2 سنبله 1393 - مقالات
پاکستان این روز ها آبستن مشکلات و چالش های متعدد است. عمران خان، رئیس حزب تحریک انصاف پاکستان و یکی از مخالفین حکومت خواهان استعفای نواز شریف نخست وزیر پاکستان شده است. طاهر قادری روحانی با نفوذ در پاکستان نیز با عمر خان هموا است. او نیز، خواهان استعفای نواز شریف شده است. این دو خواهان استعفای نخست وزیری است که او از طریق انتخابات و فرایند دموکراتیک به قدرت سیاسی دست یافته است. بنا به گفته دولت پاکستان درخواست عمر خان و طاهر قادری خلاف قانون اساسی پاکستان و خلاف روند های دموکراتیک است. آنچه این مسئله را جالب ساخته است، به ظاهر بی طرف نشان دادن ارتش پاکستان است. ارتش پاکستان بیان داشته است که دو طرف باید از طریق گفتگو و مذاکره به نتیجه برسد. اما عمر خان گفته است تا زمانی که نواز شریف استعفا ندهد، حاضر به مذاکره با او نخواهد شد. این وضعیت پاکستان را به کجا خواهد برد. آیا حکومت دموکراتیک و مردمی ادامه خواهد یافت و یا اینکه مخالفان دولت و ارتش پاکستان قدرت سیاسی را به دست می گیرد. تاثیر این وضعیت بر روند دموکراسی در افغانستان چه گونه خواهد بود.
قبل از پرداختن به مسئله نیازمند بررسی اهمیت این مسئله می باشیم. اول؛ بی ثباتی در پاکستان تا حدودی زیادی تاثیری بر وضعیت افغانستان خواهد گذاشت. در تئوری های جدید روابط الملل، بی ثباتی در یک کشور مساوی به تامین منافع ملی کشور های دیگر نیست. بلکه بی ثباتی در یک کشور به معنی تهدید جدی برای کشور های دیگر و به خصوص کشور های همسایه تلقی می شود. باور نگارنده نیز بر این است که هر نوع بی ثباتی در پاکستان تاثیر منفی افغانستان خواهد گذاشت. بنابراین، از این جهت برای ما حائز اهمیت است که اوضاع پاکستان را رصد کنیم و متناسب با آن رفتار ها و کنش های خود را سازماندهی نمایم و در مواردی آمادگی های لازم جهت مصون مانندن از تاثیرات منفی آن باشیم. دوم؛ رشد و تحکیم دموکراسی در منطقه منجر به رشد و تحکیم دموکراسی در کشور های دیگر نیز می شود. از آنجایی که افغانستان و پاکستان دارای مرز مشترک است و بیشترین تبادله تجاری و اقتصادی با همدیگر دارد، تضعیف شدن دموکراسی در پاکستان بدون شک، باعث تضعیف دموکراسی در افغانستان خواهد شد. زیرا، با تقویت شدن گروه های مخالف دموکراسی و حقوق بشر در پاکستان منجر به روحیه گرفتن گروه های ضد دموکراسی و حقوق بشر در این سوی مرز می شود. از این جهت، مورد تهدید قرار گرفتن حکومت دموکراتیک و یا بی ثباتی حکومت دموکراتیک در پاکستان روی ثبات و دموکراسی در افغانستان تاثیر می گذارد. بنابراین بررسی مسائل پاکستان از این جهت برای افغانستان دارای اهمیت فوق العاده می باشد.
پاکستان یک کشور کودتا خیر بوده است. کودتا روش برای انتقال قدرت سیاسی از فردی به فرد دیگر و یا از حزبی به حزب دیگر بوده است. کودتا اما، از طریق ارتش صورت می گرفته است. ارتش پاکستان اکنون نیز، دارای بیشترین قدرت می باشد. در صورت که ارتش پاکستان از حکومت حمایت نکند، امکان حفظ حکومت ممکن نیست. این نه به خاطر ضعف بیش از اندازه نهاد های حکومتی است بلکه به خاطر سیاسی بودن ارتش پاکستان می باشد. بدین معنی، اگر ارتش پاکستان از حکومت حمایت نکرد به معنی این است که در تقابل با نهاد های سیاسی و اداری حکومت(ممکن به صورت آشکار و یا پنهان) قرار گرفته است. اگر چه در سال های اخیر روند انتقال قدرت تغییر نموده است و نقش مردم پاکستان بیشتر شده است و قدرت سیاسی از طریق انتخابات انتقال می یابد. اما، ارتش پاکستان تا هنوز غیر سیاسی نشده است. ارتش پاکستان سیاسی ترین نهاد می باشد. بنابراین، ارتش در زد و بند های سیاسی و تصمیم گیری ها تا حدودی زیادی نقش برجسته و اساسی دارد.
سازمان استخبارات پاکستان نیز یکی از مهمترین نهاد های در حفظ ثبات سیاسی می باشد. در کشور های دموکراتیک سازمان های استخباراتی نقش در تصمیم گیری های مهم و اساسی ندارد. تصمیم گیری بیشتر به افراد غیر نظامی واگذار می شود. افرادی که در ارتش و سازمان های استخباراتی پست های کلیدی نداشته باشد. در پاکستان اما، ارتش پاکستان و سازمان استخباراتی آن نقش برجسته تر از نهاد های سیاسی و … دارد. نوع بازی ارتش پاکستان و سازمان استخبارانی آن تعیین کننده وضعیت سیاست و ثبات در پاکستان می باشد. بنابراین، حفظ ثبات در پاکستان تا حدودی زیاد بستگی به رفتار ها و کنش های این دو نهاد دارد. در عین حال، نادیده نباید گذاشت که نخبگان سیاسی در چارچوب قدرت و خارج از چارچوب قدرت نقش زیاد در حفظ ثبات سیاسی دارد.
موقعیت و جایگاه گروه های مخالف دولت تاثیر بسزایی بر اوضاع می گذارد.در پاکستان قدرت سیاسی میان دو خانواده دست به دست شده است. موقعیت آن ها و میزان دسترسی گروه و حزب مخالف تا حدودی در ثبات و بی ثباتی تعیین کننده است.
به صورت کلی، بی ثباتی و زیر سوال رفتن حکومت دموکراتیک در پاکستان به نفع ثبات و دموکراسی در افغانستان نیست. اولین و اساسی ترین تاثیر آن بر وضعیت افغانستان رشد گروه های تند رو است. زیرا، بی ثباتی در پاکستان زمینه را برای رشد گروه های تند رو فراهم می کند. از فرصت اما، گروه های مخالف مسلح دولت و گروه های تندرو در افغانستان نیز استفاده می کند. از یک نگاه، گروه های تند رو در دو سوی مرز افغانستان و پاکستان پیوند تنگاتنگ و رابطه نزدیک با همدیگر دارد. بنابراین قدرتمند شدن گروه های تندرو در پاکستان به معنی قدرتمند شدن تندرو ها در خاک افغانستان نیز خواهد بود.
بی ثباتی حکومت دموکراتیک اما، بیشترین ضربه را به روند دموکراسی در افغانستان خواهد گذاشت. زیرا، تضعیف شدن دموکراسی در پاکستان باعث خواهد شد که از دو جبهه علیه دموکراسی در افغانستان مبارزه صورت گیرد. از یک جبهه گروه های مخالف دموکراسی و حقوق بشر است و از جانب دیگر، حکومت پاکستان در تلاش خواهد بود تا دموکراسی در افغانستان مانند پاکستان ضعیف بماند. بنابراین، سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا باید توجه جدی به مسئله پاکستان داشته باشد تا فروپاشی حکومت دموکراتیک در پاکستان منجر به بی ثباتی در افغانستان نگردد.
در پایان این نوشتار باید متذکر شوم که نوع نگاه حکومت پاکستان و افغانستان نسبت به روند تحولات در دو سوی مرز معیوب و ناقص است. هر دو کشور خواهان بی ثباتی در کشور مقابل است. فهم آن ها مبتنی بر این پیش فرض است که بی ثباتی در کشور مقابل همسو با منافع ملی کشور شان است. باور نگارنده بر این است که این نوع نگاه، معیوب است و در دنیایی امروز تعریف که از منافع ملی صورت می گیرد، ناسازگار با نوع نگاه سیاستمداران کشور های جهان سوم مانند افغانستان و پاکستان است.