15 جوزا 1394 - مقالات

آمریکایی ها تفکرات آزادمردان اسلام را نمی خواهند

آمریکایی ها تفکرات آزادمردان اسلام را نمی خواهند

روز چهاردهم جوزا برابر است با سالروز رحلت آیت الله خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران که به حق تنها محدود به یک مرز و یک کشور نبود و به جهان اسلام تعلق داشت.

 

امام خمینی(ره) از معدود شخصیت‌های جهان اسلام است که در هر گستر‌ه‌ای – از سیاست و فقاهت گرفته تا به عرفان و کلام- حرفی برای گفتن داشت و امروزه به بزرگ‌ترین منبع الهام برای جوانان مبارز مسلمان مبدل گردیده و نقش به سزایی در جنبش بیداری اسلامی ایفا کرده است.

 

در چهار سال گذشته جوانان مسلمان در بیشتر کشورهای اسلامی، با الهام از تفکرات آزاد اندیشانه این شخصیت بزرگ، در برابر مستبدان و خودکامگان شوریدند و تخت و بخت فرعونیهایی چون مبارک، قذافی،بن علی و … را سرنگون و بهار عربی را رقم زدند.

 

بررسی کارنامه های درخشان ایشان در گستره تفکر و اندیشه جهانی، زنده نگهداشتن خاطرات مبارزات رهایی بخشش و یادآوری خدمات بی شائیه اش برای اسلام و مسلمانان، نشان می دهد که جوانان امروز برای استقامت در برابر هر نوع استعمار و زورگویی نیاز به این الگو دارند.

 

تفکر غربیها از قرون وسطا این بود که آنها شکست ناپذیرند و کشورهای اسلامی باید مطیع آنان باشند و مسلمانان باید از اخلاق، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و ساختارهای اجتماعی غرب تبعیت و الگوبرداری نمایند. براساس همین تفکرات، برخی کشورهای اسلامی به استعمار این ابرقدرتهای پوشالی در آمدند و گروه‌های سکولار به قدرت رسیده تلاش کردند تا تجربه غربی در زمینه جدایی دین از سیاست را به عرصه اجرا بگذارند و غرب و ارزش‌های غربی را بر مردم تحمیل کنند.

 

مهم‌ترین پیامدهای این پدیده برای جهان اسلام، عبارت بودند از: تضعیف اعتماد به نفس، تاسیس نظامهای سکولار بخصوص در دوره امانی در افغانستان، استقرار رژیم‌های وابسته به غرب که شاه پهلوی درایران و مبارک شاه در مصر نمونه های بارز آن بودند.

 

اما پس از چند سده احساس حقارت و خودکوچک‌بینی مسلمانان، اکنون دیده می‌شود که شرق دوباره به خود برگشته و جوانان مسلمان، پی‌هم در صدد براندازی حکومت‌های وابسته به غرب اند و در عوض، غرب زمین را اسلام‌هراسی فراگرفته است.

 

امروزه، در امریکا، تب هراس از اسلام چنان بالا گرفته است که هیچ امریکایی- از شهروند عادی گرفته تا استاد دانشگاه و اعضای کنگره و مقامات کاخ سفید و پنتاگون- از خطر مقابله با آن احساس امنیت نمی‌کنند و همه یکسان خطر محاصره‌شدن توسط اسلام را اعلام می‌دارند.

 

شاید با این قدر تفاوت که ترس مردم عادی، بیشتر ساختگی و کاذب و ناشی از تبلیغات منفی رسانه‌ها بوده؛ اما ترس روشنفکران، فعالان سیاسی، استادان دانشگاه‌ و مقامات دولتی از اسلام، ناشی از نیروی رهایی‌بخش این مکتب و توانایی آن در بسیج سیاسی ملت‌های مظلوم و دربند کشیده می‌باشد.

 

نخبگان غربی، بدین عقیده اند که با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه کمونیزم، اکنون بزرگ‌ترین نیروی که سیادت غرب را تهدید می‌کند، اسلام است؛ بنابراین، غرب باید در صدد مهار کردن آن بر آمده و تلاش نماید تا این نیروی معارض جدید را در نطفه خنثی سازد.

 

کارشناسان غرب اکنون بر این باورند که دنیای غرب باید متحدانه وارد عمل شده و از راه جنگ، طومار اسلام‌گرایان را از جهان اسلام درهم‌بپیچد تا تهدیدی برای آنان نباشند.

 

اینک می‌پرسیم که این دگرگونی در تفکر جهانی، چگونه پدید آمد؟ چه چیزی باعث شد که غرب هراسی از مشرق زمین، رخت سفر بربندد و بانگ «الرحیل» را بنوازد و در عوض، مغرب زمین را اسلام هراسی فرا گیرد؟ پیامدهای این پدیده برای جهان اسلام، چه خواهد بود؟

 

در پاسخ باید گفت که این دگرگونی، ریشه در انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) دارد که دنیای غرب را متوجه توان اسلام در بسیج سیاسی مردم کرده و در نتیجه‌ آنان دچار «اسلام هراسی» شده اند.

 

امام خمینی با تدبیر و سیاست اسلامی خود، پرونده‌ افسانه شکست ناپذیری غرب را برای همیشه بست و در جریان گروگانگیری امریکا را در سطح جهانی تحقیر کرد. امام خمینی ثابت کرد که وقتی ملتی تصمیم بگیرد، هیچ قدرتی حتی امریکا قادر به مقابله با آنان نخواهد بود.

 

امریکایی‌ها پیش از آن عادت کرده بودند که خود را متمدن‌ترین مردم دنیا بخوانند و لاف از دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بزنند، تازه متوجه می‌شدند که رهبر یک ملت از لسان مردمش آن‌ها را «شیطان بزرگ» خطاب ‌کند و این آغازی بود بر پدیدار شدن اسلام هراسی در آمریکا.

 

در زمان امام خمینی، غربی‌ها توان اسلام را در بسیج مردم درک کردند، مخاصمت شان با ملی‌گراها را به تعویق انداخته و فعالیت‌های شان را در برابر اسلام‌گراها تشدید بخشیدند.

 

این درست است که حضور این پدیده در مغرب زمین، باعث اعمال برخی محدودیت‌های ویژه‌ای توسط حکومت‌های اروپایی و امریکایی بر شهروندان مسلمان شان گردیده است؛ اما در درازمدت، موجب آن خواهد شد که جهان اسلام به عنوان یک نیروی متعادل کننده موازنه قدرت در سطح جهانی پذیرفته شده و به رای آن در نهادهای بین المللی چون سازمان ملل اهمیت داده شود.

 

با این توضیحات می توان به سادگی فهمید که چرا آمریکا با برگزاری همایشها و بزرگداشت رهبران بزرگ اسلامی مخالف است و نمی خواهد دیدگاهها و تفکرات این آزادمردان گسترش یابد.

 

به راستی اگر مردم افغانستان نیز با هم یک دل و هم صدا شوند، هیچ کس را یارای مقابله با ملت ما نخواهد بود و با یک مدیریت صحیح و رهبری دلسوز خواهیم توانست روی پای خود ایستاده و مستقل شویم.

 

به امید آن روز

همرسانی کنید!