کشوری این ساختار دوفاکتو را به رسمیت نشناخته، اما بر روی ارض واقع، قدرت را در دست دارند و نه تنها در امور نظامی و دفاعی، بلکه در حوزههای مرتبط با زندگی روزمره مردم همچون تامین سوخت، آذوقه و دارو، پلیس، ترافیک، دادگاههای محلی، پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی، آموزش و مسائلی از این دست، از یک سو به نیازهای مردم پاسخ میدهند و از دیگر سو راه را بر آن میبندند که احزاب و نهادهای سیاسی وابسته به جریان تحت حمایت مسعود بارزانی، در این مناطق، اجازه ظهور و بروز داشته باشند.
در مورد فرجام قدرت گرفتن کردهای وابسته به پ.ک.ک در مناطق کردنشین شمال سوریه، باید به این نکات مهم توجه کرد:
1.همراهی کردها با امریکاییها در اتاق عملیات، تجاربی همچون آزادسازی کوبانی و تل ابیض (گرکی سپی)، از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر چه از دید امریکا و اروپا، پ.ک.ک یک گروه تروریستی به شمار میآید، اما مقامات کاخ سفید و وزارت امور خارجه امریکا، بارها اعلام کردهاند که آنان در مورد حزب اتحاد دموکراتیک کردهای سوریه چنین دیدگاهی ندارند و این به معنی اختلاف نظر جدی دو متفق مهم این پرونده یعنی آنکارا و واشنگتن است. اوباما معتقد است که باید از کردهای سوریه حمایت شود و در میدان جنگ بر روی آنها حساب باز کنند، اما اردوغان و داوود اوغلو معتقدند که کردهای سوری وابسته به پ.ک.ک تروریست هستند و چیزی به نام تروریست خوب و بد وجود ندارد. پس در این معادله، یکی از شروط مهم تداوم قدرت کردهای سوریه، نزدیک شدن به ترکیه و جلب رضایت آنکاراست.
2.بین دو قطب کُردی بارزانی – اوجالانی، در شمال سوریه، آن قدر اختلاف عمیق و بنیادینی وجود دارد که برقراری موازنه بین آنان، بسیار دشوار است و بدون شک این اختلاف ماندگار تا سالیان طولانی بر سرنوشت کردهای سوریه اثر خواهد گذاشت و این موضوع تنها در شرایطی میتواند تغییر کند که پ.ک.ک با مصلحت بینی و دوراندیشی، به قیمت جلب رضایت ترکیه و شاید امریکا، کردهای طرفدار بارزانی را نیز در بخشی از ساختار قدرت، سهیم کند.
3.کردهای هوادار پ.ک.ک که در شمال سوریه قدرت را در دست دارند، ضمن هماهنگی و همکاری با امریکا و بخشی از مخالفین سوری، با دولت مرکزی دمشق نیز همکاریهای آشکار و پنهان فراوانی دارند و این موضوع به شدت مورد اعتراض مخالفین سوری مقیم استانبول و احزاب کُردی وابسته به اسد است، اما سران کردهای سوری وابسته به پ.ک.ک در یک روند عملگرایانه، با ایما و اشاره و نه به شکل مستقیم، نشان میدهند تا زمانی که از سقوط دولت بشار اسد، مطمئن نشوند، حاضر نیستند به دمشق پشت کنند.