بالاخره نیروهای خارجی یا همان مهمان های ناخوانده ی ۱۳ سال اخیر قرار شده تا کشور ما را ترک کنند و تنها ۱۳۵۰۰ نفر از آنها در افغانستان بمانند و کاری را انجام دهند که در این سیزده سال با بیش از یکصد هزار نیروی نظامی خود نتوانستند انجام دهند یعنی آموزش و تجهیز مناسب و کافی سربازان ارتش و پولیس ملی. آن هم با هدف مبارزه در خط مقدم جنگ با طالبان.
یعنی از این پس به جای کماندوهای آمریکایی، جوانان تازه تعلیم دیده ی افغانستان گوشت جلوی توپ طالبان می شوند. آن هم در حالی که اکنون بر هیچ کسی پوشیده نیست که اگر حمله ای از سوی طالبان در هر نقطه ای از کشور را رخ دهد، با حمایت غرب و البته با هدفی خاص صورت می گیرد. یعنی هر حمله برای مقصد و منظوری خاص صورت می گیرد تا زمینه سازی اتفاقات آینده باشد.
برخی می گویند طالبان افغانستانی می دانند برافراشتن بیرق قدرتشان در کشور تا حدودی محال است، لذا امید سهیم شدن در قدرت را در سر می پرورانند. به همین سبب در اوضاع و احوال کنونی می کوشند با توسل به عملیات انتحاری، انفجار و بمب گذاری و تاکتیک های دیگر، از فراموشی خود در اذهان ملی و بین المللی جلوگیری کنند و به هر نحوی که شده به اشرف غنی و عبدالله بفهمانند که آنها نیز از این کشتار چرب، سهم خود را می خواهند و اگر برای آنها جایی در دولت در نظر گرفته نشود، این حملات ادامه خواهد یافت.
اما طالبان پاکستانی که تحت حمایت آل سعود و آمریکا می باشند، هدفی جز ایجاد بهانه برای ماندن خارجی ها در افغانستان نداشته و ندارند. آنها طی این سالها تلاش کردند تا با زخمی کردن چند خارجی و تخریب چند مکان مربوط به خارجی ها، خود را مخالف غرب نشان دهند در حالی که این عملیاتها چیزی نبود جز آب به آسیاب دشمن ریختن.
اگر پرسیده شود راه حل عملی بحران نا امنی در افغانستان چیست؟ باید گفت: به طور منطقی دو راه بیشتر وجود ندارد، یا رضایت دایمی طالبان یا حذف واقعی طالبان.
اما رضایت دایمی با بخشی از طالبان که مربوط به افغانستان هستند و مخالف سیاستهای دولت کابل در زمان کرزی بودند، شدنی است. اکنون دولت جدیدی به وجود آمده که مدعی وحدت ملی و مشارکت همگانی در حکومت است. اگر واقعا کسی سلاح خود را بر زمین بگذارد می تواند مانند همه اشخاص سیاسی کشور در سهم گرفتن در اداره حکومت تلاش و رقابت نماید.
ولی صلح با طالبان پاکستانی و عربستانی که هیچ چیز وهیچ کس به جز خود و مرام خود را قبول ندارد، هرگز میسر نیست و چاره ای نیست جز حذف دایمی آنها. کاری که دولت کرزی به علت وابستگی قومی به آنها، توان انجام آن را نداشت و اکنون هم اشرف غنی به علت وابستگی به غرب، جسارت این امر را ندارد.
متاسفانه اشتباهی که کرزی کرد را اشرف غنی و عبدالله در حال تکرار آن هستند. این رییسان طی این سالها، به جای یک مدیریت صحیح، همیشه از فرهنگ باج دهی و رشوت استفاده کرده و به جای اینکه صلح و آشتی را تبدیل به یک اندیشه و انگیزه نمایند، تلاش نمودند تا با امتیاز دهی طالبان را به آغوش وطن بازگردانند. طرحی که هیچ موفقیتی در پی نداشت و نتیجه همین است که می بینید.
هرچند باید اعتراف کرد که مشکل افغانستان تنها گروه طالبان نیست بلکه مشکل اندیشه طالبانی است. غربیها با کمک عربهای افراطی بیش از دو دهه تلاش کردند تا توانسته اند اندیشه طالبانی را در نهاد این قوم نهادینه و جاودانه سازند و گرنه، خودشان را اینگونه زنده زنده انتحار نمی کردند.
مدارس پاکستانی تحت الحمایه آل سعود، در یک روند تدریجی توانسته اند سربازانی را تربیت کنند که از شوق بهشت خیالی، خود را منفجر می کنند. یک ارتش با چنین تفکر کاذبی . حال اگر غرب چند فرمانده و رهبر برای آنها تعیین کند تا آنها را هدایت کند، ارتشی دارد که اینگونه خدمتگذار هستند.
و این چنین است که اوضاع افغانستان روی آرامش را به خود نمی بیند. هرچند که ضعف نیروهای داخلی که برگرفته از ناتوانی مدیریت وزیران داخله و دفاع افغانستان بوده است نیز جای بحث و گفتگو دارد.
به هر حال سال ۲۰۱۴ هم با تمام خوشی ها ! و ناخوشی هایش به پایان رسید و باید چشم انتظار بمانیم و منتظر دسته گل جدید آمریکا در سال جدید میلادی باشیم که برای مردم ما چه ارمغانی به همراه خواهند داشت.