کرزی زمانی روی صحنه سیاست افغانستان آمد که پدرش توسط گروه طالبان کشته شد. او قبل از آن مشاور سیاسی پدر خود بود. بنابراین، می توان گفت که او سیاست عملی را در پیش پدر خود آموخت. در اواخر دوره طالبان او در ارزگان با گروه طالبان می جنگید. او رهبری گروهی از پشتون ها را به عهده داشت که مخالف گروه طالبان بود. کرزی اگر چه مردی شناخته شده نبود اما او یکی از رهبران پشتون تبار بود که آمریکا در جنوب افغانستان برای بسیج پشتون ها علیه گروه طالبان با او در تماس شده بود. غیر از حامد کرزی، شهید عبدالحق یکی دیگر از رهبران پشتون تبار بود که ایالات متحده آمریکا با او در تماس شده بود. او توسط گروه طالبان کشته شد. حامد کرزی نیز، بنا به گفته صاحب قلم کتاب “ماموریت سقوط” یک بار نزدیک بود توسط گروه طالبان در ارزگان کشته شود. بخت اما با حامد کرزی یار بود. او توانست با پای پیاده از کوه ها خود را به مرز پاکستان برساند و خود را ازمرگ نجات دهد. با کشته شدن عبدالحق توسط طالبان بخت او بیشتر گُل کرد.او هم فرد تحصیل کرده در رشته حقوق بود و هم دانش آموخته سیاست قبیله ای در مکتب پدر خود. از این جهت او مناسب ترین فرد برای احراز کرسی ریاست دولت موقت و انتقالی شناخته شد.
او رئیس دولت موقت، انتقالی و رئیس جمهور مردمی افغانستان برای دو دوره شد. او سیزده سال بر افغانستان حکومت کرد. او در زمانه ای قدرت سیاسی را به دست گرفت که افغانستان ویرانه ای بیش نبود.او در سیزده سال حکومت در عالم سیاست افغانستان بازی کرد. سیزده سال توانست قدرت خود را حفظ کند. از این جهت می توان گفت که او سیاستمدار به معنی واقعی کلمه است. زیرا، سیاست از یک نگاه چیزی جزء حفظ قدرت و اعمال قدرت نیست. در عین حال، او توانست در بهترین وجه ممکن رهبران جهادی را آرام نگه دارد. رهبرانی که هر کدام می توانست تهدیدی برای حکومت او باشد.او با بازی دموکراتیک و قبیله ای توانست تمام رقبای خود را در سیزده سال گذشته از عرصه سیاست افغانستان دور نگه دارد و یا اینکه در چارچوب حکومت با دادن سهم و جایگاهی آرام نگه دارد.
او در سیاست خارجی نیز بازی های متنوع از خود نشان داد. روابط با ایالات متحده آمریکا و پاکستان از نمونه های بازی چندگونه اوست. او در اوائل حضور امریکا در افغانستان خود را همسو با این کشور نشان داد. از سیاست های ایالات متحده آمریکا در افغانستان حمایت و پشتیبانی کرد. از اواخر سال ۲۰۰۹ میلادی او کم کم مخالفت خود را با سیاست های امریکا نمایان کرد. در اواخر دوره دوم حکومت خود علانا به سیاست های ایالات متحده امریکا تاخت و از گروه طالبان در مواردی حمایت کرد. گروهی که او در سال ۲۰۰۱ و قبل از آن با آن ها جنگیده بود. گروهی که پدر و دو برادر او را کشت. روابط او با ایالات متحده آمریکا به گونه ای سرد شد که پیمان امنیتی را با وجود تصویب لوی جرگه عنعنوی امضا نکرد. در مورد پاکستان نیز شاهد چند گانگی رفتار بوده ایم.
همان طور که گفتم او در عین سیاست های چندگانه و پر فراز و نشیب خدمات قابل قدر برای افغانستان نموده است. اما نگاهی انتقادی به دوره حکومت او لازم است. این ضرورت از چند جنبه دارای اهمیت می باشد.
اول؛ نگاه انتقادی به سیاست های رئیس جمهور کرزی از این جهت ضروری است که نگاه انتقادی این فرصت را برای حکومت بعدی فراهم می کند تا خلاء های دوره او را در عرصه داخلی و خارجی پر کند. نگاه انتقادی بدین معنی نیست که حکومت بعدی از سیاست های خوب رئیس جمهور کرزی چشم پوشی کند. بلکه بدین معنی است که حکومت بعدی هم توجه به سیاست های موفق و کار های موفق او داشته باشد هم نگاهی به جنبه های انتقادی او. این مهم باعث می شود که حکومت بعدی موفق تر از دوره رئیس جمهور کرزی باشد. در غیر آن، احتمال آن وجود دارد که حکومت بعدی مانند دوره رئیس جمهور کرزی سپری گردد و عملا خلاء های دوره او پر نگردد.
دوم؛ در اوائل حکومت کرزی تلاش ها بر این بود تا بازی دموکراتیک و قانونی جایگزین بازی های قبیله ای گردد. اما رئیس جمهور کرزی نه تنها نتوانست بازی های دموکراتیک را جایگزین سیاست های قبیله ای کند بلکه او تلاش ورزید عنصر های قبیله و قوم را در عالم سیاست افغانستان بیشتر مطرح نماید. همین مسئله باعث شد که افغانستان در عرصه دولت سازی، ملت سازی، توسعه، دموکراسی و حقوق بشر ناکام بماند.دولت ضعیف، مردم چندپارچه و فاقد هویت واحد، توسعه نیافتگی، دموکراسی شکننده و ارزش های حقوق بشر همچنان ناپایدار بماند. اگر چه دلایل دیگری نیز برای ناکامی حکومت او در عرصه های مذکور وجود دارد اما در دلیل و علل اصلی ناکامی او همان سیاست قبیله ای و قومی اوست. نگاه انتقادی این فرصت را فراهم می سازد تا با حکومت بعدی با رهایی سیاست قبیله ای و بازی های قبیله ای سیاست دموکراتیک را جایگزین آن نماید و اشتباهات رئیس جمهور کرزی را در این باره تکرار نکند.ادامه سیاست های او بدون شک محصول جزء دولت ضعیف، ملت چند پارچه، دموکراسی شکننده نخواهد بود.از این جهت، نگاه انتقادی یک ضرورت است.
در روز های پایانی حکومت او اما، به جای نگاه انتقادی یک نوع برخورد عاطفی و احساسی غلبه نموده است. برخورد عاطفی و احساسی مشکل را حل نمی کند.نگاه عاطفی و احساسی تمام جنبه های مثبت و منفی دوره او را پنهان می کند. به همین خاطر، باید حلقات مختلف در درون جامعه تلاش نماید تا نوع نگاه خود را تغییر دهد. رسانه ها، حلقات روشنفکری، جامعه مدنی می تواند نگاه انتقادی را تقویت کند. ناگفته نباید گذاشت که در این باره، شخص رئیس جمهور کرزی و حلقات دور و بر او می تواند زمینه های یک نشست را فراهم کند تا دوره ریاست جمهوری او را مورد بررسی انتقادی قرار دهد.
در پایان باید گفت که دوره سیزده ساله حکومت رئیس جمهور کرزی دارای نکات مثبت و منفی زیاد می باشد. او کشوری را به دست گرفت که یک ویرانه بود. او تغییرات و دگرگونی های زیادی بر این کشور آورد. اما در بخش های نیز ناموفق بوده است. از جمله دولت سازی، ملت سازی، تحکیم دموکراسی، حاکمیت قانون، تثبیت ارزش های حقوق بشر و …با نگاه انتقادی باید تمام جنبه های مثبت و منفی سیاست های او را باید مورد بررسی قرار داد و در حکومت بعدی جنبه های مثبت آن را برجسته کرد و از جنبه های منفی آن باید فاصله گرفت.