7 قوس 1390 - مقالات
ترجمه بخش سوم به تحول کارکرد نظامی گری آمریکا در دو دوره (دوران پس از سقوط شوروی سابق تا اواخر دهۀ ۹۰ و دوران پس از حادثۀ ۱۱ سپتامبر)اختصاص دارد. در این بخش چالمرز جانسون با تاکید بر استراتژی دفاعی دولت بوش در واقع استراتژی مبتنی بر پایگاه های نظامی آمریکا را به خوبی تشریح می کند . در ادامه مطلب بخش سوم ترجمه کتاب چالمرز جانسون (بخش مربوط به پایگاه نظامی آمریکا) آورده شده است.با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ گمان می رفت نیاز به حضور نظامی بلندمدت آمریکا در آلمان، ایتالیا، ژاپن و کرۀ جنوبی با هدف مقابله با تهدیدات نظامی از بین رفته باشد. در چشم انداز آینده احتمال جنگ با شوروی یا هر کشوری دیگری محال به نظر می رسید. دولت بوش پدر در سال ۱۹۹۱ می بایست خروج و انتقال نیروهای مازادش را از دیگر نقاط جهان آغاز می کرد و در حقیقت این روند در دولت کلینتون با بسته شدن چندین پایگاه نظامی در آلمان از قبیل پایگاه هایی که ازمنطقه فولدا (Fulda Gap) محافظت می کردند آغاز شد. درحالیکه تهاجم شوروی به اروپای غربی محال به نظر می رسید اما واقعیت این بود که در آن سالها تغییری در طرح استراتژی نظامی ایالات متحده آمریکا در خارج از این کشور انجام نشد.
با پایان دهۀ ۱۹۹۰ ، نومحافظه کاران جدید دیدگاههای پر آب و تاب شان را برای ترویج آشکار امپریالیسم با ایدۀ قرار گرفتن در جایگاه ” تنها ابرقدرت” جهان گسترش دادند. اقداماتی نظیر گسترش عملیات یکجانبۀ نظامی پیشگیرانه و پیش دستانه، توسعه دموکراسی در خارج از آمریکا حتی با توسل به زور اسلحه، جلوگیری از ظهور کشور یا بلوک رقیب ، جلوگیری از قدرت یافتن کشورهایی که احتمال به چالش کشیدن قدرت نظامی آمریکا را داشتند و دیدگاه “خاورمیانه دموکراتیک “که تامین کننده نفت مورد نیاز آمریکاست، عناصر اصلی برنامه بزرگ آمریکا برای انتقال و بهره وری مناسب از ارتش می باشد. منطق اولیه برای اجرای “طرح تحول” به کار گیری نیروهای نظامی درون یک ارتش چابک و سریع الانتقال و بسیار پیشرفته بود که بواسطه آن این ایده تقویت می شد که سرمایه گذاری راحت آمریکا درحوزه نظامی سرمایه گذاری برای تحقق امپراطوری حاکم بر جهان می باشد.
آنچه گفته شد به ” تحول دفاعی” آمریکا شهرت یافت که در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۰ مطرح و پس از حادثهً ۱۱ سپتامبر در جنگ افغانستان و عراق به اجرا درآمد. در اگست ۲۰۰۲ آغاز برنامه محافظه کاران آمریکا با محوریت طرح تحول دفاعی در نهایت منجر به جنگی سریع و ساده برای الحاق عراق به امپراطوری سلطه شد. تا این زمان رهبران آمریکا در پنتاگون به طرز عجیبی اطمینان داشتند که شکست ناپذیری و جلوۀ ارتش آمریکا در ائتلافش بر علیه طالبان والقاعده در سال ۲۰۰۱ به اثبات رسیده است ( استراتژی که جنگهای داخلی افغانستان برای دستیابیِ قدرت را از طریق تسویۀ نهایی ائتلاف شمال با طالبان و کاربرد گستردۀ قدرت هوایی آمریکا به رخ کشید و منجر به پیروزی ائتلاف شمال و پیشروی به کابل گردید ).
در اگوست ۲۰۰۲ وزیر دفاع وقت آمریکا دونالد رامسفلد از استراتژی ۱-۲-۴-۱ دفاعی اش که جایگزینی برای طرح دوران کلینتون به شمار می رفت برای داشتن توانایی نظامی مبارزه با دو جنگ ( در خاور میانه و شمال شرقی آسیا )به طور همزمان پرده برداشت. در حال حاضر ، طراحان جنگ برنامۀ دفاع از ایالات متحده را در شرایطی پیش می برند که ساخت و تجهیز نیروهای آماده به “حمله پیشگیرانه و اجبار” در چهار منطقه مهم؛ اروپا ، شمال شرق آسیا (کره جنوبی و ژاپن) ، شرق آسیا (تنگه تایوان) ، و خاور میانه انجام می شود تا این نیروها قادر به شکست حمله در دو منطقه از این مناطق چهارگانه به طور همزمان و “پیروزی قاطعانه” (به معنای “تغییر رژیم” و اشغال) در یکی از این درگیری ها در یک زمان و مکان و با تسهیلات کافی برای آمادگی دفاع امکان پذیر باشد. ویلیام ام. آرکین تحلیلگر امور نظامی معتقد است که هر چند اکنون برای توسعه نیروهای نظامی آمریکا محدودیت وجود دارد اما استراتژی جدید فراتر از آماده شدن برای واکنش های احتمالی می باشد و بیشتر شبیه برنامه ای برای طراحی جنگ در بخش های جدیدی از جهان است.
از قرار معلوم پیروزی در عرض سه هفته بر نیروهای صدام حسین در بهار سال ۲۰۰۳ این استراتژی آمریکا را مجدداً مورد تاکید قرار می دهد. در حال حاضر تصور می شود که ارتش ایالات متحده آنقدر با شکوه است که می تواند از عهده هر وظیفه محول شده به آن برآید. فروپاشی رژیم بعثی در بغداد جسارت رامسفلد را برای کاربرد “تحول” در کشورهای که مورد مجازات آمریکا قرار گرفته اند و بی میل به یکجانبه گرایی آمریکا می باشند(آلمان ، عربستان سعودی ، کره جنوبی و ترکیه ) و نیز پاداش به آنهایی که رهبری عملیات آزادی در عراق را بعهده داشتند، نظیر متحدان قدیمی مثل ژاپن و ایتالیا و حتی کشورهای کمونیستی سابق مانند نظیر لهستان ، رومانی و بلغارستان بروز داد. نتیجه اینکه وزارت دفاع استراتژی مبتنی بر پایگاه و حضور یکپارچه جهانی را دنبال می کند که به صورت غیررسمی به “بازنگری در موضع جهانی” شناخته شده است.