چرا آمریکا از کرزی حمایت می کند؟

چرا آمریکا از کرزی حمایت می کند؟


اخیرا یک مقام نظامی آیساف به دلیل انتقادش از رئیس جمهور کرزی از مقامش برکنار شد. وی در مصاحبه اش با یک رسانه غربی گفته بود که حامد کرزی از واقعیت های کشورش دور افتاده است.

در چند سال گذشته در مواردی که رئیس جمهور کرزی به حمایت از مردم افغانستان و در انتقاد از کشتار افراد ملکی توسط نیروهای خارجی ظاهر می شد به شدت از سوی رسانه های غربی مورد نکوهش قرار می گرفت و حتی وی را به روان پریشی نیز متهم می کردند در کنار این غوغای رسانه ای مقامات نظامی و سیاسی غرب نیز به شدت دولت افغانستان را تحت فشار می گذاشتند اما اکنون این سئوال برجسته می شود که چه تغییری به وجود آمده که غربی ها در حمایت از آقای کرزی یک جنرال نظامی خود را از مقامش بر کنار می کنند؟ آیا سیاست غرب در قبال مردم و کشور ما تغییر کرده و آنان از نگاه ابزارانگارانه به افغانستان چشم پوشی کرده و به دنبال حاکمیت قانون و تقویت دموکراسی در افغانستان هستند یا اینکه در سیاست های استعماری غرب هیچ نوع تغییری نمودار نشده اما این رئیس جمهور ما است که تحت فشار غربی ها کمرش شکسته و تسلیم خواسته های آنان شده است؟
سوء ظن نسبت به استعمارگران از جمله درس هایی است که آزادیخواهان بزرگ معاصر همچون سید جمال، گاندی و امام خمینی به ملت های تحت ستم و نسل های بعد از خود آموخته اند. بنابراین باید چنین پنداشت که استعمار ممکن است در تاکتیک ها و روش های خود تغییر آورده و متناسب با شرایط زمان و جغرافیا آن را به روز نماید اما اهداف استراتژیک استعمار هرگز تغییر نخواهد کرد.
اگر ما سوء ظن نسبت به بیگانگان را به عنوان یک اصل در اندیشه و رفتار سیاسی خود در نظر بگیریم، باید چنین نتیجه بگیریم که این ناتو و غرب نیست که در سیاست های استراتژیک خود در افغانستان و منطقه تغییر ایجاد کرده اند، این دولت و رئیس جمهور افغانستان است که تحت فشار های دو جانبه تروریزم و ناتو که هردو در کشتار و فلاکت این مردم نقش دارند، تاب نیاورده و تسلیم شده است.
دولت افغانستان و در رأس آن رئیس جمهور کرزی باتوجه به اقدامات و رفتارهای یکی دو سال اخیر شان ظاهرا به این باور رسیده اند که آنان بیش از مردم افغانستان به حضور قوای خارجی در کشور ضرورت دارند و بنابراین از هر راه ممکن قانونی یا غیر قانونی باید به دنبال تثبیت موقعیت نیروهای آمریکایی در افغانستان باشند. در این باور ثبات و استقرار سیاسی و امنیتی با حضور دایمی نیروهای آمریکایی و خارجی در کشور گره زده شده و چنین پنداشته می شود که اگر این نیروها از کشور خارج شوند، نظام افغانستان نمی تواند روی پای خود بایستد.
اما پرسش این است که در برابر این همه عطش و سرسپردگی خارجی ها نوع نگاه شان به مسئله چگونه است؟ تجربه نشان داده است که بالعکس خارجی ها حتی اگر با دولت های وابسته به خود پیمان های استراتژیک هم منعقد کنند، به تعهدات خود پایبند نخواهند بود و هر نوع رفتار خود را با دولت ها و ملت های تحت استعمار براساس حداکثر بهره کشی و براساس منافع خود تعریف می کنند.
سرنوشت آخرین دولت کمونیستی افغانستان به ریاست داکتر نجیب الله شاهد خوبی برای دیدگاه ما است. دیدیم که هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی سابق اشغال افغانستان را دیگر به نفع خود نمی دید، علیرغم تمام تعهداتی که به دولت وابسته به خود داشت چگونه آن را با تمام بدبختی هایش رها کرده و گلیم خود را از آب بیرون کشید. در نتیجه، نظامی که هیچ ریشه مردمی نداشت، پشتوانه خارجی خود  را نیز از دست داد و به زودترین فرصت از هم فروپاشید و نابود شد.
اکنون نیز به جا است که رئیس جمهور کرزی به جای اینکه دوام حکومت و ثبات دولت خود را به قدرت بازوی نیروهای آمریکایی گره بزند، بار دیگر به مردم افغانستان رجوع کرده و ملت را پشتوانه حکومت خود را قرار دهد و گرنه سرنوشت نظام کنونی افغانستان همان سرنوشت حکومت داکتر نجیب خواهد بود.


همرسانی کنید!