16 قوس 1390 - مقالات
در طی روزهای اخیر کابل میزبان نشست سه جانبه ای بود که میان کشورهای افغانستان، ایران و پاکستان تدویر یافته بود. این اجلاس موضوع مبارزه با مواد مخدر را در دستور کار خود قرار داده بود. در اولین روز این نشست ضرار احمد مقبل وزیر مبارزه با مواد مخدر افغانستان، مصطفی نجار وزیر داخله ایران، حاجی خدابخش راجار وزیر کنترل مواد مخدر پاکستان، تفاهمنامه ای پیرامون همکاری در امر مبارزه با مواد مخدر به امضاء رساندند.
بر طبق مواد مندرج در این توافقنامه سه کشور راههای خشکاندن ریشه های اصلی تولید و توزیع مواد مخدر را باید جستجو کنند چرا که مبارزه با توزیع کنندگان پایین دست این ماده افیونی نتیجه ای در بر نداشته و تمرکز اصلی باید بر روی سرچشمه های اصلی تولید و توزیع این ماده متمرکز گردد.
و اما آیا این رویا اصولا قابلیت تحقق را دارا می باشد؟ سرچشمه های اصلی این مفسده بزرگ را کجا باید سراغ گرفت? می توان باور نمود که کشوری نود فیصد تریاک جهان را تولید نماید ولی مسولین و نیروهای موثری که در این کشور حضور دارند از آن بی خبر بوده و نتوانند مشکل را درمان نمایند؟ آیا امکان پذیر است که تولیدی به این انبوهی بدون موافقت و حتی مشارکت مسولین بلند پایه دولت افغانستان و مقامات ارشد آیساف تحقق پذیرد؟ از ده سال قبل بدین سو بیش از یکصد و پنجاه هزار نظامی از دهها کشور جهان دراین کشور حضور دارند در تمام قرا و قصبات و شهرهای افغانستان می توان رد این نیرها را یافت تنها در ولایت هلمند که بخش بزرگی از این مواد مخدر در همانجا تولید می گردد بیش از ده هزار تن از سربازان ارتش انگلیس حضور دارند. همچنین پایگاههای ارتش آمریکا در این ولایت هزاران نیروی نظامی این کشور را نیز در خود جای داده اند.
بنابراین با یک حساب سرانگشتی و بسیار ساده می توان به این حقیقت تلخ رسید که هم مقامات ارشد آیساف و هم مسولین بلند پایه دولت افغانستان در این تجارت کثیف سهیمند. در گذشته مواد مخدر از افغانستان غالبا به صورت خام به کشورهای دیگر قاچاق می شد اما امروز از فضل حضور ده ها هزار نیروی نظامی ناتو لابراتوارهای تبدیل تریاک به هروئین و سایر مواد شیمیایی مخدر باز شده و مشغول به کار می باشند. براساس برخی گزارش ها حتی نیروهای ناتو در ترانزیت این مواد افیونی از طریق زمین و هوا دست دارند.
معضل تولید مواد مخدر در افغانستان آسیبهای جدی ای را در بخشهای مختلف از خود برجای گذاشته است. مستقیمترین خسارت وجود این ماده افیونی وجود میلیونها انسان معتادی است که در این سه کشور همسایه مسلمان وجود دارند. بخش بزرگی از قشر عمدتا جوان این کشورها که در بهترین دوره زندگانی خود قرار دارند متاسفانه به دلیل ابتلا به این ماده افیونی از گردونه تولید فکری و فرهنگی و اقتصادی جامعه باز مانده اند. این گروه مصرف کننده که هیچگونه تولیدی از آنان در اقتصاد کشور وجود ندارد به مثابه بار سنگینی هستند که جوامع این سه کشور همسایه متحمل گردیده اند.
دومین خسارت عمده مربوط به هزینه سنگینی است که این سه دولت در امر مبارزه با مواد مخدر متحمل گردیده اند. به عنوان مثال کشور ایران بنا به آمار رسمی در طی دو دهه اخیر علاوه بر صرف صدها میلیون دالر در امر مبارزه با این معضل هزاران تن از سربازان خود را در راه مبارزه با قاچاق این ماده خانمان برانداز از دست داده است.
سومین خسارت عمده که بیشتر جامعه افغانستان با آن روبه روست به زیر کشت رفتن صدها هزار هکتار از زمینهای حاصلخیز کشور برای تولید این ماده زهر آگین است درحالیکه این زمینهای وسیع چنانچه بهره وری صحیحی از آن صورت گیرد با کشت محصولات مفید می توانند افغانستان را در بخش تولیدات کشاورزی از وابستگی شدید به دنیای خارج برهانند.
با یک نگاه ساده می توان دریافت که از قضا هر سه این خسارتها مطلوب اشغالگرانی است که در افغانستان حضور دارند. این استعمارگران کهنه کار می دانند که تولید مواد مخدر در این منطقه علاوه بر اینکه منطقه را آبستن تنشهای زیادی نموده است بخش بزرگی از نیروهای فعال و جوان و کارآمد این کشورها را تباه و نابود ساخته است. افغانستان نیز از این رهگذر الی الابد نخواهد توانست به روی پای خود بایستد.