9 قوس 1390 - مقالات
زمانیکه ما کارکردهای لوی جرگه های قبیلوی را در تاریخ سیاه افغانستان به بررسی میگیریم، درمیابیم که این پدیده قرون وسطایی همیشه سلاح برندهای در دست حکام مستبد و مزدور افغانستان بوده که اهداف و اغراض انحصارطلبانه آنان را مشروعیت بخشیده است . در واقع مبانی مشروعیت نظامهای مستبد سیاسی گذشته در افغانستان، همین لوی جرگه ها محسوب میگردید .اصلا لوی جرگه ها در افغانستان حاصل تفکر واپسگرای قبیلوی قوم حاکم بوده و هیچ سنخیتی با موازین فرهنگی و عنعنوی سایراقوام کشور ندارد . درست به همین دلیل، لوی جرگه ها، یک تشکیلات بدوی بوده و از بدو پیدایش تا کنون، هیچگاه رای و اراده تمام مردم افغانستان را متبلور نساخته و صرف مجموعه ای متشکل از سران و متنفذین قبایل پشتون بودند که به امر حکام مستبد، در یک مقطعی از تاریخ دورهم جمع میشدند و حاکمیت استبداد، انحصار و واپسگرایی را ضمانت دوام میبخشیدند . اگرچه گاه گاهی در همچو جرگه های قبایلی، تعداد انگشت شمار از سران مرتجع و بلی قربان گوی سایر اقوام را نیز به صورت فرمایشی و دیکوری، دعوت می کردند، اما آنان، هیچگاه نقش تاثیرگذار نداشتند .
چنانچه احمد خان ابدالی در سال ۱۷۴۷ میلادی در مزار شیرسرخ قندهار، ازین پدیده قرون وسطایی استفادهکرده و به کمک روحانی مشکوکی به اسم صابر شاه کابلی و تعدادی از ریش سفیدان اقوام سدوزایی، پوپلزایی، نورزایی، غلزایی و انگشتشمار ریش سفیدانی از اقوام دیگر، پایه های حاکمیتاش را توسط همین لوی جرگه استحکام بخشید . اتفاقا امیر عبدالرحمن جابر در کتاب تاج التواریخ صفحات ۴۶۵ – ۴۶۶ ماهیت لوی جرگه شیرسرخ در قندهار را که منجر به زعامت احمدخان درانی گردید، چنین افشاکرده است : ” بعد از مشاجره و مذاکرهی بسیار رأی شان به هیچ یکی قرار نگرفت، ولی شخص مقدسی، صابرشاه نام خوشه گندمی را در دست گرفته آن را به سر احمدخان گذاشت و گفت دیگر لازم نیست شماها بین خود تان نزاع نمایید…. بعد از اتفاق دراین باب، همهی آن ها علف سبز به دهان خود گرفتند و این علامت آن بوده؛ یعنی همهی ما مواشی و حیوان بارکش شما می باشیم و پارچهی را هم به شکل ریسمان به گردن خود انداخته به جهت علامت این که ما حاضریم از شما پیروی نماییم و به این قسم به او بیعت کردند و اختیار حیات و ممات خود را به دست او دادند.”
حالا در قرن بیست و یکم آقای حامد کرزی و تیم اتنوسنتریست ایشان نیز تلاش دارند همان روش حکام مستبد گذشته را اقتباس کرده و از سلاح زنگارگرفته و قرون وسطایی لوی جرگه ای به اصطلاح عنعنوی که در طول تاریخ سیاه استبداد قبیلوی، تضمین کنندۀ حاکمیتهای مستبد و تثبیتکننده مناسبات قبیلوی در کشور ما بودهاست، غرض به چالشکشیدن پارلمان کشور و به نفع و دوام حاکمیت ریاستی و متمرکز فعلی، کارگیرند . شرمآورترین بخش این درامه مضحک اینجاست که سیاستمداران تمامیت خواه قبیلوی حتی در شرایطکنونی دنیای مدرن و عصر جهانیشدن، متوسل به بازی کهنه، زنگ زده و مندرس لویجرگه شدهاند . تا ازین روش انحرافی، قاعده بازی دموکراتیک را که ضمانت کننده حقوق شهروندی در کشور میباشد به چالش کشیده و ازین طریق تعدادی از فسیل شده های مرتجع قرون وسطا را جهت تحکیم پایه های حاکمیت قبیلویاش در خیمه ی که نماد واپسگرایی قبیلوی در عصرجدید میباشد، دورهم جمع کرده و حاکمیت مناسبات قبیله سالاری را ولو برای چند روزی محدود، ضمانت دوام بخشند.
آقای کرزی و شیونیستهای دوروبرش با تضعیف پارلمان و نقض مکرر قانوناساسی، همواره تلاش ورزیده تا ساختارهای متحجر قبیلوی را در برابر ساختارهای مدنی و قانونی علم کرده و در نهایت مانع رشد مناسبات دموکراسی و مردمسالاری در کشور شدهاند . آنان برخلاف قانوناساسی افغانستان، جرگه غیرقانونی به اصطلاح عنعنوی را که در دوران حاکمیت های تکمحور تدویر مییافت، با همان ترکیب و ساختار ارتجاعی گذشته راه اندازی میکنند تا روند دموکراسی و قانونمداری در کشور را به چالش کشیده و بر عمر حاکمیت قبیلوی در حال اختضارش چند صباحی بیافزایند .
از گفته های آقای کرزی در کنفرانس خبری شان معلوم میشود که ایشان میخواهد لوی جرگه عنعنوی را دایر نماید و مثال هم جرگه صلح را آوردهاند. ولی باید توجهداشت که بعد ازتصویب قانوناساسی جدید، فقط لوی جرگه قانونی به رسمیت شناخته شده و اعضا و حالاتی که لویجرگه قانونی باید دایرشود نیز تعیین و مشخص گردیدهاست. چیزی بنام جرگه عنعنوی در قانوناساسی افغانستان اصلا وجود ندارد و اگر ساخته هم شود از نظر قانون، مشروعیت نخواهدداشت . زیرا جرگهعنعنوی نه در صلاحیت رییس جمهور است و نه در قانون اساسی کشور جایگاهی برای آن تعریف شدهاست و اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان درین مجلس فرمایشی، شامل نهادهای نمایندگی مردم افغانستان نمیباشند. در عوض، طبق ماده هشتاد و یکم قانوناساسی افغانستان، پارلمان که از قاطبه ملت نمایندگی می کند، به حیث عالیترین ارگانتقنینی و مظهر ارادهمردم به حساب میاید . اصلا در کشوری که پارلمان وجود داشته و نمایندگان مردم با رای و اراده مردم به پارلمان راه یافته اند، تشکیل لوی جرگه عنعنوی یک صیغه مندرآوردی است که فقط و فقط سنت قبیلوی را ضمانت دوام میبخشد .
رئیس جمهور کرزی و تیم تمامیت خواه ایشان از نگاه قانونی، حتی قادرنیستند تا لوی جرگه قانونی را برگزار کنند چه رسد به لوی جرگه عنعنوی که اصلا جایگاهی در قانوناساسی افغانستان ندارد . در فصل ششم قانوناساسی افغانستان اعضای لویجرگه قانونی متشکل از اعضای شورایملی، روسای شوراهای ولایات و ولسوالیها، وزرا، رئیس و اعضای ستره محکمه و لوی سارنوالی میباشند . اما چالش عمده فراروی برگزاری لویجرگه قانونی اینست که در شرایط فعلی شوراهای ولسوالی ها اصلا تشکیل نگردیده اند و ما پدیده ای بنام شوراهای ولسوالی ها نداریم . این بدین معنی است که اولا ٣۶۴ تن نمایندگان شوراهای ولسوالی ها که طبق قانوناساسی از اعضای لوی جرگه محسوب میگردند، اصلا وجود خارجی ندارند. دوما رییس قوه قضاییه و لوی سارنوال افغانستان در پی تنشها بر سر محکمه ویژه انتخاباتی فقط با دو رای ممتنع و یک رای مخالف با اکثریت آرا از طرف پارلمان کشور سلب صلاحیت شدند و قطعا صلاحیت شرکت در لویجرگه قانونی را ندارند.
اما علیرغم دلایل بالا، قرار است آقای کرزی لوی جرگه غیرقانونی به اصطلاح عنعنوی را به منظور بررسی همکاریهای استراتژیک افغانستان با ایالات متحده امریکا برگزارکند . همه بر این امر آگاهند که نمایندگان سیاسی افغانستان و ایالات متحده امریکا حداقل از دوسال به این طرف روی پیماناستراتیزیک بحث کرده و در واقع هفتاد درصد کار امضای پیمان استراتیزیک میان افغانستان و امریکا تمام شده است . بناء این لوی جرگه عنعنوی که هیچ مشروعیت قانونی ندارد، در ارتباط امضای پیمان استراتیزیک بین امریکا و افغانستان، صرف یک نقش نمادین و تشریفاتی دارد و بس .
رهبران ایالات متحده امریکا باید بداند که این جرگه به اصطلاح عنعنوی، اصلا مبنای قانونی نداشته و هیچ ماده ی از قانون اساسی ، موجودیت لوی جرگه عنعنوی را به رسمیت نشناخته است. طبعا یک جرگه غیرقانونی صلاحیت تصمیمگیری بر سر موضوعی چون ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان را نداشته و هر فیصله آن قطعا فاقد ضمانت اجرایی بوده و مردم افغانستان در قبال فیصله های یک نهاد غیرقانونی هیچگونه تعهدی را متقبل نخواهدشد .
صلاحیت تصمیم گیری در بارهی ایجاد پایگاه دایمی نظامی آمریکا در افغانستان و بستن پیمان راهبردی با آمریکا، فقط و فقط از صلاحیت نمایندگان منتخب مردم در پارلمان میباشد که آنان قانونا حق دارند تا در مورد عقد پیمان استراتیزیک و ایجاد پایگاه نظامی با یک کشورخارجی، تصمیم بگیرند. زیرا در قانون اساسی افغانستان، از آنجائیکه اعضای پارلمان با رایمستقیم مردم و به نمایندگی از مردم انتخاب گردیده اند، بعنوان مرجع و مظهر اراده ملت معرفی گردیده که بر علاوه قانون گذاری، صلاحیت نظارت بر اعمال قوه اجراییه، حق تصمیم در ارتباط سیاستهای کلان و راهبردی، تعدیل قانون اساسی و جلوگیری از بروز جلوه های استبداد، اقتدارگرائی و اتنوسنتریسم را نیز دارند .