14 حوت 1393 - مقالات
چند روز پیش دو ملی بس در شاه هراه کابل-قندهار از سوی گروهی متوقف شدند و سی تن از مسافرین آن توسط افراد ناشناس ربوده شد. روایت ها و گزارش های مختلف از چگونگی ربوده شدن این افراد ارائه شد. در مورد ربایندگان نیز گزارش های مختلف ارائه شد. برخی آن ها را داعش خواندند. برخی گروه های مخالف مسلح دولت. با این حال، هیچ گزارش دقیق در مورد این رویداد و ربایندگان منتشر نشد. برای رهایی ربوده شده ها تلاش شد با پا در میانی موسفیدان حل گردد. اما رفت و آمد های موسفیدان منجر به رهایی ربوده شدگان نشد. در اول همه ارگان های دولتی و مقامات دولتی در مورد این رویداد سکوت کردند. بر اثر فشار های شهروندان افغانستان معاون دوم ریاست جمهوری گفت که مقامات حکومت وحدت ملی از مسئله آگاه است و تلاش می کند که مسئله از طریق موسفیدان محل حل و فصل گردد. با گذشت چندین روز و رفت و آمد های موسفیدان اما، نتیجه حاصل نشد. گفته می شود که دیشب ارتش ملی کشور به آزاد سازی ربوده شده ها حمله کرده اند.
چند نکته در مورد این رویداد حائز اهمیت است. در زیر تلاش می شود مهمترین نکات در مورد این رویداد را به بررسی بگیرد.
اول؛ ربوده شده ها همگی از یک گروه اجتماعی است. بنا بر گفته های شاهدان عینی، ربایندگان از میان مسافران هزاره ها جدا کرده و با خود برده اند. این رویداد نشان می دهد که هزاره ها به عنوان یک گروه قومی و اجتماعی همچنان آسیب پذیر و مورد تهدید گروه های بنیادگرا و گروه های مخالف مسلح دولت است. جدا از آسیب پذیری هزاره ها از سوی گروه های مخالف مسلح دولت اما، هزاره ها در گذشته تاریخی خود تعبیض ها و ظلم و ستم های زیادی را متحمل شده است. رویداد ربوده شدن سی تن هزاره به نظر می رسد که ریشه تاریخی دارد و ربایندگان با بازگشت به گذشته تاریخی یک بار دیگر می خواهد هزاره ها را مورد ظلم و ستم قرار دهد. از این جهت، بازخوانی گذشته و تفکر در مورد رویداد های تاریخی یک امر جدی و ضروری می نماید. تاریخ افغانستان تا زمانی که به صورت انتقادی روایت نگردد و گروه حاکم نسبت به رویداد های فجیع در تاریخ افغانستان تعیین نسبت نکند، در آینده رویداد های این چنینی دوباره اتفاق خواهد افتاد. تاریخ روایت فاتحان است. گروه حاکم اما، وفادار به روایت فاتحان از تاریخ است. وفاداری گروه حاکم از روایت فاتحان امکان رخ دادن رویداد های تاریخی را ممکن و تسهیل می کند. از این جهت، هم هزاره ها و هم گروه های اجتماعی و تیم حاکم نیازمند آن است تا تعیین نسبت با تاریخ گذشته بکند و گذشته را از چنبره فاتحان نبیند.
دوم؛ ولسوالی خاک افغان ولایت زابل در طول سیزده سال گذشته در دست گروه های مخالف مسلح دولت بوده است. نگارنده هم مرز با این منطقه می باشد و از وضعیت و میزان نفوذ گروه های مخالف مسلح دولت آگاه است. این ولسوالی نه تنها فضای برای گروه های مخالف مسلح دولت است بلکه گروه های تروریستی از کشور های مختلف نیز در این ولسوالی جای داده شده اند. در این اواخر که حکومت پاکستان حملات در داخل خاک خود به منظور پاکسازی انجام داده اند، همه گروه های مخالف حکومت پاکستان در افغانستان فرار نموده است و بخش از این فراریان در ولسوالی خاک افغان جای گرفته اند. از آنجایی که در طول سیزده سال گذشته گروه های مخالف مسلح دولت در این ولسوالی دست به ربودن مسافرین نزده بود، احتمال می رود که گروه های فراری از پاکستان در ربودن مسافران دست داشته باشد. از این جهت، حکومت افغانستان باید قاطعانه عمل نماید. حکومت نه تنها تلاش نماید ربوده شدگان را آزاد نماید بلکه باید فراریان پاکستانی را از این ولسوالی پاکسازی نماید تا در آینده شاهد اتفاق دردناک نباشیم.
سوم؛ حکومت افغانستان در رهایی ربوده شدگان تلاش نمود از موسفیدان منطقه استفاده نماید. موسفیدان منطقه جاغوری چندین بار برای رهایی ربوده شدگان وارد منطقه خاک افغان شد. اما تلاش ها و گفتگو های آن ها جواب نداد. استفاده از موسفیدان جاغوری به باور نگارنده یک نوع ضربه بر امنیت جاغوری است. زیرا، گروه های مخالف مسلح دولت فکر می کند که موسفیدان جاغوری نقش در حمله ارتش ملی دارد. احتمال می رود که خصومت ها میان خاک افغان و بخش از مناطق جاغوری افزایش یابد. به خصوص منطقه بابه و هیچه که با ولسوالی خاک افغان مرز می باشد، در خطر احتمالی قرار خواهد داشت. از این جهت، لازم است که حکومت مرکزی و حکومت محلی غزنی و ولسوالی جاغوری توجه به این مسئله داشته باشد.
چهارم؛ ارتش ملی برای نجات و آزادی ربوده شدگان حملات را سازماندهی نموده است. این حمله اما، بیش از آن که سری و مخفی صورت گیرد در همان ساعات اولیه فاش شد. حملات نظامی اساسا باید مخفی صورت گیرد. تاکتیک ها و استراتژی نظامی و جنگی نباید فاش گردد. فاش شدن تاکتیک ها و استراتژی امکان فرار، نیرو گیری و آمادگی دشمن را ممکن می گرداند و احتمال تلفات ارتش ملی را نیز افزایش می دهد. در عین حال، این احتمال وجود دارد که با آگاه شدن مخالفان و ربایندگان از حمله ارتش ملی آن ها گیروگان ها را بکشد. از این جهت، لازم بود که حمله ارتش ملی مخفیانه صورت گیرد. حال این مسئله از سوی وزارت دفاع یا وزارت داخله و یا هر ارگان دیگر فاش شده است، می رساند که حکومت به دنبال سرکوب مخالفان مسلح نیست. آنها را فاش ساختن در صدد آن است تا امکان فرار، آمادگی جنگی و نیرو گیری مخالف مسلح دولت را فراهم کند. به هر صورت، این مسئله هم ضربه بر ارتش ملی است و هم برای ربوده شدگان خطرناک. در صورتی که اتفاق برای ربوده شدگان بیافتد و یا ارتش ملی در این حمله کشته ای بر جا گذارد مسئولیت اش به عهده کسانی است که این حمله را فاش ساخته است.
فاش سازی حملات یک نوع بازی با جان اعضای ارتش ملی است. از این جهت، مقامات نظامی وزارت دفاع و داخله باید نسبت به فاش شدن این حمله پاسخگو باشد.
در پایان یک بار دیگر باید متذکر شد که ربوده شدن هزاره ها ریشه تاریخی دارد. جداسازی مسافران هزاره از میان مسافران دیگر گروه های اجتماعی هیچ مبنای دیگر ندارد. این رویداد یک بار دیگر، ضرورت بازخوانی تاریخ ستمدیدگان را گوشزد می کند. حمله ارتش ملی یک ضرورت بود. اما فاش شدن حمله خطری جدی برای ارتش ملی و ربوده شدگان است. در حوزه نظامی فاش ساختن تاکتیک ها و استراتژی خطرناک است. می تواند سرنوشت یک کشور و میلیون ها انسان را در باد دهد. در عین حال، این رویداد می تواند مناسبات و روابط بخش از مردم جاغوری با مردم خاک افغان را دگرگون نماید و خطرات برای مردم جاغوری در پی داشته باشد. از این جهت، حکومت وحدت ملی باید این مسئله را نیز در آینده جدی بگیرد.
عبدالملک از وزارت خارجه در دوران قدرت دوستم در شمال، درگیری های درونی حزب جنبش، دودستگی ازبک ها، کشتن نیروهای زبده مجاهدین، نفاق و دورویی و خیانت به مجاهدین با عنوان میانجی گری با طالبان و انواع و اقسام جهتگیری های یک روزه ای که وی را نه به ازبک ها پایبند کرد نه به حزب جنبش نه به کمونیست ها نه به مجاهدین و نه به طالبان؛ به نیت تاراندن ارگ آمده است و بس بنابراین زین پس هرچه بادا باد!