هرچند آخرین اظهار نظر جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا در خصوص طالبان برای افکار عمومی دنیا شوک آور بود و این پرسش را پیش کشید که پس چرا آمریکا و همپیمانان آن در افغانستان حضور دارند اما در واقع بایدن از نامکشوفی پرده بر نداشته و ناگفته ای را بیان نکرده است.
نگارنده با شنیدن سخنان بایدن که می گفت: «طالبان فی نفسه دشمن ما نیستند»، به یاد سخنان بی نظیر بوتو نخست وزیر فقید پاکستان در مورد نحوه تشکیل و تأسیس گروه طالبان در آغاز دهه نود میلادی افتاد. بوتو در اظهار نظری گفته بود که گروه طالبان با همکاری سه کشور پاکستان، آمریکا و عربستان سعودی ایجاد و بر افغانستان مسلط شد. هریک از این کشورها منافع ویژه ای را در حاکم کردن طالبان به افغانستان جستجو می کردند. پاکستان در پی به حاکمیت رساندن یک حکومت وابسته به آن کشور در افغانستان بود، آمریکا به دنبال به دست آوردن نفت و گاز آسیای میانه و ناکامی ایدئولوژی جهاد در افغانستان بود تا به عنوان یک الگو برای کشورهای دیگر بدل نشود و عربستان نیز به دنبال گسترش و توسعه اندیشه سلفی گری در کشوری که یک از سو به کشورهای جنوب شرق آسیا و شبه قاره هند نزدیک است و از سوی دیگر با کشورهای آسیای میانه و خاور میانه همسایگی دارد.
اما پس از رقم خوردن حادثه یازدهم سپتامبر 2001 ورق برگشت و طالبان که برای تأمین منافع آمریکا بر کشور مسلط گشته بود میزبان کسانی بود که به صورت مستقیم منافع آمریکا و غرب را از کشور ما تهدید می کردند. دولت آمریکا در آغاز از گروه طالبان خواست تا با اخراج رهبران القاعده از افغانستان و یا تحویل آنها به آمریکا رابطه خود را با این شبکه تروریستی قطع کند اما گروه طالبان که از نظر ایدئولوژیکی این خواسته را مغایر با اصول و ارزش های حاکمیت خود می دید به این خواسته تن در نداد و حتی حاضر شد که به بهای دوستی با القاعده سلطه خود بر کشور را از دست بدهد. چنین شد که آمریکا به افغانستان لشکر کشید و حکومت طالبان را با همکاری گروه های مجاهد مخالف آن گروه ساقط کرد.
استراتژی رسمی ایالات متحده این است که نیروهای نظامی آن کشور در قدم اول برای نابودی القاعده و در گام دوم برای نابودی هر گروهی که با آن شبکه همکاری کند وارد افغانستان شده اند و اگر طالبان بر همکاری خود با این شبکه ادامه دهد آمریکایی ها برای نابودی آن گروه نیز تلاش خواهند کرد و تلاش دهساله غرب برای حضور در افغانستان ظاهرا بر همین محور استوار بوده است، هرچند در پس زمینه این تلاش ها اهداف استراتژیک دیگری از جمله کنترل قدرت های منطقه ای و جهانی نزدیک به افغانستان نیز در دستور کار قرار داشته است.
بنابراین موج رسانه ای که در ده سال گذشته برای تحکیم پایه دموکراسی در افغانستان، بازسازی، حقوق بشر و… به راه انداخته شده، دروغ بزرگی است که غرب توانسته در پناه آن برای تأمین منافع خود در افغانستان تلاش نماید.
با اندکی تأمل در وضع جاری کشور درخواهیم یافت که تمام دستاوردهای حضور آمریکا و غرب در افغانستان آنچنان بی پایه و اساس است که ممکن است با وزش نسیمی از بیخ و بن بر افتد. دموکراسی روتینی، بازسازی های روبنایی، حقوق بشر رسانه ای و… چیزهایی هستند که در مقابل رنج و دردی که بر جامعه افغانستان در ده سال گذشته تحمیل شده هرگز به حساب نمی آیند.
هرچند برخی از صاحب نظران و دولتمردان ما بر این باورند که حضور نیروهای غربی در افغانستان ضامن بقای دموکراسی نیم بند حاکم بر افغانستان خواهد بود اما حقیقت این است که آمریکا خواهان حضور نظامی دوامدار در کشور ما است چه این هدف با دموکراسی تأمین شود یا با استبداد، چه کرزی بر سر کار باشد یا ملاعمر.
اگر در طول ده سال گذشته، یک حرف راست از زبان مقامات آمریکایی در افغانستان شنیده باشیم، همین سخن آقای بایدن در مورد طالبان است که آن گروه هرگز دشمن آمریکا نبوده و نیست چرا که همین گروه زمینه حضور آمریکا را در افغانستان فراهم کرده و هم اکنون نیز عامل دوام این حضور در کشور ما است.
بدین جهت است که خبرگزاری رویترز از رسیدن مذاکرات آمریکا و طالبان به نقطه حساسی خبر می دهد و اگر این مذاکرات به نتیجه برسد و طالبان منافع آمریکا را در کشور ما به رسمیت بشناسند دیگر هیچ دشمنی ای میان آن گروه و آمریکا وجود نخواهد داشت. آنان می توانند حکومت آقای کرزی را ساقط کرده و خود حاکمیت قرون وسطایی شان را بر افغانستان تحمیل کنند؛ اگر منافع آمریکا و حضور دوامدار نیروهای نظامی آن کشور در افغانستان را به رسمیت بشناسند.