آریانا نیوز: روسیه اعلام کرده است که با طالبان ارتباط برقرار کرده است تا مواضع مشترک علیه گروه داعش اتخاذ کند.
نماینده روسیه در افغانستان گفته است که روسیه وطالبان دید گاه های مشترک درمبارزه با داعش دارند.
گرچه روسیه گفته است که مواضع مشترک آن کشور با طالبان آنها را با طالبان نزدیک کرده است. اما بی گمان کسی باور نمی کند که هدف راهبردی تری درنگاه و نگره روسها نباشد.
آنچه که تردید ها را بیشتر می سازد آنست که روسیه خود را وارث اتحاد جماهیرشوروی سابق می داند. شوروی ای که افزون بر مشکلات روز افزون داخلی، بر اثر فشار قدرت های غربی از پای در آمد و از آن چندین کشور متولدشد.
دشمنی غربی ها با اتحادشوری سابق سبب شد که ابهت و شکوه بیش از هفتادساله آن کشور به خاک بنشیند و ایدیولوژی کمونیستی که روزگاری از پرطرفدار ترین آیدیولوژی های زمان خود بود به زباله دان تاریخ سپرده شود.
گرچه فروپاشی اتحاد شوروی با ساختار کهنه و مطالبات جدید مردم آن کشور امر حتمی و گریز ناپذیر می نمود. اما،برای ملی گرایان روسیه سخت ناراحت کننده و مایه تاثربود.
روسیه بعد از اتحاد شوروی مواضع نزدیک به غرب اتخاذ کرد و حتا در برابر گسترش پیمان امنیتی ودفاعی ناتو از خود خویشتن داری نشان داد. اما غربی ها هیچ گاه با حسن نیت با روسیه برخورد نکردند و همواره این کشور را تحقیر کردند و تلاش ورزیدند که روسیه دست نگر و تابع سیاست های غرب در جهان باشد.
تحقیر تاریخی روسیه از یک سوی و نگاه غیرصادقانه غربیها به روسیه از طرف دیگر و داشتن توان بالقوه نیرومند نظامی روسها باعث شد که ملی گرایان روسیه احساس کنند که می توانند به عنوان وارث اتحاد جماهیرشوروی، قد بر افرازند و جایگاه مناسب خود را در ساختار قدرت بین المللی احراز کنند.
حضور روسیه در سوریه و مبارزه با داعش گواه بر آنست که روسها دیگر مواضع انفعالی در قبال تحولات جهانی اتخاذ نخواهند کرد و از هر فرصتی سود خواهند جست تا مواضع خود را تحکیم و تقویت بخشد.
سوریه و افغانستان دو عرصه ای آزمایش مهم برای روس ها است که بتواند قدرت خود را به رخ کشورهای غربی بکشد و از موضع انفعالی به موضع فعال تبدیل کند. روسها گرچه همگرایی با طالبان را مبارزه با داعش اعلام کرده است، اما به نظر می رسد که فرصت مساعدی در دست روس ها افتاده است که قدرت رقیب خودرا در منطقه به چالش بکشد.
حاکمان روسیه ها می دانند که غربی ها در افغانستان آسیب پذیر هستند و بر رغم حضور بیش از یک دهه در افغانستان و صرف هزینه های هنگفت، و پرداخت قربانیان زیاد، هنوز در دل مردم هیچ جایگاهی ندارند . نه در میان افکار عمومی مردم توانسته اند جایگاه مناسبی بیانبد و نه هم در دل سیاست مداران کشور.
حتا آنهایی که در غرب پرورده شده بودند و از جانب غربی ها ماموریت یافته بودند، نیز نتوانستند با غربی ها همراهی کنند.این خلای مهم از نظر روس ها بدور نمانده است و این بار با استفاده از این خلای سیاسی می کوشد با حضور در افغانستان و در کنار طالبان قدرت هژمونی غرب را به چالش بکشد .
این که روس ها دراین عرصه می تواند به پیروزی دست پیدا کند یا نه خود بحث دیگری است؛اما همین که با اعلام صریح می خواهد در کنار طالبان قرار گیرد، خود زنگ خطری برای مردم ،حکومت افغانستان از یک طرف و برای غربی ها از جانب دیگر است. نکته دیگری که در این مورد می توان به آن اشاره داشت تغییر مواضع طالبان است.
طالبان ساخته و پرداخته حکومت پاکستان وکمک های استخبارات غرب و سعودی است.
تا هنوز هم در همان راستا عملکرده و تابع سیاستهای غرب بوده است. گرچه در ظاهر چنین می نماید که این گروه برای اخراج نیروهای غربی از افغانستان به جنگ ادامه داده؛ اما بی گمان برای هیچ کسی قابل قبول نیست که این گروه را ضد غرب بشمارد.
لذا این گروه تمایل غربی داشته و در جهت سیاست های غرب نیز تلاش کرده است. محرز ترین و مسلم ترین کار کرد طالبان آنست که سبب ماندگاری نیروهای غربی در افغانستان شده اند.
اما وقتی روسیه اعلام می کند که با طالبان برای مبارزه با داعش همکاری می کند به معنای آنست که غربی ها این متحد خود را در افغانستان از دست می دهد و به تدریج به یک مهره روسیه تبدیل می گردد. وقتی میان دو قدرت مقایسه می شود آن که ضعیف تر است تاثیر بیشتر می پذیرد و تابع سیاست و نفوذ قدرت برتر می شود.
بنابراین این روسیه است که طالبان را در دام خود گرفتار کرده است و فردا لجام طالبان دردست روسها خواهد بود و هر سوی که صلاح بداند به کار خواهد گرفت.
به هر روی گسست ها و پیوست های کنونی در منطقه نشان می دهد که تحولات جدیدی درمنطقه درحال شکل گیری است. حال موضع حکومت افغانستان چه خواهد بود و سران حکومت با بازی های جدید چگونه برخورد خواهد کرد هنوز اعلام نشده است. اما اگر نتوانیم در بازی بزرگ منطقه ای بازیگر فعال باشیم در میان سنگ های آسیاب سیاست غرب و روسیه آرد خواهیم شد.