14 قوس 1394 - مقالات
آریانا نیوز: نشان دادن عزم پوتین به پاسخ حتمی، محاسبات امریکایی و غربی را تغییر داد و لذا موضع امریکایی، به اردوغان دلگرمی خاصی نداد و صرفاً ترکیه را مجاز به دفاع از فضای خود دانست. نشست ناتو هم که اردوغان انتظار داشت بر اساس ماده 5 اساسنامه ناتو به اعلام حمایت قوی از یک عضو در شرایط خطر و حمله یک کشور خارجی منجر شود، به صدور بیانیهای هم نرسید و..
شبکه گسترده ارتباطی ترکیه با انواع گروههای تروریستی در سوریه که به موازات آن ظرفیتهای کشورهای قطر، عربستان، امریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشور غربی نیز وجود داشت، آنچنان اطمینان به ائتلاف مداخلهگر در سوریه داده بود که عملیاتهای نظامی در مناطق درونی سوریه از سوی اردوی درسوریه و یا هم پیمانان آنرا، به معادله برتری راهبردی تبدیل نمیکرد و گروههای تروریستی از طریق افزایش جذب نیروی جدید و تسلیحات و لجستیک مستمر از سرحدات ترکیه به جبران کاستیها و تلفات پرداخته و از صحنههای درگیری، به نقطه توازن نزدیک میشدند.
طرح جدید امریکایی برای یکسرهسازی در سوریه،که متاثر از فضای عملیاتی در عراق بود، تجزیه مناطق اشغال شده و یا حرکت به سوی سقوط دمشق را در دستور کار داشت.
این راهبرد جدید امریکایی، نیازمند دو بازوی نظامی از هوا و زمین بود تا بتواند نتایج عملیاتی را از سبد گروههای تکفیری – تروریستی خارج کرده و تضمین روشنتری برای ایجاد یک حکومت و البته لائیک را رقم بزند .
کارتهای بازی ترکیه و ارتجاع عرب و آنچه تا به حال از سوی غرب مورد حمایت قرار گرفته بود، عمدتاً با تابلوهای القاعده و داعش انجام می گرفت و لذا غرب باید یا یک نیروی زمینی مستقل از واحدهای نظامی کشورهای شریک تشکیل دهد و یا ترکیبی از عناصر مسلح که حاضر به تعویض و تغییر تابلو تشکیلاتی خود با نام معتدل و تحت فرماندهی غربی بودند را ساماندهی کند. ماموریت هفتاد نیروی آموزش دیده توسط امریکاییها که از سرحدات ترکیه وارد سوریه شدند این بود که با پیوستن به گروههای تروریستی و خاصتاً جبه النصره، این ظرفیت را از درون گروههای تروریستی برای پیوستن به هستههای شکل گرفته توسط امریکادر ولایت حسکه به وجود آورند.
قطریها که تلاشهای خود در سوریه را به فضای پنهان و ارتباط نزدیک با گروههای تکفیری به اجرا میگذاشتند، از احرارشام و جبهه النصره آغاز کردند و بخشی از احرارشام را آماده پیوستن به تشکیلات امریکایی و ذیل عنوان مبارزه با داعش نمودند.
طرح عملیات این بود که با تکمیل این ظرفیت در یگان های زمینی و با حمایت و پوشش هوایی امریکا و ائتلاف غربی و با نام مبارزه با تروریسم و داعش، برخی از ولایات شمالی و شمال غرب و جنوب و مرکز، به اشغال این نیروهای با فرماندهی امریکا در آمده و سپس مذاکرات سیاسی در مورد سوریه با ” دستپر” آغاز شود تا اهرم فشار موثری برای مطالبات سیاسی در دست امریکاییها باشد. اگر این مسیر به نتیجه نمیرسید، آنگاه باید عملیاتها در مسیر اشغال دمشق و سقوط بشار اسد قرار میگرفت.
راهبرد همکاری مشترک روسیه – ایران، برای مقابله با این راهبرد امریکایی بود که ضمن غافلگیری، به تغییر معادله میدانی نیز منجر شده است. حاصل عملیات زمینی و حملات هوایی در 45 روز اول عملیات مشترک در سوریه، به از دست رفتن 30 درصد از نیروی انسانی و امکانات و لجستیک و تسلیحات و مناطق اشغال شده توسط تروریستها منجر شده است و شیب عملیاتی در فازهای بعدی نیز، چشمانداز حیات تروریستها، به حیث مهمترین کارت بازی امریکایی – صهیونیستی – ارتجاع منطقوی در سوریه، در معرض تهدید و نابودی جدی قرار گرفت. امریکاییها و غربیها بنا به شواهد زیادی، تمایلی برای یک جنگ مستقیم در سوریه ندارند و ارتجاع عرب منطقه ای نیز در باتلاق یمن فرو رفته و بنیه مالی اش در پروژههای گوناگون عراق، سوریه، لبنان، یمن و شمال آفریقا، فرسوده شده است و امکان یک “حمایت شوکوار” در پرونده سوریه را ندارند.
ترکها که از ابتدای بحران و با نگاه به یک طمع تاریخی به اراضی شمالی سوریه و عراق، با “تز ضرورت مداخله نظامی مستقیم” به تحریک ناتو و امریکا و دیگر شرکای مداخلهگر پرداخته، گاهی هم به یک پروژه حداقلی بهنام مناطق پرواز ممنوع در شمال و جنوب ویا نوار امنیتی در مناطق شمالی و جنوبی سوریه تن داده است ولی ملاحظات و احتیاطهای امریکایی و یا تضاد منافع بازیگران مداخلهگر موجب ناکامی در این راهبردهای ترکیه شده است.
در فضای ناشی از همکاری مشترک روسیه – ایران و محور مقاومت، تیم کشورهای حامی تروریسم، یا باید منتظر نابودی ابزارهای راهبردی و مداخلهگرانه خود مینشستند و یا باید برای ادامه یافتن راهبرد مداخله زمینی، ظرفیتسازی کنند و از سوی دیگر به ورود قدرتمندانه روسیه به معادله منطقوی و در سوریه هم پاسخی میدادند.
تولید ظرفیت برای تشکیل یگانهای زمینی و با نام اعتدال، هم حفظ ظرفیتهای عملیاتی گروههای گوش به فرمان نیاز به زمان داشت. لذا تقویت حمایتهای تسلیحاتی و هدایتهای عملیاتی به حیث یک پالیسی فوری در دستور کار آنها قرار گرفت. ولی ورود روسیه به راههای امداد تروریستها و عقبه لجستیکی از سرحدات ترکیه و هدف قرار گرفتن تروریستها در جدار سرحد با ترکیه موجب نگرانی حامیان این گروهها شد. لذا ایده ترکیه برای ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع و نوار امینی در شمال یک ضرورت حیاتی نشان میداد امریکاییها در واقع دام گستر ترکها بودند و بر انگیزههای ترکیه سوار شده و آنها را وادار به یک اقدام پر ریسک بر علیه هواپیماهای روسیه در نزدیکی سرحد با ترکیه کردند.
امریکا و ترکیه فکر میکردند، روسیه تمایلی به گسترش جنگ ندارد و از آنجا که واکنش نسبت به اقدام ترکیه، میتواند به درگیری با ناتو منجر شود، لذا روسها با شرایط بازدارنده روبروشده و مجبورند برای جلوگیری از درگیری با ترکیه و ناتو یک فاصله امن با سرحدات ترکیه را در عملیاتهای خود در نظر بگیرند و این همان خواسته امریکا و ترکیه بود.
در حالی که ساقط شدن سوخو 24 روسیه که گفته میشود در مسیر حمله به محل تجمع سران گروههای تروریستی احرارشام و گروههای زیر مجموع وابسته به ترکیه و النصره در جبلالترکمان بوده، با کمین هوایی و غافلگیرانه هواپیماهای F16 ترکیه روبرو شده و ساقط میشود.
این خسارت برای روسها که قبل از آن نیز در میدان هوایی شرمالشیخ مصر، یک هواپیمایی مسافربری خود را قربانی یک عملیات ویژه مشترک امریکا – داعشی دیده بودند، بسیارگران و پرهزینه ارزیابی شد.
کنترول کلامی پوتین و مقامات روس که بدون ورود به فضای هیجانی، مسیر پاسخ به ترکیه را بخوبی هدایت کردند،قابل توجه است.
نشان دادن عزم پوتین به پاسخ حتمی، محاسبات امریکایی و غربی را تغییر داد و لذا موضع امریکایی، به اردوغان دلگرمی خاصی نداد و صرفاً ترکیه را مجاز به دفاع از فضای خود دانست. نشست ناتو هم که اردوغان انتظار داشت بر اساس ماده 5 اساسنامه ناتو به اعلام حمایت قوی از یک عضو در شرایط خطر و حمله یک کشور خارجی منجر شود، به صدور بیانیهای هم نرسید و اعضای اروپایی ناتو، اقدام ترکیه را سنجیده ارزیابی نکردند. آغاز واکنشهای اقتصادی روسیه به ترکیه که رگ حیاتی دولت اردوغان محسوب میشود و ممکن است به حوزه انرژی و انتقال گاز ترکیه هم گسترش یابد، تا حدودی به اردوغان فشار وارد کرد ولی ادامه رجز خوانی و اصرار بر ادعای غیر قابل اثبات مبنی بر اینکه سوخوی 24 فضای ترکیه را نقض کرده، اردوغان و حکومت وی را در فشار بیشتری قرارداد. روسها در واکنشهای نظامی خود قبل از اینکه اصراری بر مقابله به مثل با ترکها داشته باشند، برروی هدف ترکها از ساقط کردن هواپیمای روسی متمرکز شده، با استقرار سیستمهای موشکی S400 و همراه کردن هواپیماهای هجومی و رهگیر با هواپیماهای بمباردمان کننده مناطق ترورسیتها (سوخوی 24) و شدت بخشیدن به حملات بر راههای لجستیکی و حمایتی از سرحدات ترکیه و بمباردمان شدید تروریستها و البته به ترکیه در شمال لاذقیه و شمال حلب، طرح منطقه پرواز ممنوع که ترکها و امریکاییها آنرا دنبال میکردند را ، هدف قرار دادند.
حاصل این رژه نظامی روسها در واکنش به اقدام ترکیه تا ما امروز این است که کلیه پروازهای امریکایی و ترکیه در فضای سوریه تعطیل شده و هشدار عملیاتی S400 مبنی بر هدف قرار دادن کلیه هواپیماهایی که به حیث تهدید ارزیابی شوند، بر بنبستهای عملیاتی ترکیه افزوده است. اردوغان زمانی که از سوی کاخ کرملین اعلام شد، برای واکنش نظامی ترکیه جلسهای را تشکیل خواهند داد، مجبور شد با اعلام پشیمانی و افسوس از اینکه هواپیمایی سوخو 24 را هدف قرار دادهاند، فشارهای روسیه را متوقف نماید.
به نظر میرسد که روند تحولات کلان در بحران سوریه، با تکیه بر ظرفیتهای میدانی در زمین و افزایش قابلیتهای هوایی روسیه و انفعال شدید ترکیه و امریکا و فشار بیسابقه بر تروریستها شمال حلب و لاذقیه و راههای تدارکاتی و تسلیحاتی آنها، وارد شرایط جدیدی از برتری همکاری روسیه – ایران شده و فاز دوم عملیاتهای پاکسازی سوریه از ترورسیتها با شاخصهای بسیار شدیدتر در مناطق میانی سوریه و بویژه در مناطق سرحدی با ترکیه، آغاز و سرنوشت بحران راهبردی در سوریه را رقم بزند. سوریه و نتایج حاصل از آن، موازنه قدرت اصلی در خاورمیانه، جایگاه بازیگران کلان و کوچک و سرنوشت بقیه پروندههای فعال در منطقه را روشن خواهد کرد. ترکها که دیپلماسی هیجانی بر رفتار مقامات آنها حاکم شده، با آسیبها و مصارف مهم در محیط داخلی – اقتصادی و امنیتی در محیط پیرامونی با چهره یک حامی واقعی تروریسم و رفتار دوگانه و پالیسی خطرساز در محیط منطقوی و جهانی معرفی خواهد شد. اردوغان نیز که در دام تشویقهای بیپایه امریکا قرار گرفته، هزینه اصلی را خواهد پرداخت و قربانی اقدامات پر ریسک و خطرناک خود خواهد شد. تروریستهای شمال سوریه، راهی جز بازگشت به ترکیه ندارند و اولین کابوس اردوغان نیز پاسخگویی به تروریستها و جامعه جهانی است.