در روزهای اخیر موضوع گشایش دفتر سیاسی برای طالبان در دوحه قطر نام این گروه را بار دیگر بر سر زبانها انداخته است. تقارن طرح این موضوع با اظهارات جو بایدن معاون رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا که به صراحت از عدم وجود دشمنی و خصومت بنیادین میان آمریکا و طالبان سخن گفته است آشکار می سازد که قوتهای غربی مستقر در افغانستان یا دچار چرخشی سیاسی گشته اند و یا نیات پنهان خود را که ریشه در تمایلات خاص آنان دارد اکنون و در تحولات جاری عیان ساخته اند. گمان اول را به جز اذهان ساده اندیش کسی به مخیله خود راه نمی دهد ولی نظر دوم که از دوستی دیرینه آنان با طالبان حکایت دارد با توجه به سابقه ناسالم این قدرتها به حقیقت بسیار نزدیکتر است.
اینکه هدف از این اظهارات چیست باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. چه شده است کسانی که در طی ده سال گذشته و با صرف بودجه های کلان و تلفات بسیار داعیه دار مبارزه با تروریسم بودند، اینگونه دم از دوستی با طالبان زده و می کوشند تا با رسمیت بخشیدن به وجود سیاسی طالبان، دفتری را نیز برای آنان بگشایند. این طرح، دولت افغانستان را با چالشی جدی مواجه می کند و جبهه ای را در مقابل آنان می گشاید که از مشروعیت بین المللی نیز برخوردار گردیده است. این قدرت جدید که تاکنون علی الظاهر از هیچ گونه مشروعیتی برخوردار نبود اکنون و سرمست از قدرت یابی مجدد، ادعاهایی را در میان خواهد آورد که دولت افغانستان را در مخمصه های جدیدی قرار خواهد داد.
آمریکا و انگلیس در طی بیست سال اخیر بازیهای متفاوتی را از خود به نمایش گذارده اند؛ در آوان پیدایش طالبان، این دولتها به عنوان طراحان اصلی ایجاد این جنبش واپسگرا ضربه جبران ناپذیری را بر پیکره ملت مظلوم افغانستان وارد آورده بودند ولی همین دولتها از سال دو هزار و یک میلادی به بعد در نقش دشمن طالبان در حالیکه دارای روابطی آشکار و پنهانی با دوستان سابق خود بودند به نبرد با آنان پرداختند. اکنون که ده سال از آغاز این نبردها می گذرد بار دیگر شاهد آنیم که آمریکا و انگلیس دست دوستی به سوی طالبان دراز کرده و برای خوشایند آنان سخنانی را بر زبان می رانند که جز ریشخند نمودن ملت افغانستان معنایی دیگر از آن نمی توان تصور نمود. بنابراین بسیار بجاست که نخبگان سیاسی و دینی و مذهبی جامعه ما احساس مسئولیت بیشتری نموده و به فکر راه چاره ای اساسی برای نجات ملت مظلوم خود باشند ملتی که در طول تاریخ هر گاه کسی از میان آنان و در نقش رهبری دلسوز قد علم کرده است فداکارانه در کنار او ایستاده اند و حتی بسیاری جان خود را نیز در راه اهداف والای دینی و ارزشی فدا نموده اند. مردم مسلمان ما در این راه خلوص نیت و از جان گذشتگی خود را به اثبات رسانیده اند، اینک نوبت به نخبگانی است که از پول و امکانات همینان به مدارج بالای علمی و سیاسی رسیده اند و باید که وظیفه خود را به انجام رسانند.