11 دلو 1395 - یادداشت
آریانا نیوز: بیانیۀ اخیر طالبان خطاب به ترمپ توسط الکساندر کنیازف، کارشناس سیاسی روس بررسی شد.
در این یادداشت آمده است: بیانیۀ طالبان بیش از آنکه دونالد ترمپ و دولت جدید امریکا را مخاطب بداند این فرصت را بهانه ای قرار داده تا بار دیگر اهداف و اولویت های خود را برای محیط داخلی افغانستان مطرح کند. البته این اقدام طالبان را همچنین میتوان یک حرکت تبلیغاتی با هدف ایجاد تصویر مناسب در کشورهای دانست که از تاثیر و نفوذ بالای بر روی اوضاع افغانستان برخوردارند.
با این وجود نباید این بیانیه را دلیلی برای اقدامات عملی سیاسی طالبان ارزیابی کرد زیرا چوکات فعلی حضور نظامی امریکا در افغانستان به وضوح اهداف اصلی واشنگتن را تعین کرده که مبارزه با طالبان و تروریزم بینالمللی به هیچ وجه در اولویت قرار ندارد. از این نگاه طالبان و ترمپ به اصطلاح یکدیگر را فعلا خوب درک میکنند.
مسلما واشنگتن از ابتدا اهداف ایجاد یک رژیم وابسته در کابل و ایجاد زیرساخت های مربوطه برای پنتاگون را در نظر گرفته بود تا در صورت لزوم بتواند بر فرآیندهای منطقوی چه در داخل افغانستان و چه خارج از آن تاثیرگذاری داشته باشد.
پایگاههای امریکا در مناطق کلیدی جغرافیه افغانستان مستقر شدهاند تا کنترول بر روی مسیرهای اصلی حملونقل را (مزار شریف در شمال، کندهار در جنوب، جلال آباد در شرق، شیندند و هرات در غرب) با خود داشته باشند.
مسئولیت حمایت از دولت کابل به پایگاه های نظامی واشنگتن در کابل و بگرام واگذار شده ولی در مجموع در ردیف سایر واحدهای غربی روی اهدافی تمرکز دارند که به آن اشاره شد.
به عبارت دیگر ساختار نظامی موجود را میتوان یک نوع شبکهای دانست که (به اعتقاد واشنگتن) قادر به جلوگیری از وقوع تحولات نامطلوب برای امریکا و تحت کنترول نگاه داشتن شرایط میباشد.
در این راستا آموزش نیروهای امنیت ملی افغانستان در چوکات عملیات پشتیبانی قاطع نیز هدف حفظ اختلافات متعادل را دنبال میکند. بنابراین فضای فعلی افغانستان یک مثال کلاسیک هرج و مرج قابل مدیریت در راستای منافع واشنگتن و متحدان آن دانسته میشود. در این راستا کنترول بر میدان هواییها، مراکز شهرهای کلان و پشتیبانی حساب شده در برخی از مواقع بحرانی از نیروهای ملی افغان بر تحقق اهداف کمک میکند.
البته خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان با منافع استراتیژیک امریکا انطباق ندارد به خصوص اینکه در سیاست خارجی دولت ترمپ به تدریج رویکردهای ضد رقبایش در حال شکل گرفتن میباشد و حضور مستقیم در افغانستان در این زمینه فرصت تلقی میشود.
نکته بعدی اینکه مصارفی مربوط به حضور نظامی در افغانستان با توجه به بودجه پنتاگون چندان کلان نمیباشند و مسئله افغانستان نیز تا حدود زیادی در حاشیه افکار عمومی امریکا قرار گرفته است که این موضوع ضرورت پلان بحث خروج نیروها از این کشور و انجام مانورهای سیاسی داخلی را از بین میبرد.
گذشته از آن رشد نفوذ چین در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی و همچنین تیرگی روابط میان پکن و اسلام آباد از یک سو و چین و هند از سوی دیگر… این همه کاخ سفید را وادار به توجه بیشتر بر روی مواضع خود در افغانستان کرده است.
باید به این نکته هم اشاره داشت که سیاست روسیه در رابطه به بحث خروج امریکا از افغانستان دارای یک خط و جهت گیری روشن و قاطع نبوده و هیچ اهرم جدی برای تغییر وضعیت در این زمینه را هم در اختیار ندارد.
بنابراین مقامات روسی (نظیر مصاحبه اخیر ضمیر کابلوف نماینده ویژه رییس جمهور روسیه در امور افغانستان) این ایده را که امریکا و ناتو در افغانستان یک عامل بازدارنده بوده و خروج سریع آنها غیر قابل قبول میباشد، مطرح خواهند کرد. اما با این وجود روسیه همچنان به دنبال تشدید تماسهای خود با طالبان و تشریک مساعی با پاکستان، چین، کشورهای منطقه آسیای مرکزی خواهد برآمد.