طالبان در قطر و معمای امنیت در افغانستان

طالبان در قطر و معمای امنیت در افغانستان

مدیریت بحران امنیتِ افغانستان در یک دهه اخیر خارج از مرزهای این کشور انجام گرفته است. ایالات متحده آمریکا عامل بحران ساز در منطقه  با سیاست تهاجمی در عرصه بین الملل به دنبال کسب و تثبیت جایگاه هژمون می باشد، جایگاهی که با فروپاشی شوروی به ظاهر به سادگی دست یافتنی بود اما تحولات به نحوی رقم خورد که این کشور مجبور به پرداخت هزینه های هنگفت سلطه طلبی گردیده است. روند زوال آمریکا در یک دهه اخیر با حوادثی نظیر حادثۀ 11 سپتامبر، خیزش چین بعنوان یک قدرت بزرگ ، احیای مجدد روسیه ، بحران اقتصادی و از دست رفتن دوستان قدیمی در بهار عربی انجام گرفته است و  تاثیر منفی بر وجهه آمریکا در عرصه بین الملل داشته است. علی رغم فشارهای روز افزونی که ایالات متحده آمریکا تحمل می کند و اوج این فشارها  با جنبش 99% بر پیکرۀ واشنگتن وارد شده است اما تقلای این کشور در نقش آفرینی در معادلات امنیت در منطقه خاورمیانه جای بسی تامل دارد. به میان آمدن پای قطر در معادلات امنیت افغانستان نیز با نظر مساعد آمریکا صورت گرفته است تا برای مدتی گره کور جنگ افغانستان به بیراهه هدایت شود.

طرح ایجاد دفتر سیاسی طالبان در قطر صرفاْ برای این کشور یک پروژۀ بلندپروازانه ای است که  چراغ سبز آمریکا و چند کشور اروپایی و عربستان سعودی را به همراه داشته است. سلسله نشست ها با سران طالبان زمانی در جزیره خوش آب و هوای مالدیو در جنوب آسیا صورت می گرفت و اکنون کشور کوچک قطر قصد دارد با ثروت آل ثانی  نقشی بزرگ در مدیریت بحران جهانی ایفا نماید و ایجاد دفتر سیاسی طالبان وجهه این کشور را بالا ببرد.

قطر کشوری با وسعت و جمعیت کم در حاشیه جنوبی خلیج فارس است، اما نقش‌آفرینی آن در طول یک دهه اخیر، بسیار فراتر از موقعیت و اندازه کوچک آن بوده است. کشور کوچک قطر تحت حاکمیت خاندان آل ثانی است که از نسل فردی به نام ثانی بن محمد، از قبیله بنی تمیم و از اهالی نجد عربستان هستند. این خاندان با حمایت انگلستان در قطر به حکومت رسیدند. قطر در سال ١٩٧١، از قیومیت انگلستان خارج شد و به استقلال رسید از زمان حاکمیت شیخ حمد، قطر در عرصه داخلی و منطقه‌ای شاهد تحولات و پیشرفت‌های مهمی شده است؛ وضعیت داخلی و جایگاه منطقه‌ای این کشور مرحله نوینی را تجربه می‌کند. قطر در عرصه منطقه‌ای، در چند سال اخیر در پی ایفای نقشی جدی و متمایز نسبت به سایر کشورهای خلیج فارس برآمده و به عنوان میانجی در مناقشه‌های منطقه‌ای ایفای نقش می‌کند. در عرصه داخلی نیز این کشور دست به  اصلاحات سیاسی و اقتصادی  زده است. در عرصه رسانه‌ای، شروع فعالیت شبکه الجزیره انقلابی در عرصه رسانه‌ای جهان عرب، در جهت فضای آزاد سیاسی، ایجاد کرده است. همچنین این کشور با صدور گاز LNG  ، جهش اقتصادی قابل توجهی  را تجربه کرده است. [1]

فارغ از تمایلات قطر برای ایفای نقش در معادلات منطقه ای، تاثیر چنین اقداماتی بر اوضاع افغانستان باید مورد توجه قرار گیرد. در داخل افغانستان در روزهای اخیر شاهد برخوردهای متضادی با این طرح بوده ایم. دولت با فراخوانی سفیر از قطر نشان داد که در روند مذاکرات صلح همواره در حاشیه قرار داشته است. به بیان دقیق تر باید گفت که سیاست فعال طالبان دولت افغانستان را که صرفاً متکی به مشورت های دوستان غربی است پشت سرگذارده است. بنابراین در این مورد مهم نیز نقش منفعل دولت افغانستان تداوم یک دهه انفعال از سوی دولت مرکزی می باشد.

اما جریان های سیاسی داخل افغانستان نیز مواضعی متضاد در قبال دفتر سیاسی طالبان داشته اند. تئوریسین های ائتلاف تغییر و امید مخالف چنین رویکردی هستند و آن را  به منزله عقب نشینی برای اعتبار دولت افغانستان در صحنه بین المللی می دانند. [2]

 اما جبهه ملی دیگر جناح اپوزیسیون نظر متفاوتی نسبت به دفتر سیاسی طالبان دارد. این جبهه که نگران جایگاه خود در مذاکرات صلح با طالبان می باشد ایجاد دفتر در کشور خارجی را مثبت ارزیابی می کند و از آن استقبال می کند با این شرط که  باید همه نیروهاى مخالف طالبان درمذاکرات با این گروه سهیم باشند.[3]

آنچه از تنوع آرا نسبت به تحرکات طالبان در خارج از مرزهای افغانستان بر می آید بیانگر یک دهه سردرگمی در برخورد با این جنبش بنیادگرا می باشد. آمریکا مواضع طالبان را بمباران می کند و از سوی دیگر با کم و زیاد کردن لیست سیاه اعضای طالبان و القاعده و تفکیک میان طالبان خوب و بد کاملاً سیاست مبهم را در قبال افراط گرایی پیش گرفته است و دقیقاً این سیاست به دولت افغانستان نیز تسری یافته است و دنباله روی کورکورانه دولت افغانستان  از آمریکا شکست مطلق سیاست های امنیتی افغانستان  را به بار آورده است. جناح های سیاسی افغانستان و عموماً اپوزیسیون نیز صرفاً به دنبال حضور در عرصه معادلات سیاسی می باشند و توجهی به خواست ملت افغانستان ندارند.

آنچه از ابهامات موجود در برخورد با طالبان بر می آید این واقعیت را بیان می دارد که تفاوتی ندارد که طالبان در کجای دنیا مقر و آدرس داشته باشند. قطر یا ارگ ریاست جمهوری هیچ کدام تضمینی برای بهبود اوضاع امنیتی افغانستان نخواهد بود. این بازی سیاسی که ملت افغانستان را از دور خارج کرده و سود و زیان شخصی  را به میان آورده به امنیت در افغانستان ختم نمی شود. منافع آمریکا، منافع قطر، منافع طالبان و منافع صاحبان قدرت در افغانستان دردی از مصیبت های ملت محروم افغانستان دوا نمی کند . در حالیکه سلاح آمریکا و طالبان ملت افغانستان را نشانه می رود و آمار دقیقی از تلفات مردمی هرگز ارائه نمی شود چگونه می توان انتظار داشت که صرف ایجاد یک دفتر معمای امنیت در افغانستان را حل بسازد.


[1] . قطر تحولات داخلی و جایگاه منطقه ای، وب سایت:

http://www.isrjournals.ir/fa/essay/138-essay-farsi-5.html

[2] . روزنامه ماندگار، “گشایش دفتر طالبان  برای حکومت مایه ی ننگ است”، سال سوم،  شماره ی هفت صد و دوازدهم ، یکشنبه 27 قوس 1390، ص 6

[3] . روزنامه افغانستان، ” جبهۀ ملى از گشایش دفتر طالبان در یکی از کشورهای خارجی استقبال کرد”، سال پنجم ، شماره ی 1571، یکشنبه 27 قوس 1390، ص 7

همرسانی کنید!