19 جوزا 1391 - خارجی
طی سالهای اخیر روند زوال تدریجی نظامهای سیاسی اقتدارگرا شتاب بیشتری گرفته است. در روند افول نظامهای سیاسی اقتدارگرا هر دو عامل دخالتهای خارجی و ضعفها و بحرانهای درونی نظامهای سیاسی اقتدارگرا، به نسبتهای مختلفی نقش داشتهاند. چنانکه گاهی دخالت آشکار خارجی نقش بیشتری در فروپاشی نظام سیاسی اقتدارگرا داشته است (مانند سقوط رژیم بعث صدام در عراق) و گاهی هم نظامهای سیاسی یاد شده در نتیجه وخیمتر شدن بحرانهای داخلیشان و از جمله بحران ناکارآمدی مواجه با رویدادهای پیشبینی نشده سیاسی- اجتماعی به صورت پدیده موسوم به بهار عربی در خاورمیانه یا انقلابهای رنگین در محیط شوروی سابق شدهاند.
بدون شک نظام سیاسی روسیه به صورت سنتی و تاریخی از زمان حکومت تزارها و همچنین طی سالهای طولانی دوران کمونیسم و حتی در سالهای پس از فروپاشی شوروی تاکنون بهعنوان نظام سیاسی واجد تمامی ویژگیهای اقتدارگرایی شناخته شده است. بروز برخی آشوبهای اجتماعی و سیاسی در میان طبقه متوسط شهری در دو شهر بزرگ مسکو و سنپترزبورگ روسیه که در آستانه دو انتخابات اخیر پارلمانی و ریاستجمهوری به صورت تظاهرات دههاهزار نفری رخ نمود باعث شد تا برخی ذهنیتها نسبت به آینده اقتدارگرایی در نظام سیاسی روسیه به وجود آید. نکته مهم آن است که در روسیه آشوبهای اجتماعی خاصه به صورت تظاهرات دههاهزار نفری در خیابانها بهندرت اتفاق میافتد و تاریخ معاصر روسیه نشان داده است که وقایع منحصربهفرد آشوبهای اجتماعی یا بحرانهای سیاسی در این کشور به آسانی میتواند منجر به وقوع انقلاب 1917 یا فروپاشی نظام کمونیسم در سال 1991 شود. اعتراضات اجتماعی اخیر در روسیه به دلیل اینکه بلافاصله پس از بهار عربی بروز یافت و تا حدودی واجد ویژگی انقلابهای رنگین در محیط شوروی سابق بود و البته نقش عوامل خارجی در جهت تضعیف اقتدارگرایی در نظام سیاسی روسیه نیز در آن آشکار بود باعث جلب توجه جهانیان شد.
آقای «پوتین» بهعنوان سمبل اقتدارگرایی در روسیه در واکنش به رویدادهای نوظهور سیاسی و اجتماعی در کشورش متفاوت از رهبران سنتگرای نظامهای اقتدارگرایی در کشورهای توسعه نیافته ظاهر شد. از جمله آنکه پوتین بلافاصله خودش پرچمدار توسعه سیاسی و اصلاحات فوری در نظام سیاسی روسیه شده و با شعار اصلاحات سیاسی توانست آرای قابل توجهی بهعنوان رییسجمهور روسیه به دست آورد. پرسش مهم و سوال اصلی این مقاله چنین است: «آقای پوتین تا چه حد پایبند به توسعه سیاسی در روسیه خواهد بود و اصلاحات سیاسی از منظر ایشان به چه معنی است؟» بر مبنای سطح تحلیل ارایه شده بدون شک جامعهشناسی سیاسی میتواند کلید رمز ارزیابی و پیشبینی بسیاری از رویدادهای سیاست داخلی و خارجی روسیه در دوره ریاستجمهوری آقای پوتین را فراهم آورد.
اهمیت توسعه سیاسی در شرایط فعلی روسیه روسیه فعلا در شرایطی به مختصات ذیل قرار گرفته است:
1- نیازمندی شدید به شتاب در توسعه اقتصادی و فناوری و کم کردن فاصله با کشورهای پیشرفته اروپایی.
2- بهدنبال 12 سال اجرای برنامههای نوسازی اقتصادی و اجتماعی اکنون روسیه شاهد رشد و ایجاد طبقه بورژوا و نوظهور شهری (که عمدتا در مسکو و سنپترزبورگ زندگی میکنند) در کنار سرمایهداران نوکیسه و تازه به دوران رسیده است.
طبق متون کلاسیک غربی دو طبقه یادشده ضامن اقتصاد لیبرالیستی و جهش روسیه به سمت توسعه پایدار هستند. آمریکاییها در این خصوص به روسها میگویند روسیه درست در همان نقطهای ایستاده است که اروپا در فرآیند توسعه در دهههای 60 و 70 ایستاده بود یا ببرهای آسیا در دهههای 80 و 90 ایستاده بودند. (پایان دوره پوتین و پوتینیسم در روسیه، فرارو، بهمن، 90، ترجمه از فارین پالیسی).
3- غربیها به روسها میگویند مشارکت دادن طبقه متوسط شهری نوظهور و سرمایهداران نوکیسه و تازه به دوران رسیده در فرآیند سیاسی اداره کشور (در قالب توسعه سیاسی) شرط لازم و ضروری ادامه پیشرفت و نوسازی در روسیه است. (پایان دوره پوتین و پوتینیسم در روسیه، فرارو، بهمن، 90، ترجمه از فارین پالیسی).
4- روسیه بهعنوان یکی از کشورهای پیشتاز جهان در استفاده از اینترنت و محیطهای اجتماعی در فضای مجازی، اکنون مواجه با نسل جدیدی است که حاضر نیست وضعیت خود را با وضعیت پدران و مادران خویش در دوران شوروی مقایسه کند بلکه این نسل جدید دایما وضعیت خودش را با جوانان و مردم کشورهای غربی مقایسه میکند.
5- روسها از نظر فرهنگی، تاریخی و هویتی همواره خود را اروپایی تلقی کردهاند و نزدیک شدن هرچه بیشتر به اروپاییها همواره از آمال و اهداف روسها بوده است.
پوتین و توسعه سیاسی در روسیه
کاملا واضح است که پوتین و اطرافیان وی به لزوم انجام اصلاحات سیاسی در روسیه پی بردهاند. پوتین آشکارا به این نتیجه رسیده است که زین پس اگر ادامه اقتدارگرایی غیرممکن نباشد اما حتما بیشتر از گذشته باعث ایجاد دردسرهای جدید و حتی پیشبینینشده خواهد بود. در این رابطه اظهارات آقای دیمیتری اورشکین عضو شورای حقوقبشر وابسته به ریاستجمهوری روسیه (غربگرا و از اطرافیان مدودف) حایز اهمیت است. وی در واکنش به اعتراضات مدنی و سیاسی در روسیه که به بهانه تقلب در انتخابات صورت گرفت، میگوید: «اعتراضات مدنی اخیر در مسکو و سنپترزبورگ بیشتر از آنکه ماهیت سیاسی داشته باشد خصلت شهروندی دارد. قبلا کسی هیچگاه تصور نمیکرد که یک اجتماع خیابانی بتواند احزاب و جریانات سیاسی غیرهمسو را با یکدیگر متحد کند.» (منبع: فضای مجازی، اینترنت و اعتراضات در روسیه، مهدیه جعفری، ایراس) آقای اورشکین اضافه میکند که وی مدتهاست در مساله انتخابات در روسیه فعالیت دارد و قطعا تخلفات انتخاباتی اخیر در روسیه بیشتر از انتخابات سال 2007 نبوده است اما وقوع اعتراضات خیابانی به بهانه تقلب در انتخابات حاکی از تغییر و تحول مهمی در عرصههای اجتماعی و سیاسی روسیه است که افزایش مطالبات شهروندی و اثرگذاری فزاینده فناوری اطلاعات بر زندگی سیاسی و اجتماعی مردم دلیل اصلی آن است. (منبع: فضای مجازی، اینترنت و اعتراضات در روسیه، مهدیه جعفری، ایراس) پوتین در واکنش به مطالبات توسعه سیاسی در روسیه مقوله مزبور را به صورت دو عنصر مطالبات اصلاحطلبانه واقعی و برگرفته از نیازهای داخلی جامعه و دخالتهای غیرقابل توجیه خارجی در امور داخلی روسیه از همدیگر متمایز کرده است. پوتین در اعلام پایبندی خویش به اصلاحات واقعی ضمن یادآوری پایبندیهای عملی خود به اصول دموکراتیک مبادرت به تنظیم برخی دستنوشتهها در تعهد خویش به اصلاحات سیاسی و اقتصادی در آستانه ورودش به رقابت انتخاباتی ریاستجمهوری کرد.
دستیابی بهقدرت در فرآیندهای کاملا دموکراتیک در سالهای 2000 و 2012، کنارهگیری از ریاستجمهوری در انتخابات ریاستجمهوری 2007، کمک به ایجاد نهادهای دموکراتیک و نوظهور سیاسی و اقتصادی طی دوران زمامداریاش و موافقت با ورود رقبا به هر دو انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی اخیر و بالاخره برخورد سازنده با تظاهرات شهری مخالفانش از جمله موارد پایبندی عملی پوتین به اصول توسعه سیاسی بهحساب میآید. پوتین علاوه بر آن با انتشار مقاله بسیار مهم «دموکراسی و کیفیت دولت» که در فوریه 2012 در روزنامه کامرسانت منتشر کرد ضمن اعلام پایبندی کامل به توسعه سیاسی و تقویت جامعه مدنی بهعنوان نیازمندی فعلی روسیه برخی برنامههای خویش در این زمینه را تشریح کرد. برخی همکاران پوتین معتقدند پوتین حداقل از ترس بروز واگرایی و تشتت در میان اطرافیان خودش هم که شده ناچار به گردن نهادن به توسعه سیاسی خواهد بود چون پوتین خود شاهد بود رویگردانی نخبگان حزب کمونیست و اطرافیان گورباچف از او نقش مهمی در فروپاشی شوروی داشت و اخیرا هم نزدیک بود اطرافیان پوتین به دو اردوگاه پوتین و مدودف تقسیم شوند در حالیکه پوتین نمیخواهد در شرایط حساس فعلی حلقه نخبگان اطراف خود را تنگتر کند بنابراین گریزی از گردن نهادن به توسعه سیاسی ندارد. (منبع: پوتین از چه چیزی بیم دارد؟ رادیو پژواک مسکو، 26/3/2012)
موانع فراروی پوتین در تحقق توسعه سیاسی
مهمترین موانع فراروی پوتین در تحقق توسعه سیاسی عبارتند از:
1- نگرانی پوتین از دخالت عوامل خارجی در امور داخلی روسیه؛ خاصه آنکه سفیر آمریکا در مسکو علنا به بهانه تقویت جامعه مدنی در روسیه قصد انجام دخالت در امور داخلی روسیه را دارد.
2- وابستگی پوتین و اطرافیان وی به اقتصاد نفت و گاز
3- امکان رویگردان شدن بخشهایی از پایگاه اجتماعی پوتین از وی طی دوران زمامداری آتیاش
4- بحران اقتصادی فراروی روسیه و غرب و نگرانی طبقه متوسط از اثرات نامطلوب بحران مزبور بر توسعه اقتصادی و سیاسی در روسیه
5- بحرانهای فزاینده و حلنشده روسیه در مناطق توسعهنیافته قفقاز شمالی و شرق دور
6- رشد فزاینده ملیگرایی افراطی در میان روسها
در هر حال قضاوتها راجع به پوتین کاملا متفاوت هستند چنانکه برخی در داخل و خارج از روسیه اساسا کمترین انتظاری از پوتین در پیگیری مجدانه اصلاحات و نوسازی سیاسی و اقتصادی ندارند اما برخی دیگر قایل به اجبار پوتین در پیگیری مجدانه اصلاحات سیاسی هستند. در این رابطه «جیمز کلپر» رییس نهاد اطلاعات ملی آمریکا معتقد است: «بازگشت پوتین به احتمال قریب به یقین به معنای ادامه همان خط مشیهای قدیمی وی خواهد بود و بعید است تحول خاصی در سیاست داخلی و خارجی روسیه در دوران ریاستجمهوری پوتین روی دهد.» «جیمز کلپر» در ادامه گفته است: «پوتین به احتمال زیاد در سیاست داخلی همان سیستم سیاسی و اقتصادی موجود را حفظ خواهد کرد… .»
پوتین اساسا حافظ منافع اقتصادی نخبگان و اولیگارشی اطراف خود است با اینحال سعی خواهد کرد با انجام مانور میان امواج مطالبات اصلاحطلبانه در جامعه، سطحی از رفاه برای مردم را تامین کند هر چند با نظری به سرعت رشد و توسعه در روسیه و افزایش مطالبات طبقه متوسط شهرنشین در این کشور تحقق این امر بسیار سخت خواهد بود.» (منبع: سایت خبری گازتا مورخ 1/2/2012) در هر حال اقدام پوتین در تشکیل گارد ملی زیر نظر مستقیم رییسجمهور آینده روسیه بهخوبی حاکی از نگرانیهای جدی وی درخصوص چالشهای واقعی بر سر راه تحقق توسعه سیاسی و تقویت جامعه مدنی در روسیه است. و نتیجهگیری: پاسخ به این پرسش اساسی که «رفتار و عملکرد آقای پوتین در دوره نوین ریاستجمهوری در مقوله توسعه سیاسی در جامعه روسیه چگونه خواهد بود؟» میتواند پایه و مبنای مهمی برای درک و دریافت بهتری از روند سیاست داخلی و خارجی روسیه در دوره پوتین باشد. در حالی که برخی انتظار دارند پوتین پس از اعلام گشایش نسبت به ارزشهای لیبرالیسم (در حوزه نظری)، عملا نیز در همین مسیر قرار بگیرد اما عده دیگری در رویکردی محافظهکارانه بروز هرگونه تغییر در رفتار و عملکرد واقعی پوتین در حوزه اصلاحات سیاسی را بعید میدانند. در هر حال بهنظر میرسد تمامی تحلیلگران سیاسی مسایل روسیه نسبت به مولفههای ذیل توافق نظر و اجماع دارند:
1- نیازمندی روسیه به توسعه سیاسی بیشتر از آنکه ناشی از دخالت خارجی در این کشور باشد بیشتر متاثر از واقعیات و نیازمندیها در داخل جامعه روسیه است.
2 – بازگشت پوتین به رفتارهای سیاسی اقتدارگرایانه در حوزه سیاست مشکلتر از گذشته خواهد بود.
3- نیروی اصلی رقیب پوتین در عرصه سیاست و ثروت، لیبرال – دموکراسی است و سایر جریانات فکری و سیاسی نظیر ملیگرایی یا کمونیسم فعلا اهمیت چندانی ندارند و حتی در مواردی خطرناک هم هستند.
4- پوتین ناچار خواهد بود میان اصلاحات لیبرالیستی و رویارویی خطرناک با غرب نوعی موازنه و تعادل برقرار کند. (منبع: آینده روابط پوتین با مخالفان، لئونید واسیلیف، نزاویسمیا گازتا، 4/1/91).
5- دخالتهای خارجی خاصه از ناحیه ایالات متحده آمریکا (بهدلیل حساسیتهای پوتین) از مهمترین چالشهای واقعی بر سر راه توسعه سیاسی در روسیه است چنانکه انتقادات پوتین علیه آمریکا و غرب در لیبی و سوریه که به صورت محکومیت دموکراسی صادراتی غرب از جانب وی بروز کرد در راستای نگرانی پوتین از برنامههای آمریکا برای دخالت در امور داخلی دیگر کشورها تفسیر میشود.
منبع: شرق