19 سنبله 1394 - مقالات
قبل از اینکه معاهده ننگین گندمک را ارزیابی نمایم، بهتر خواهد بود تا آغاز جنگ اول بین افغانستان و انگلیس را بطور مختصر بنویسم.
جنگ اول افغان و انگلیس در 1839 – 1842 با تسلیم شدن دوست محمدخان و رفتن مجبوری او به هند، و پیروزی شاه شجاع با حمایت نیروهای انگلیسی و مستقر شدن اش در کابل به پایان رسید.
پس از آن نیروهای ملی و مردمی افغان خواستند مبارزات خود را علیه نیروهای انگلیسی گسترش دهند و قیام های صورت گرفته که منجر به محاصره کابل شد. انگلیسها که توان و چارهء جز حیله گری در حالت ناتوانی نداشتند، اعلام کردند که حاضر به تخلیه کابل هستند. دولت کابل به نیروهای انگلیسی تضمین داد که در راه برگشت نیروهای انگلیسی به هند به آنان کاری نداشته باشد اما نیروهای مردمی و قبایل و اقوام این سرزمین افغان نه تنها این تضمین را نپذیرفتند بلکه هنگامی که دسته نیروهای انگلیسی که در حال بازگشت به هند بودند مورد حمله قرار گرفته و همه به قتل عام رسیدند.
یک سال بعد گروهی از نیروهای انگلیسی برای گرفتن انتقام به کابل حمله کردند. آنان قلعه و بازار بزرگ شهر را به آتش کشیدند. بزودی دایره مخالفان با نام شورای اعلای مجاهدان تشکیل شد.در این شورا افراد ذیل حضور داشتند. نایب امین الله خان لوگری (رییس شورا) وزیر محمد اکبر خان خان شیرین خان جوانشیر چنداولی حاجی علی آقا حسین حسین کاکه.
سرانجام مخالفان پس از هماهنگی قبلی بر علیه شاه شجاع قیام کردند و در طی نبرد آنها شاه شجاع کشته شد.
معاهده سه جانبه شاه شجاع، انگلیس و رنجیت سنگهه
معاهده سه جانبه بین شاه شجاع پادشاه افغانستان، رنجیت سینگهه حاکم هند بریتانوی وکلادوید نماینده بریتانیادر تاریخ 26 جون 1838 میلادی طی چند ماده معاهده سه جانبه را امضاء کردند که در ماده اول آن آمده است:
ماده اول: آنچه ممالک متعلقه این روی آب سند وآن روی آب مذکور که درتحت تصرف داخل علاقه سرکار خالصه است چون صوبه کشمیر، حدود شرقی، غربی، جنوبی وشمالی اتک، چچه، هزاره، کنبل، وانت، وغیره توابع آن. پیشاور با یوسفزای وغیره.ختک، هشت نگر، مچنی، کوهات ، هنگو وسایر توابع پیشاور تاحد خیبر، بنو، وزیر، تانگ، گرانگ، کاله باغ، خوشحال گده وغیره باتوابع آن. دیره اسماعیل خان وتوابع آن. دیره غازی خان وکوت مشهن، عمر کوت وغیره باجمیع توابع آن. سپنگر، اروات مند، اجل، حاجی پور، روح پور، هرسه کچی، ملک مینگره باتمام حدود آن. صوبه ملتان باتمام ملک آن، سرکار شاه موصوف وسایر خاندان سدوزایی را در ممالک مرقومه الصدر، هیچ دعوای نسلأ بعد نسل وبطنأ بعد بطن نبوده ونخواهد بود.
همچنان در ماده چهارم است: درباره شکارپور وعلاقه های سند که در راست دریای سند واقع است، هر فیصله ای که بین رنجیت سنگهه وکلا دوید به عمل آید طرف قبول شاه شجاع خواهد بود.
معاهده گندمک
این معاهده به تاریخ 6 جوزا 1258 هجری شمسی/ 4 جمادیالثانی 1296 هجری ( 26 می 1879 م.) میان امیر محمد یعقوب خان نواسه امیر دوست محمد خان و «سرلویس کیوناری» نماینده سیاسی انگلیس و لیتین (گورنر جنرال هند). طی ده ماده به امضا رسید. عملی شدن مواد این معاهده در روز جمعه 30 می 1879 در سمله از طرف وایسرای و گورنر جنرال هندوستان تصدیق شد. امضای ای. سی. لیال سکرتری خارجه حکومت هند. (1)
بدین طریق امیر محمد یعقوب خان علاقه کرم تا ابتدای جاجی، درهه هیبتناک خیبر تا کناره شرقی هفت چاه، لندی کوتل و سیبی و پشین را تا کوه کوژک و استقلال افغانستان را یکجا به هند بریتانوی تسلیم دادند. به استقبال موفقیت این معاهده «لیتن» گورنرجنرال در هند بریتانوی و کابینه «دیزرایلی» در لندن از شادی این فتح عظیم و سهل الحصول که شاهرگ های حیاتی سوقالجیشی افغانستان را (بولان، پیوار و خیبر) در دسترس انگلیس گذاشته بود، جشن گرفتند.
نکته مهم در قراردادها و معاهدات افغانستان عدم حضور مستقیم طرف افغانی است و اگر هم به طور مستقیم حضور داشتند، نقش موثری در آن ایفا نمی کردند. به طور مثال در قراردادهای مرزی ای که برای افغانستان منعقد شده است، قریب به اتفاق این قراردادها تحمیلی بوده و انگلیس و روس که قدرت های آن زمان به حساب می آمدند همه توافقات را بین خودشان انجام داده و طرف افغانی صرفا برای امضاء در صحنه حاضر می شده است. البته قراردادهای مرزی بیشتر به خاطر در نظر گرفتن افغانستان به عنوان حائلی میان روس و انگلیس منعقد می شدند که از دست اندازی و به خطر انداختن منافع هر یک از اینها توسط دیگری جلوگیری شود.
متن عهد نامه گندمک
1- از روزی که این عهد نامه به تصدیق طرفین میرسد، بین حکومت برتانیه و والاحضرت امیر افغانستان و متعلقات آن و جانشینان امیر، صلح و دوستی دایمی برقرار خواهد بود.
تذکر: ماده اول رابطه انگلیس با شخص شاه و روابط انفرادی بین یک دولت با یک شخص است. دراینجا موضوع کشور و استقلال افغانستان صریحاً نفی شده و استعمار سعی نموده است تا انحصارگرایی و اهداف استعماری خود را بالای شخص اول در افغانستان اشغال شده تامین نماید.(صلح و دوستی دایمی با شاه) یگ عبارت گنگ و بی مفهوم است در جهت فریب و خدعه سیاسی برای اهداف استعماری
اینکه چرا انگلیس ها چنین تعهد شخصی را به شاهی که خود هنوز مورد تایید تمام مردم افغانستان نبوده و بنابر رسوم و عنعنه که باید فرزند شاه، جانشین پدر شود، در ماده اول قرار داد استعماری و تحمیل شده گندمک صراحتاً بیان میدارد؟ این خود گواه اهداف استعماری و مداخله آشکار استعمار در تصاحب قدرت سیاسی و اقتصادی افغانستان است.
2 -والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد میشود که بعد از تصدیق این معاهده اعلان عفو عمومی تمام آن کسانی را صادر مینماید که در دوران جنگ به طرفداری اردوی انگلیس کار کردهاند. و اینها در هر درجه ومراتبی که باشند از مجازات و مصادمات محفوظ خواهند بود.(امثال سردار ولی محمد خان لاتی وغیره)
3- امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد است که در روابط با حکومتهای خارجی پابند مشوره با حکومت برتانیه بوده و با این حکومات عهدی نبندد و سلاح برضد شان نبردارد، و در صورت حمله خارجی، امداد نظامی و اسلحه و پول انگلیسی بغرض دفاع طوریکه انگلیس مناسب داند استعمال خواهد شد. سپاه انگلیسی بعد از انجام کار دفاع، از افغانستان به قلمرو برتانوی مراجعت خواهد نمود.
4_ برای حفظ ارتباط نزدیک بین حکومت برتانیه ووالاحضرت و هم بغرض حفظ سرحدات مقبوضات والاحضرت، طرفین متعهد میشوند که در کابل یک نماینده انگلیسی با دسته نظامی محافظ در منزل شایان شان خود مقیم خواهند شد. در صورت یک معامله مهم خارجی، برتانیه حق دارد که در سرحدات افغانستان نمایندگان انگلیسی و عساکر محافظ اعزام نماید. در موقع ضروری که مفاد طرفین متصور باشد، والاحضرت امیر افغانستان هم میتواند نماینده ئی بدربار گورنر جنرال مقیم نماید، همچنین در سایر جاهای هند که رضای طرفین باشد.
5- حفاظت نمایندگان انگلیسی به عهده والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آنست. حکومت انگلیس متعهد است که نمایندگان اودر امور داخلی افغانستان مداخله ننمایند.
6- والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آن از طرف خود و جانشینان خود متعهد می شود که برای رفتوآمد اتباع برتانیه در افغانستان مشکل تراشی ننماید تا محفوظ بوده و تجارت نمایند.
7- چون تجارت بین طرفین بطور مسلسل جاریست، والاحضرت امیر افغانستان تعهد میکندکه برای حفظ تجارو تسهیل مال التجاره در شاهراههای عمومی، سعی بلیغ بکار برد و در حفظ راهها بکوشد. برای ترقی تجارت وانتظام راهها و مالیات تجارتی و غیره، یک قرارداد تجارتی جداگانه در طول یکسال بسته خواهد شد.
8- بغرض تسهیل در روابط تجارتی و آمد ورفت، طرفین متعهد هستند که از کرم تا کابل یک خط تیلگراف به مصرف بریتانیه کشیده شده و امیر افغانستان آن را حفاظت نماید.
9- چون بین هر دو حکومت طبق این معاهده دوستی برقرار شده است، حکومت بریتانیه شهرهای قندهار و جلالآباد و علاقه هایی را که اکنون تحت اشغال قشون بریتانوی قرار دارد تخلیه کرده و واپس می سپارد، به استثنای کرم، پشین وسیبی _ (طبق نقشه ملحقه) که تحت تسلط و انتظام بریتانیه است اما این سلطه دایمی نبوده. مالیات آن بعد از وضع مصارف داخلی، سالانه به امیر افغانستان پرداخته خواهد شد. حکومت بریتانیه انتظام میچینی و خیبر را که بین پشاور و جلالآباد واقع است، در دست خود میگیرد و هم انتظام امور رفت و آمد قبایلی را که در این منطقه تعلق دارند، بریتانیه بدست خود خواهد داشت.
10- حکومت برتانیه بغرض امداد به والاحضرت امیر- تا اختیارات حقه خود را حاصل نماید و هم در مقابل شرایط قبول شده این قرار داد تعهد میکند که سالانه 600 هزار روپیه به امیر و جانشینان او بپردازد.
روانکاوی محمد یعقوب خان
محمد یعقوب خان پسر بزرگ امیر شیر علی خان با آنکه در امور اداری و کشور نقش بهتری داشت ولی با توجیهاتی که مشاوران وابسته به انگلیس در دربار شاه بامیر میداد، قابل اعتماد پدر نبود. در حقیقت امیر شیر علی به افرادی که شاید برای سلطنت او منحیث خطر و رقیب تصویر سازی می شد، هراس داشت. سید جمال الدین افغان نیز قربانی این توطیه محمد رفیق لودی که مشاور خاص شیر علی خان گردیده و به تبعید واداشته شد. امیر نه تنها حس اعتماد خود را در برابر دیگران از دست میداد بلکه در یک گروه وابسته به انگلیس ها در دربار قرار داشت.وی دیگر فرصت عملی ساختن برنامه های بازسازی سید را در افغانستان نیز پیدا نکرد.
امیر شیر علی خان ، پنج سال را در جنگ با برادران خود سپری نمود و همه این بی اعتمادی ها نهایتا دامنگیر فرزندش محمد یعقوب خان نیز شد که وی در آن زمان حاکم هرات بود. مشاوران شیر علی خان فضای سیاسی را اختناق آور تمثیل کرده و نزدیکترین افراد شاه را از وی جدا ساخته و مجازات می کردند. یکی هم محمد یعقوب خان فرزند او بود. شاه او را به زندان انداخت و اکثر مردم قندهار و هرات با این عمل شاه دلگیر شده بودند. وی در بیست و پنج سالگی در زندان بالاحصار هرات برای مدت هفت سال را بسر برد. آنقدر رنج و مشقت را تحمل نمود که از زندگی بطور کامل مایوس بود و تصور داشت که تا آخر عمر در کنج زندان پوسیده خواهد شد. این اندوه بی پایان با زجر بی پایان در سال سوم زندان او را به بستری مریضی انداخت و به تدریج اعصاب خود را از دست داد و به بیماری های روحی و عصب نیز سردچار گردید. وی به موجودی مبدل شد که از هر چیز می ترسید و قوهء اراده و مقاومت خود را از دست داده بود.” (3)
زمانی که یعقوب خان در آغاز سال 1258 ش/ ماه مارچ 1879م. جانشین پدر شده و به تخت سلطنت نشست، دشمنان وی چون سردار ولی محمد لاتی بنابر عناد همیشگی و روابط مخفی با انگلیس ها، سعی می کرد او را در بین مردم و انگلیس ها شخصیت منفی معرفی کند و مخالف او فعالیت های را در دربار نیز داشت. محمد بعقوب خان باوجود ضربه مهلک روانی باز هم افراد وطندوست و ملی را در حلقه خود داشت تا انگلیس ها نتوانند او را زیر فشار روانی قرار داده و خواسته های خود را برآورده سازند. این شخصیت ها چون مستوفی حبیب الله خان صدراعظم، میرزا شاه محمد خان وزیر خارجه، داود شاه خان سپه سالار، و میرزا محمد نبی خان دبیر و منشی دربار بودند اما در دربار حلقه جاسوس و نزدیک به انگلیس نیز فعالیت داشتند تا افراد ملی افغانستان نتوانند به اهداف واقعی اسقلال خویش دست یابند.
بنابر دعوت نماینده سیاسی انگلیس به نام لیتین، یعقوب خان با سرداران و و چهارصد سوار خود به تاریخ 12 ثور 1258 ش/ 2 ماه می 1879م. به گندمک رفت تا پیشنهادات کیوناری را مورد مطالعه و تایید قرار دهد. پیشنهادات قطعی انگلیس ها عبارت بود از:
1- افغانستان اراضی خیبر و مچینی را به انگلیس گذاشته و با قبایلی که دراین دو منطقه زیست می نمایند، ارتباط نداشته باشد.
2- تمام علاقه های واقع بین تل و شتر گردن، سیبی و پیشین، به انگلیس تعلق داشته باشد.
3- روابط خارجی افغانستان مربوط به مشوره انگلیس گردد.
4- در آن حصصی که انگلیس در افغانستان تعیین کند، افسران بریتانوی و عدهء از محافظان انگلیس مقیم شوند.
معاهدات ديورند و گندمگ غير حقوقی اند
اساسات حقوق بین الدول که زاده مناسبات بين المللی و مناسبات فی مابين دولت ها است، اکنون مورد اعتبار قرار می گيرد.
در سال 1327 ش/ 1948م. کميسيون حقوق بين الدول تأسيس شد که ماده 38 محکمه بين المللی هاگ دولتها و ملل جهان را به احترام اصول، لوايح و قوانين نافذه حقوق بين المللی توصيه می کند که در آنجمله هم قوانين حقوق بين المللی (حقوق معاهدات) است.
در قرن 19 زمانی که بریتانيا کار استعماری تسخير قاره هند را تکميل کرد و به سرحدات افغانستان رسيد.
برنامه و استراتيژی جدیدی را پی ریزی کردند تا به سرحدات روسيه تزاری نزديک شوند. در رسیدن باین مامول، سعی نمودند تا فرصت های را بوجود آورند تا بین سرداران، حکام، فیودال ها و حتی ملک های افغانستان، زمینه ایجاد اختلافات را بر مبنای قوم و هم رسیدن به قدرت ایجاد نمایند و از فرصت خانه جنگی های داخلی افغانستان استفاده ناجايز نمایند. در اين گير و دار هاست که انگليس ها در امور داخلی افغانستان کینه توزانه و به نا حق مداخله نموده و حکومت های افغانستان را با زور، تهديد و دسايس مختلف به امضای معاهدات تحميلی واداشته و روابط منفردانه را با حکمرانان افغانستان در ولایات و محل های شکل دادند.
از جمله اين معاهدات ننگين و غير قابل قبول دو معاهده، گندمگ و ديورند است که اولی در فبروری 1879 و دومی در 1893 به امضاء رسيده، بيشتر قلب و روح ملت افغانستان را جريحه دار ساخته و تا هنوز این فرهنگ ماکیاولیستی انگلیس در افغانستان عملی شده که منتج به خونريزی ها شده و ملت ما را هميشه در سرگردانی های سیاسی قرار داده است.
در جمله مواد کنوانسيون که توسط حقوق دان معروف و بزرگ آن وقت انگليس پروفيسور لاوترپاخت Sir Hersch Lauterpacht QC (16 August 1897 – 8 May 1960 (پولندی – انگلیس) ترتيب يافته دو ماده آن قابل غور و توجه است. (2)
ماده اول که می گويد:
“معاهدات تحميلی يعنی معاهداتي که در اثر قوه و يا در اثر استعمال زور و تهديد بالای دولتی انفاذ يابد، قيمت و اعتبارندارد…”
ماده 16 که متذکر است:
“يک معاهده نوين هيچ گاهی قابل قبول نيست، هرگاه این مقررات، از تعهدات يک معاهدۀ سابقه که طرفين محتويات آنرابه عهده داشته باشند ، عدول نموده و یک جانبه عمل نماید”
ترتيب اين دو ماده بعد از غور عميق حقوقی و مطالعه صدها سند علمی از طرف لاوترپاخت صورت گرفته که اگر به اساس آن چگونگی معاهدات ديورند و گندمگ را مطالعه کنيم غير حقوقی بودن آنها واضع خواهد شد.
در سال 1878 بود که انگليس ها به بهانۀ اينکه امير شير علی خان با روس ها سر دوستی را گذاشته است قوای خودرا سوی افغانستان 30 ماه سنبله 1257 ش/ 21 سپتامبر 1878 سوق نمودند. اين قوای تعرضی انګلیس تا زمان تعرض قوای دیگرش از طریق چمن به قندهار، در (علی مسجد) نزديک تورخم معطل شد تا بطور چند جانبه افغانستان را اشغال نمایند.
ولی انگليس ها که قبلا آماده سوقيات بزرگ عسکری برای اشغال افغانستان و تحميل معاهدۀ اجباری شان بود در ماه عقرب 1257 ش/نوامبر 1878م. انگلیس ها از راه قندهار، کرم و خيبر داخل افغانستان شدند.
در اين فرصت تاريخی امير شير علی خان وفات نمود و اين موقع خوب برای انگليس ها بود، که امير يعقوب خان را تحت تهديد نظامی گرفته و معاهده تحميلی گندمک را بالايش امضاء نمایند.
اين معاهده به اساس فشار بالقوه نظامی و بدون آگاهی مردم افغانستان و تهديد آشکار بالای يعقوب خان تحميل شد. از اينکه معاهده گندمک بدون خواست و مشورت ملت به عمل آمده بود، مردم افغانستان به مقاومت و مبارزه مسلحانه را آغاز نموده و يعقوب خان از ترس قيام ملت خود را به دشمن تسليم کرد و نماينده لندن در کابل کيوناری و همکاران اش از اثر قيام بر حق مردمخودکشی کردند و انگليس ها به تجاوز دومی نظامی پرداختند و اما قیام مردم افغانستان در ضديت به معاهده ننگين گندمک شدید بوده که در همان سال امضای معاهده بوقوع پيوست و این مساله اجباری بودن معاهده گندمک را دقيق و واضع می سازد. قيام ملی و خونريزی بر ضد اين معاهده که نظر به پرنسيپ لاترپاخت غير حقوقی بودن معاهدۀ گندمک را اثبات می کند.
به همين شکل معاهده ديورند نیز بعد با تهديد نظامی و متواتر انگليس ها بالای امير عبدالرحمن خان تحميل شد، در اين مورد خود امير در کتابش می گويد که هر چند می خواست مذاکرات معاهدات سرحدی را معطل کند، موفق نشد و وايسرای هند پيوسته بالايش فشار می آورد.
پشنهادات مذاکرات معاهده ديورند هميشه شکل تهديد و التيماتوم را دارا بود که در صورت انصراف مداخله نظامی انگليس را حتمی می نمود.
امير عبدالرحمن خان نقشه تقسيم سرحد را تا زنده بود امضاء نکرد و پشتون ها آنطرف عليه اين معاهدات از پنجصد بار اضافه بالای قشون انگليسها در آنزمان حمله ور شدند و و آنها نيز امير را پیشوا خويش می شمردند. تا اين جا شک و ترديد باقی نمانده است، که هر دو معاهده روی تهديد بالقوه نظامی به عمل آمده و نظر به پرنسيپ تسويد کنوانسيون متذکره ارزش و قيمت خود را از دست می دهد.
در شرايط که وطن از هر طرف زخم برداشته و ليکن توان مندی آنرا دارد تا باساس پرنسيپ کنوانسيون متذکره، لوی جرگه و دولت موجوده خواست برحق مردم را از مراجع بين المللی از جمله در محاکمه هاگ رسما درخواست نمايد و حق مردم افغانستان را قانونآ مطالبه نمايند و اين يکی از راها حل مشکلات کشور بوده می تواند. اينکه اندکی بدين نظر اند که منافع اقتصادی و انصراف مداخله پاکستان در اين موضوع نهفته است در اشتباه اند زيرا مشکل افغانستان در به رسميت شناختن ديورند و کندمگ حل شدنی نيست بلکه خودکشی است زيرا ضرورت به بحث حق وراثت که پاکستان آن را جعل کرده ديده نمی شود.
معاهده دیورند
معاهده دیورند 12 نوامبر1893 مطابق دوم جمادی الاول 1311 هجری
مابین جناب امیر عبدالرحمن حان جی . سی . اس . آی . امیر افغانستان وحدود متعلقه آن در یک طرف. وسری هنری ماریتمر دیورند کی . سی . آی . ای . سی . ای . فارن سکر تری دولت عالیه هند:
۱ – حد شرقی وجنوبی مملکت جناب امیر از واخان تا سرحد ایرانی، به درازی خط که در نقشه کشیده شده وآ ن نقشه همراه عهد نامه ملحق است خواهد رفت.
۲ – دولت عالیه هند درملک های که آن طرف این خط به جانب افغانستان واقع می باشد، هیچ وقت مداخله ودست اندازی نخواهد کرد وجناب امیر صاحب نیز درملک های که بیرون این خط به طرف هندوستان واقع می باشند هیچ وقت مداخله ودست اندازی نخواهند نمود»
معاهده کابل
معاهده کابل بین امیر حبیب الله خان ودولت بریتانیا:
سه شنبه ۱۴ محرم الحرام ۱۳۳۳هجری/ ش/ 21 مارچ 1905 …. “اعلیحضرت قبول می فرمایند که درمسائل جزیی وکلی عهد نامه ، راجع به امور داخلی وخارجی وقراردادی که والا حضرت پدرم ضیاء المله والدین بادولت علّیه انگلیس منعقد نموده وعمل شده ، من نیز هما نهارا قبول نموده عمل خواهم نمود ومخالف آن رفتار نخواهد شد.”
به همين شکل معاهدۀ ديورند نیز بعدا ً با تهديد نظامی و متواتر انگليس ها بالای امير عبدالرحمن خان تحميل شد، در اين مورد خود امير در کتابش می گويد که هر چند می خواست مذاکرات معاهدات سرحدی را معطل کند، موفق نشد و وايسرای
هند پيوسته بالايش فشار می آورد.
پشنهادات مذاکرات معاهدۀ ديورند هميشه شکل تهديد و التيماتوم را دارا بود که در صورت انصراف مداخله نظامی
انگليس را حتمی مينمود.
امير عبدالرحمن خان نقشه تقسيم سرحد را تا زنده بود امضاء نکرد و پشتون ها آنطرف عليه اين معاهدات از پنجصد
بار اضافه بالای قشون انگليسها در آنزمان حمله ور شدند و و آنها نيز امير را پیشوا خويش می شمردند.
قرارداد صلح راولپندی
در 8 آگست 1919 مطابق 11 ذیقعده 1337هجری
عهدنامه استقلال میان امیر امان الله خان ودولت بریتانیا
ماده پنجم: دولت افغانستان سرحد بین هندوستان وافغانستان را که امیر مرحوم قبول نموده اند، قبول می نمایند.
علی احمد ناظر داخلیه و رییس هیات صلاحیه دولت علی افغانستان و سر هملتن گرانت فارن- سکرتر دولت هند و رییس هیات مصالحه دولت بریتانیا
معاهده کابل
معاهده کابل بین دولت افغانستان و دولت بریتانیا 1921
ماده 2- دولتین علییتین، عاقدین، بالمقابل سرحد هندوستان وافغانستان را به طور که دولت علیه افغانستان به موجب ماده پنجم عهد نامه 8 آگست 1919 که در راولپندی انعقاد یافته قبول می نماید.
22 نوامبر1921 مطابق ۳۰عقرب ۱۳۰۰شمسی. ( محمود طرزی وزیر خارجه افغانستان وسر هنری دابس رییس هیات انگلیس)
این بود فرازی از شش معاهده شاهان افغانستان که هر معاهده دارای چند ین ماده است وما فقط دررابطه با واگذاری قطعات ازاین خاک که به شکل قباله سند شده ویکی پس از دیگری آن را پذیر فته است، آوردم.
مهمترین سند که نقشه حالیه افغانستان نیز کشیده شده چنانچه درعهد نامه دیورند آمده موجوداست و همچنین نقشه پاکستان که این هردو نقشه مورد قبول سازمان ملل و هر دو دولت همسایه می باشد و یک دیگر را برسمیت شناخته اند. از همه مهمتر عهد نامه استقلال شاه امان الله است که مورد پسند تمام حاکمان افغانستان بعد او می باشد.
اگر همه معاهدات افغانستان را مطالعه کنیم به یک معیار که عبارت از قدرت و استقلال حکومت مرکزی و طرف های افغانی در قبال محتوا و متن این قراردادهاست دست می یابیم زیرا هر زمان طرف افغانستانی از قدرت و استقلال برخوردار بوده منافع ملی افغانستان در قراردادها مراعات شده است در غیر آن فیصله های این معاهدات و قرارداد ها به نفع کشور های استعماری بوده است. اکثر قراردادهایی که از زمان شاه شجاع به بعد منعقد شده، به دلیل عدم استقلال طرف افغانستانی، منافع ملی مراعات نشده است. یگانه قراردادی که انگلیس ها خفت بارترین معاهدات خود را امضاء کردند و آن قراردادی است که مجاهدین ملی در جریان جنگ اول با انگلیس ها منعقد کردند و افغانستانی ها در جریان مذاکرات دو سه بار متن قرارداد را به نفع افغانستان تغییر دادند و انگلیس ها را بنابر جبر و شرایط نامساعد برای انگلیس ها، در تنگنا قرار دادند.
بعد از تسلط تیمور شاه درانی تا زمان امیرعبدالرحمن خان، افغانستان با نوسانات در توازن و تحکیم قدرت مرکزی افغانستان به معنای متصوره قدرت و حاکمیت مرکزی در افغانستان قرار داشت و بیشتر حاکمان کابل، قندهار و هرات مطرح بودند. انگلیس ها و تزار های روس توجه بیشتر به افراد و حاکمان داشته و شیوه فئودالیزم افغانی را بیشتر تقویت می نمودند که نقش اساسی در ایجاد اختلافات و جنگ های داخلی افغانستان داشت . حکومت مرکزی نمی توانست منحیث دولت باقدرت سیاسی در سطح روابط کشوری تصامیم خود را عملی کند. انگلیس ها سعی می کرد دولت مرکزی را بی صلاحیت نموده و از صحنه تصمیم گیری ها بدور نگهدارد.
روح حاکم بر قراردادها از همان 1188ش/ 1809م که نخستین قرارداد با انگلیس منعقد می شود تا زمان استقلال افغانستان یعنی28 اسد 1298ش/ 1919م و دوره شاه امان الله خان، حاکی از چیرگی و نظارت انگلیسی ها بر این قراردادهاست. چه معاهداتی که با خود انگلیسی ها و هند بریتانوی بسته شده و چه معاهداتی که طرف افغانی با همسایگان خود مثلا دولت قاجاری (ایران امروزی) داشته است. به عبارتی می توان گفت که طرف های افغانی در این قراردادها حیثیت یک قیم و متولی را داشتند.
ریشه این مساله به عدم استقلال حاکمان و طرف های افغانی؛ در دوران احمدشاه، تیمورشاه و حتی زمان شاه که افغانستان نوین شکل می گیرد،بر می گردد. در آن زمان تاریخ شاهد استقلال حاکمان و ملوک الطوائف بودند و تا زمانی که سدوزائی ها و بارکزائی ها بر سر کار می آیند، اکثر این حاکمان ملک های اقوام (فیودال ها) بطور کامل جیره خوار کمپانی هند شرقی و انگلیسی ها شده بودند و برای ایجاد اختلافات و جنگ های داخلی به بیگانه ها جاسوسی و خوش خدمتی می کردند. این حکام و ملک های قومی در دوره های متفاوت با فرصت طلبی ها (اپارچونیسم) برای حفظ منافع شخصی شان سعی داشتند به هر شکل ممکن نظر و حمایت انگلیسی ها را جلب نمایند.
در زمان حاکمیت دوست محمد خان به بعد نیز مشاهده می شود که مستقیما حاکمان جیره و مواجب خود را از انگلیسی ها دریافت می کردند تا در راستای منافع بریتانیا حرکت کنند.یقیناً زمانی که وضع به این منوال باشد هرگز نمی توان انتظار داشت که در عقد قرارداد با طرف های مقابل از جمله کسانی که جیره و مواجب حاکمان را تأمین می کردند، از موضعی برابر و مساوی برخوردار بود.
همه معاهداتی که در تاریخ افغانستان منعقد شده اند اعم از قراردادی که در 1268 ش/ 1809م توسط شاه شجاع با انگلیسی ها بسته شد، معاهده دوست محمد خان با انگلیس، معاهده گندمک و حتی دیورند و…، با منافع ملی ضدیت دارند؛ کمااینکه در کتب تاریخی و منابع حکومتی تاریخ افغانستان در مورد برخی از آنها لقب معاهده ننگین نیز به کار رفته است. مانند: معاهده ننگین گندمک که میان افغانستان و انگلیس منعقد شد.
پیامدهای منفی معاهدات در تاریخ افغانستان رنگ دیگری بخشید. اگر ملاک را وسعت قلمروی افغانستان در زمان احمدشاه قرار دهیم و آن را با قلمرو افغانستان در 1259 ش/ 1880م و دوران عبدالرحمن خان مقایسه کنیم، تفاوت فاحشی قابل مشاهده است. همین طور از زمان دوست محمد خان ما استقلال روابط مان را از دست داده ایم و این مساله تا زمان امان الله خان ادامه می یابد؛ افغانستانی ها در جنگ های اول و دوم افغانستان با انگلیس ، در میدان نبرد افغانها پیروز بودند اما بر سر میز مذاکرات ما افغانستانی ها بازنده نهایی بودیم.
ماخذ:
1 – افغانستان در مسیر تاریخ، میر غلام محمد غبار، جلد اول، صص: 610 -611
2 – Sir Hersch Lauterpacht، لاوترپاخت، کمیسیون حقوق بین الدول، اصول، لوايح و قوانين نافذه حقوق بين المللی، حقوق معاهدات، ماده اول و 16
3 – افغانستان در مسیر…..، ص: 608
4 – افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ
5 – سراج التواریخ، فیض محمد کاتب
6 – تاج التواریخ ، عبدالرحمن خان
7 – افغانستان Afghanistan(انگلیسی)، از لویی دوپری Luis Dopree.
8 – افغانستان (تاریخ، دیپلماسی و ژورنالیزم) Afghanistan History,Diplomacy & Journalism (انګلیسی)، دکتور محمد حلیم تنویر Dr.M.Halim Tanwir
9 – تاریخ معاصر افغانستان، از احمد شاه درانی تا سقوط کمونیست ها، علی اکبر فیاض
10 – تاریخ مختصر افغانستان، پوهاند عبدالحی حبیبی، مطبعه دولتی
داکتر محمد حلیم تنویر در سمینار (دیورند – گندمک)