9 قوس 1390 - مقالات
با گذشتن هر روز حکومت افغانستان گامی به سوی جلسهی بن دوم میگذارد؛ جلسهیی که ظاهراً نوشدارویی برای زخمهای متعدد این کشور شمرده میشود. اما از آن جایی که ده سال قبل این نسخه تجویز شده بود و هیچ دردی را دوا نکرد، منتظر تأثیر پیچیده شدن این نسخه هم نباید بود؛ چون طبیبان این همیشهبیمار بازهم تشخیص دادهاند که علاج آن در جلسهی بن دوم است.
روزی که پای جامعهی جهانی به افغانستان باز شد، از برنامههای جلسهی بن بود که باید ریشهی بنیادگرایی در افغانستان کنده شود، امنیت در افغانستان، سراسری و حاکمیت ملی تأمین گردد، قانون اساسی رعایت شود.
نظام جدید ملزم به اجرای این همه بود، اما سیاستهایی را که حکومت از سر خامی در ده سال گذشته روی کار گرفت، در واقع دوران این پروسه را برعکس ساخت. به اضافهی آن که این مشکلات از سر راه دور نشدند، خود حکومت تا گلو غرق در فساد شد و پاکستان تا جایی که توانست از این موقعیت به نفع خود استفاده کرد تا آن جایی که یک مشت گروه شکستخورده و فراری تا حد یک نیروی مسلح مخالف، مدعی گرفتن دوبارهی قدرت شدند.
نخستین عامل مهم و بنبستساز فیصلههای جلسهی بن اول، غیر از حکومت افغانستان هیچ کس دیگری نیست که با سیاستهای دوگانه و قانونشکنیهای پیهمش به پاکستان فرصت استفادهی سوء را داد و به طالبان فرصت تجهیز دوباره را. این حکومت افغانستان بود که با ناکاراییهای ممتدش، سبب شد فساد اداری گسترده و گستردهتر شود.
ایالات متحده هم با دریافتهای نسبتاً ناقص و کامل خویش، گاهی طرف افغانستان را گرفت و گاهی نیز طرف پاکستان را که در نهایت امر، پروسهی دموکراتیزه کردن این کشور نیازمند بن دوم شد.
تمام کوتاهیهای حکومت افغانستان و ایالات متحده در ده سال گذشته سبب شد که دلنگرانهای افغانستان دریابند که جلسهی بن اول به دلیل عدم حضور طالبان، ناقص بوده است؛ از این رو برنامهها به ویژه در یکی دو سال اخیر طوری ریخته شد که در جلسهی بن دوم طالبها به عنوان نیروی مقتدر و امتیازطلب وارد کارزار شوند و پاکستان به عنوان مرجع حامی این مخالفان، به سود خویش گردونه را بچرخاند.
این حرکت در نفس خودش چند تا نقیضه دارد. یکی این که طالبان به عنوان نیروی خرابکار در مقابل نظام افغانستان، امتیاز بسیار میگیرند و مسلماً در این میان، تفکیکی هم وجود ندارد؛ چون طالبان تعریفی از اسلام دارند که با تمام نظامهای دنیا مخالف است.
از سوی دیگر، طالبانی که میانهرو هستند، نیازی به همکاری آنها به پروسهی صلح دیده نمیشود. چون آنها عملاً نیروی مخالف نیستند. طالبانی که در جلسهی بن شرکت میکنند، همان طالبانی هستند که مکتب را میسوزانند،
زنان را شلاق میزنند، پولیس و سرباز اردو را میکشند و از هر جنایتی که از دستشان برآید، دریغ نمیکنند. از این رو، خود این عمل با موازین و برنامههای هر دو جلسهی بن از بنیاد مخالف است.
موضوع دیگر، حضور پاکستان در این جلسه است. جمهوری اسلامی پاکستان از آغاز پروسهیی به نام طالبان، در کنار این پدیده نامش مترادف بوده است. اگر از مقاومت و حمایت پاکستان به نفع طالبان در آن زمان بگذریم، از حملات راکتی این کشور گرفته تا ترور استاد ربانی و حضور اسامه بنلادن در خاک آن کشور، همه نشاندهندهی حمایت همهجانبهی پاکستان از طالبان است. این پاکستان است
که نیروی طالب را علم کرده و در منطقه به نحوی به تیکهداری قدرت و قلدری میپردازد اما ایالات متحده و حکومت افغانستان در برابر این اعمال پاکستان یا خاموش بوده و یا هم موضعگیری سست و ضعیفی داشته اند. حالا که در نشست بن دوم قرار است این کشور شرکت کند، بدون شک چانهزنیهایی برای منافع خود خواهد داشت که در صورت تحقق اهدافش، نتیجهی این نشست به جایی خواهد کشید که دهسال پس از آن، مسألهی افغانستان نیازمند نشست سوم بن خواهد شد.
جامعهی جهانی وقتی اینقدر زود به اشتباهاتشان پی میبرند و عدم حضور طالبان را در نشست بن اول، اشتباه میخوانند و ریشههای اصلی این مشکل(طالبان و پاکستان) را با فراخواندن به این نشست امتیاز میدهند، باید کارنامهی اعمال آنها را نیز از یاد نبرند که مبادا آنها پس از این جلسه دوباره این جنگ خانمانسوز را با قوت بیشتری آغاز کنند. به نظر من، در جلسهی بن دوم باید با طالبان و پاکستان به عنوان یک متهم برخورد شود، نه چیز دیگری.
مورد دیگری را که جامعهی جهانی باید مد نظر داشته باشد و از حضور طالبان هم مهمتر به نظر میآید، حضور نیروی اپوزیسیون غیر مسلح است. جامعهی جهانی یک بار ببینند در این کشور غیر از طالب و کرزی، کسانی دیگری هم حضور دارند که اهداف و برنامههایی برای این کشور دارند،
آنها متهم به جنایت نیستند، مسلح نیستند، قانون را نیز زیر پا نکرده اند و جاگزین خوبی نیز برای تیمی هستند که اکنون بر سر اقتدار است. موضع این گروه در برابر طالبان و پاکستان روشن است و میتوانند راهکارهای خوبی برای رفع این معضل داشته باشند.
اما متأسفانه قراین نشان میدهد که سردمداران و مجریان این نشست تا هنوز برای دعوت آنها برنامهیی روی دست ندارند. باید یادآور شد که هم پاکستان و هم حکومت افغانستان، دو نیروییست که همیشه هم به نعل زده اند و هم به میخ و طالبان هم در این وسط نفع خودشان را برده اند.
اگر نشست بن دوم، موارد مهمی را که تذکر رفت، مد نظر نداشته باشند، بدون شک نتایج این نشست ره به جایی نخواهد برد و این بیمار لاعلاج ده سال دیگر نیازمند نسخهی جدیدی از داروهای بیکیفیتی خواهد شد که بازهم همین جامعهی جهانی نام آن را خواهد گذاشت: نشست بن سوم!