13 دلو 1393 - مقالات
واژهی میهن پرستی (patriota) در زبان لاتین برای نخستین بار ۲۸۰۰ سال قبل از امروز مورد استفاده قرار گرفت و در آغاز، همردیف واژهی«هم میهن» فهمیده میشد. امّا در میانهی سدهی دوم قبل از میلاد این واژه در مکاتب فلسفی، جامعه شناسی و به شکل فرسایشی به کانونهای فرهنگی، حقوقی، ایدیالوژیک و سیاسی راه پیدا کرد.
در سدهی هفدهم، این واژه همردیف معنای میهن پرستی شده و به روشی تبدیل گردید که به نام patriotism شهرت دارد و پیروان آن را patriotist میخوانند.
میهن پرستی به مفهوم فرهنگ رابطهی انسان با زادگاهش تعبیر میشود. این روش در ذات و فطرت هر انسان ظهور میکند و غیر قابل تغییر است. امّا میهن پرستان، ترویج گران مکتب میهن باوری هستند. آنها هم میهنان خود را برای تحکیم این رابطهی ارزشی تشویق میکنند و خود را حامیان میهن میخوانند.
هیچکسی حق «میهنپرستی» انسانی را سلب کرده نمیتواند. امّا نباید میهن پرستی را با ناسیونالیسم مغالطه کرد. ناسیونالیسم مکتبی است که رابطهی انسان را به ملیتی تعریف مینماید.
روانشناس و فیلسوف مشهور فرانسوی Claude Lévi Strauss پس از پژوهشی که نیم عمرش را گرفت به این باور رسید که حس میهن پرستی در میان مهاجرین و پناهندگان اروپا در امریکای شمالی و آسترالیا بیشتر از باشندگان همیشگی قاره اروپا بوده است. او که خود یک پناهجو بود، یکی از چهرههای شاخص مکتب میهن پرستی به حساب میآید.
من خودم در داخل و یا هر گوشه ای از جهان که هستم میهنم را بیشتر از هر چیز دیگر میپرستم و به افتخار خودم را یک patriotist مینامم.