3 حوت 1393 - مقالات
چین بعنوان قدرت اقتصادی منطقه و رقیب امریکا در صادرات و قبضه بازارهای خارجی جایگاه قابل اعتنایی دارد اما سیاست خاصی جز در شورای امنیت ملل متحد از خود بروز نداده است و این ابتدای سوال های بی پاسخ اذهان عمومی است.
تعارضات و اصطکاک های از همیشه تا ابد افغانستان و پاکستان که با کشورهای با سیاست مشخص و موضع قوی تر نسبت به چین در منطقه همچون ایران، هند، روسیه و ترکیه به سرانجام و سامان نرسید حال چگونه می توان به یکه تازی چین در این میان امیدوار بود؟
از سویی، پکن درحالی با میل و رغبت و اراده اشرف غنی پای بر خاک افغانستان و ارگ ریاست جمهوری گذاشته است که نه کمک مالی قابل توجهی برای کشور ما داشته است نه معامله ای درخور با پاکستان و نه حتی پایبندی به پروژه های انکشاف معادن خود.
بنابراین هیچ منطقی با هیچ اغماضی نمی تواند مداخله مستقیم و غرض ورزانه چین در امور افغانستان و پاکستان را توجیه نماید. چه اگر این دو کشور به خواست و اراده خود وارد بازی تنش ها و تشتت ها شده بودند می توانستند با اراده خود از این بازی انصراف دهند.
این نخستین دور از گفتگوهای سه جانبه میان سران این کشورها در کابل بود که از همیشه تا ابد جریان خواهد یافت و ناتمام خواهد ماند؛ توافقات دوجانبه و چندجانبه ای که تاکنون میان کابل اسلام آباد تهران دهلی نو مسکو و آنکارا برای ثبات و امنیت منطقه صورت گرفته است نیز راه به جایی نبرد.
برکسی پوشیده نیست که پاکستان یک آلت دست غرب بیشتر نیست که با یک اشاره کاخ سفید و لندن با سر به چاه تکثیر و ترویج بنیادگرایی افراطی می غلتد و خود نیز در آن گرفتار می آید و شهروندان بیگناه و بی دفاعش تاوان تروریسم را می دهند.
نتیجه ای که از ابتدا معلوم است قربانی شدن مجدد و مکرر افغانستان در این میان است چرا که چین صرفا به دنبال منافع اقتصادی خود و دستیابی به منابع طبیعی و مواد اولیه برای تولیدات کلان است و بس و پاکستان نیز به هر جهت که انگلیس و امریکا فرمان دهند نان می خورد.