26 جدی 1393 - مقالات

مفکوره هایی که درست از آب در آمد!

مفکوره هایی که درست از آب در آمد!

اعضای حزب دموکراتیک خلق یعنی به قول رسانه های فعلی کمونیست ها، زمین مردم را بعنوان خوش خدمتی به دهقانان داد تا دهقان هم در قطار دیگران مالک لقمه نانی شود. از اینکه دهقان تشنه زمین نشده بود همچنان از حزب دموکراتیک زمین هم تقاضا نکرده بود قدر زمین را ندانست و از آن دفاع هم نکرد.

 

در حالی که مالکان زمین از دولت وقت سخت آزرده شدند و کشورهای خارج با استفاده از زمینه مساعد، ناراضیان را سلاح داد تا برعلیه دولت جنگ کند. دیدیم که دولت دموکراتیک خلق سقوط کرد و بجای آن حکومت مجاهدان برسراقتدار آمد. همان مفکوره دخلکوزوردخدای زورده درست از آب برآمد.

 

دولت مجاهدان هم از یکطرف بیسواد بوده شایسته حکومتداری نبود، از طرف دیگر به چوروچپاول و غارت دست زدند که اکثریت مردم از مجاهدان هم سخت آزرده شدند، باز هم مشتاقان افغانستان طالبان را مسلح ساختند تا به نام شر و فساد بر علیه شان جهاد کند. بازهم همان مفکوره دخلکوزوردخدای زورده درست از آب برآمد. حکومت طالبان هم در زمان خود از علم و تکنیک منصرف شده مکاتب را مدرسه ساختند و اولاد مردم محروم از علم و تکنیک در عالم بی خبری، عقل یافتن یک لقمه نان را در حیات آینده خود نمی توانست باز هم مردم از آینده خود تشویش کردند تا اینکه اکثریت مردم از مجاهد و طالب هم بیزار شد.

 

باداران بخوبی فهمیدند که مردم افغانستان از اولاد خود بیزار شده است مستقیما آمریکا و همتایان اش به افغانستان حمله کردند، کشور را اشغال کردند. بدون حمایت مردم حکومتداری نتوانست انجام شود، همان مفکوره دخلکوزوردخدای زورده درست از آب برآمد اما نظامیان خارجی بازهم قدرت را بدست همان غارتگران جهادی سابق داده بزور میله تفنگ پاسبان چپاول غارتگران جهادی شد، با این کار خود از یکطرف حریفان سیاسی و افغانستانی های وطندوست را قتل و بمبارد کرد از طرف دیگر جهادیون سابق را در فساد و غارت بار دیگر بدنام ساخت تا درآینده ها هم مردم افغانستان دولت را به این دزدان اعتماد نتوانند کنند.

 

اینک مرحله دیگری از لیبرال دموکراسی تازه پابه عرصه وجود گذاشت کابینه جدید را شایسته سالار می خواهند تا دستش به فسادآلوده نبوده، تحصیلکرده هم باشد. سوال گذاشته که داعش می خواهی یا حکومت دست نشانده؟ همچو قشر تحصیلکرده در صف طالب هم نیست و در صف مجاهد سابق هم یگان حلال زاده نیست پس چه باید کرد؟ معلوم دار است، دیروز تحصیلکرده های وطنی را که به نام کمونیست و کافر زیر تیغ جلادی قرار داده بودیم حال باید به چوکی دولت مجددا قبولدار شویم چون آنها دزد نبودند تاحال هم کدام قصر دلگشا از بیت المال ندارند و قطاع الطریقی هم نکرده بودند.

 

اگر بگوییم از مجاهد بیسواد حکومت می سازیم که مجاهد ما و ارباب ما بود، مگر دولت های خارج ملیاردها دالر خود را به دست بیسواد و دزد نمی دهد که مانند سابق بار دیگر میلیونر دالر شده افغانستان را محروم از حکومت جوابگو نگه دارد. حال آمریکا و همتایان اش بخوبی می دانند که مجاهد سابق در فساد شهرت دارد و طالب هم مانند مجاهد سابق از مردم جبری پول خواست و پلو خواست و اولادش را به بهانه ندادن پول و یا همکاری نکردن به مجاهد قتل کرد در حالی که می توانست مصرف خود را از حق عضویت طرفداران و ازهر راه ممکن از عاید شرکت ها و دولت بدست آورده خود را با مردم مواجه نمی ساخت که ساخت، حال بامردم مواجهه شد و مردم اکثریت از طالب هم آزرده شده است.

 

اکنون آمریکا می گوید: ارتش ملی از معاش من و به امر من است. اگر صد سال هم جنگ کنی همین فرزند خودت را قتل می کنی در صورتی کم زور شود باز می آیم اگر زور شود نفر من درچوکی دولت به امر من کار می کند، اینکه می خواهی نمی خواهی حرف همین است. جالب از اینکه کمونیست سابق ضد امپریالیسم بود مگر کمونیست امپریالیسم از کجا شد؟

 

حال ببینیم کمونیست امپریالیسم کیست؟ کمونیست امپریالیسم هم همان تحصیلکرده های دوران حزب دموکراتیک خلق و پرچم یا احزاب مشابه آن است که گوشمالی آمریکا را دیده و به اهداف آمریکا در منطقه متعهد شده تابع آن است. گویا هرگزضدامپریالیسم نیست، اگر دین بخواهی به دین خدمت می کند، اگر سرمایه می خواهی به سرمایه دار خدمت می کند، فقط ضد آمریکا شوی سرکوبت می کند. به این ترتیب ما بخواهیم نخواهیم غیر از قبول کمونیست های امپریالیسم چاره دیگری به مردم نمانده است. چون یگانه کسانی که هنوز شهرت دزدی ندارد همان کمونیست های امپریالیسم است که تاحال یا درچوکی خورد نام خود را حفظ کرده یا در خارج موسیچه بیگناه مانده است اما اندیشمندان صادق به دموکراسی ملی کچالو فرشی می کنند.

 

مگر مزدور امپریالیسم نمی شود. کسانیکه مزدور امپریالیسم شده ازنام احزاب گذشته سوء استفاده کرده است.

 

عیب کار کجاست؟ اگر کمونیست سابق بود مردم را آزرده کرده سقوط کرد، اگر مجاهد و طالب بود مردم را از خود کرده نتوانسته بی اعتبار شد. چون هرکس سلاح بدست گرفت گویا خود را نماینده خدا در روی زمین دانست آنچه دلش خواست همان کرد، یکبار هم متوجه نشد که اگر همین سلاح را یک رعیت ناراضی هم بدست گیرد مانند مجاهد اوهم مجاهد شده ، می تواند عسکر خدا شود. در عاقبت نافهمی های سیاسی، فرزندان ما را از نظر قدرت سیاسی یا از اعتبار بین مردمی کاملا محروم ساخته، هرقدر هم جنگ کنیم نفوس ما خلاص می شود مگر جنگ پایان ندارد. پس راه حل نجات از این اشغال و اسارت افغانستان بازهم می رود بطرف راه حل سیاسی یعنی فرزندان تحصیلکرده همین مردم بروند بطرف ارتقا شعور سیاسی مردم خود تا از اتحاد فکر واحد وطنی توده های بزرگ اجتماعی بوجود آید، چه از راه تظاهرات عظیم و چه از راه قیام های عمومی مالک حق خود شوند. این کار دشمنی به کدام کشور را ایجاب نمی کند بلکه حق بشر مسلم است. حوصله باید کرد تا نوبت مردم برسد، حال بودنه از نیپه ما پریده است.

 

اینک طالبان هم درین اواخر شرایط پنجگانه را برای پیوستن به دولت اعلام کرد. گویا رهبران با شعور سیاسی شان حساسیت موضوع را حتما درک کرده است. من رسمیت ندارم و ایدیولوگ سیاسی نیستم یا ادعای دانشمندی هم ندارم بلکه تفکرات محلی و دهاتی خود را در این محل دور افتاده به مطالعه خوانندگان عزیزتحریر نمودم، تا باشد از طریق تبادل نظر و اندیشه های گوناگون روشنفکران عزیز وحدت نظر یافته راه نجات خود را بدانیم.

 

متاسفانه در محلات من احزاب مفکوری حضور ندارند و تبادل افکارهم درگرو خان قبیله باقی است. در حالی که بخوبی می دانم بدون موجودیت فکر سالم اصلا دولتی بوجود نمی تواند بیاید و حاکمیت پایدارهم امکان پذیر نیست چون خان قبیله ازحکومتداری خبرنیست بلکه قریه خود را حکومت مستقل می خواهد.

 

 

هموطن (افغانستانی)

همرسانی کنید!