12 اسد 1397 - یادداشت, خارجی

چرا پادشاه عربستان، دوسیه فلسطین را از پسرش گرفت؟!

چرا پادشاه عربستان، دوسیه فلسطین را از پسرش گرفت؟!

آریانا نیوز: پشت‌پرده تصمیم ملک سلمان برای گرفتن دوسیه فلسطین از ولیعهدش چه می تواند باشد؟!

عبدالباری عطوان تحلیلگر مطرح جهان عرب در سرمقاله روزنامه فرامنطقوی رای الیوم نوشت: در اقدامی غافلگیرکننده، که به نظر ضروری می‌رسد، سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی دوسیه قضیه فلسطین را از دست پسر و ولیعهدش محمد بن‌سلمان گرفت آن هم پس از این‌که، ملک سلمان به حجم ضرری، که برخی سیاست‌های ولیعهدش به کشور وارد می‌کند، پی بُرد. از بارزترین سیاست‌های مضر بن‌سلمان، افتادن وی در دام حمایت از معامله قرن و انجنیران آن یعنی جرد کوشنر داماد و مشاور ارشد رییس‌جمهوری امریکا، و جیسون گرینبلات فرستاده خاص امریکا به منطقه خاورمیانه است.

این خبر را آژانس خبررسانی رویترز به نقل از منابع سعودی بسیار مطلع گزارش داد. اگر چه ما، که با آژانس خبررسانی‌های خارجی بیش از 40 سال تعامل داریم، معتقدیم که چنین اخبار درز شده از سوی مقام‌های ارشد دولتی چه در عربستان سعودی یا حتی در ایالات متحده امریکا، با هدف ارسال پیام بخش اعظمی از مسوولان و خوانندگان است و بروز این تغییر را مورد تاکید قرار می‌دهد.

رهبری عربستان سعودی خواست از طریق این درز اخبار به بیرون، در وهله اول فلسطینیان و سپس افکار عمومی جهان عرب را مطمین کند و این موضوع را مورد تأکید قرار دهد که همچنان بر سر عهد خود وفادار است و هرگز با هرگونه توافق صلحی در خاورمیانه، که قدس اشغالی را من‌حیث پایتخت فلسطین به رسمیت نشناسد و حق بازگشت آوارگان فلسطین را قانونی نکند، موافقت نخواهد کرد. این دو مساله محوری است که معامله قرن آنها را حذف کرده است و ابو دیس را من‌حیث پایتخت جایگزین و قرار داده و حق بازگشت را به صورت کامل حذف کرده است.

مساله اصلی، که خشم بخش اعظمی از فلسطینیان- دولت و ملت، جنبش‌های فتح و حماس – را موجب شده روایت آژانس خبررسانی رویترز به نقل از مسئولان فلسطینی نزدیک به محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی است که گفته‌اند شاهزاده محمد بن‌سلمان فشار شدید را به رییس تشکیلات در جریان دعوت از وی به ریاض در دیسِمبر گذشته وارد می‌کرد تا وی را به سمت پذیرش معامله قرن ، فراموش کردن شهر قدس من‌حیث پایتخت فلسطین و موافقت با ابو دیس من‌حیث جایگزین قدس و عدم پابندی به حق بازگشت آوارگان فلسطینی سوق دهد. طبق گزارش رویترز، ولیعهد سعودی وعده کمک‌های مالی به ارزش 10 ملیارد دالر به تشکیلات خودگردان فلسطین من‌حیث حمایت از آن در صورت موافقتش با این معامله، داد ولی محمود عباس، که با این فشارهای قوی روبه‌رو شد، تهدیدها مبنی بر سرنگونی‌اش در صورت مخالفت با معامله قرن را رد کرد.

خطرناک‌ترین موضوع در این معامله، که به نظر می‌رسد ولیعهد سعودی نیز با آن متقاعد شده این است که با پلان صلح عربی، که در سال 2002 در نشست بیروت مطرح شد و در اصل پلان ابتکاری ریاض بود، کاملا مغایرت دارد.

مقام‌های سعودی، که با آژانس خبررسانی رویترز گفت‌وگو می‌کردند، تأکید کردند این مساله که پادشاه عربستان دوسیه قضیه فلسطین را شخصا بر عهده گرفته و از دست ولیعهدش خارج کرده، به معنای وجود اختلاف بین طرفین نیست. ملک سلمان که به محمود عباس تعهدش به پلان صلح عربی را مورد تأکید قرار داده و تصریح کرده است که ولیعهدش، که در گفت‌وگو با نشریه امریکایی آتلانتیک در ماه آوریل گذشته گفته که حق اسراییلی‌ها است که با آرامش در سرزمین‌شان زنده گی کنند، اظهاراتی کم‌سابقه از سوی یک مقام سعودی یا عربی است. به نظر می‌رسد پادشاه سعودی می‌خواست موضعی را، که آسیبی جدی به جایگاه و وجهه کشورش در اذهان عمومی جهان عرب و اسلام خاصتا در چنین اوضاع بحرانی که از چند جبهه وارد جنگ سیاسی و نظامی شده است، تصحیح کند.

چند دلیل وجود دارد که ملک سلمان را به گرفتن دوسیه فلسطین از دست ولیعهدش، و بازگشت به مواضع اصولی عربستان در حمایت از پلان صلح عربی مجاب کرده است:

نخست: کمیپنی، که گروه‌های سعودی نزدیک به حکومت ریاض علیه فلسطینیان را به راه انداخته و آنها را متهم به فروش سرزمین‌شان کرده‌اند و از سوی دیگر عادی‌سازی با اسراییل را من‌حیث دولتی دوست تبلیغ کرده‌اند، نتایج معکوسی داده و تاثیری منفی بر کشور پادشاهی عربستان، جایگاه آن و وجهه‌اش من‌حیث کشور عربی- اسلامی که موقعیتی کلیدی در جهان عرب و اسلام دارد، گذاشته است و حتی باعث راه افتادن کمپاین‌های نفرت‌انگیز از این کشور شده است.

دوم: پیشروی‌های چشمگیر اردوی عربی سوریه در جنگ‌هایش برای بازپس‌گیری حاکمیت بر بخش اعظمی از خاک کشور، که آخرین پیروزی در مناطق جنوبی بعد از غوطه شرقی بوده، و ادامه آماده گی‌اش برای حمله به ادلب ، به این معناست که جنگ سعودی در سوریه، که به مدت 7 سال ادامه داشت، شکست خورده است و سوریه به صورت تدریجی به ولی با قدرت به جایگاه عربی و بین‌المللی خود بازمی‌گردد.

سوم: عقب‌نشینی دونالد ترمپ رییس‌جمهوری امریکا از تهدیدهایش علیه ایران، و ابراز آماده گی وی برای دیدار با مقام‌های ایرانی مشخصا حسن روحانی رییس‌جمهوری این کشور برای مذاکره بدون پیش‌شرط جهت حل و فصل اختلافات موجود میان طرفین، به این معناست که شرط‌بندی سعودی‌ها برای حمله امریکایی- اسراییلی به ایران در معرض شکست احتمالی قرار دارد.
چهارم: تصمیم مالیزیا برای خروج از ایتلاف اسلامی، که 3 سال پیش توسط عربستان سعودی تشکیل شد، و خارج کردن عساکرش از جنگ در یمن، و نیز افزایش گمانه‌زنی‌ها مبنی بر اقدام آقای عمران خان صدراعظم جدید پاکستان به عقب‌نشینی مشابه از یمن، و اتخاذ تصمیمی از سوی فرانسه برای پایان دادن به حمایت از ایتلاف عربی در این جنگ.
پنجم: شکست راه‌حل نظامی در یک‌سره کردن جنگ در یمن همزمان با وارد شدن آن به چهارمین سال خود آن هم بدون هیچ چشم‌اندازی که پایان آن را ممکن کند. از سوی دیگر هیچ تحول سازنده و بارزی که به نفع عربستان سعودی و همپیمان اماراتی آن در جبهه‌های جنگ، چه در تعز یا الجدیده یا صعده، وجود ندارد.
این بازنگری عربستان سعودی در دوسیه فلسطین، که در بازگشت آن به ملک سلمان نمود کرده است، تحولی مثبت قلمداد می‌شود که بایستی تکامل و تعمیق یابد.
مساله‌ای که ما را بر آن داشته است که بروز چنین تحولی را محتمل بدانیم این است که میزان کمپاین‌ها و مقاله‌های برخی نویسندگان، که همپیمانی با دشمن اسراییل و عادی‌سازی با آن را مورد تمجید قرار می‌دانند، کم شده است که مهم‌ترین شاخص‌ها در این زمینه، ناپدید شدن داکتر انور عشقی حامل این دوسیه، و دور شدن آن از انظار طی مدت اخیر است، همین مساله درخصوص شاهزاده ترکی الفیصل رییس اسبق سازمان امنیت ملی سعودی نیز صدق می‌کند که متخصص در حضور در کنفرانس‌ها و نشست‌های با همتایان اسراییلی، و رهبری روند عادی‌‌سازی به شمار می‌رود.

همرسانی کنید!