30 قوس 1393 - مقالات

لایق اداره ی ولایت بلخ چه کسی است؟

لایق اداره ی ولایت بلخ چه کسی است؟

تا زمانیکه قدرت بلخ در دستان عطامحمد نور بود، این ولایت هم از لحاظ امنیت و هم از لحاظ بازسازی از دیگر ولایات سر بود تا اینکه غربیها درباره استاد عطا و اسماعیل خان به کرزی هشدار جدی دادند.

ظاهرا قرار است جناب اشرف غنی رییس جمهوری اسلامی افغانستان پس از خانه تکانی مقامات ولایت هرات، به ولایت بلخ رفته و در برکناری مقام های ناکارآمد و آلوده به فساد این ولایت نیز خودی نشان دهد.

بدون شک بلخ هم مانند هرات از لحاظ استراتژیک یکی از مهمترین ولایات کشور می باشد و دو تجربه مشابه یکدیگر داشته اند. تا زمانیکه قدرت بلخ در دستان عطامحمد نور بود، این ولایت هم از لحاظ امنیت و هم از لحاظ بازسازی از دیگر ولایات سر بود تا اینکه غربیها درباره عطامحمدنور و اسماعیل خان به کرزی هشدار جدی دادند.

هرچند اسماعیل خان زودتر هرات را ترک کرد و به وزارت آب و انرژی که در آن هیچ تخصصی نداشت، اجبارا منصوب شد اما عطامحمد نور دوام بیشتری آورد تا دشمنانش مجبور شوند از داخل با فساد اداری و مالی وی را تخریب نمایند. به هر صورت وی در زمان کمپیانهای انتخاباتی از سمت خود به عنوان والی بلخ استعفا داد تا به حکمرانی چندین ساله ی خود در این ولایت خاتمه دهد.

به هر حال انتصاب یک والی متخصص، بومی، آگاه و آشنا به این ولایت مهم می تواند تا حدود زیادی از مشکلات این منطقه را حل نماید. لذا در ادامه معرفی ولایات کشور در بخش افغانستان شناسی، از شما عزیزان ببیننده سایت می خواهیم تا نظر خود را راجع به والی بلخ که چه کسی باشد را ارایه فرمایید.

ولایت بلخ

ولایت بلخ، به مرکزیت مزار شریف از مهمترین ولایت کشور است. مساحت آن ۱۲٬۵۹۳ کیلومترمربع، و داری جمعیتی حدود یک میلیون نفر است.

فعلا شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ بوده و در ۲۵ کیلومتری غربی این ولایت ولسوالی بلخ زادگاه بزرگ مرد عرفان و اندیشه اسلامی حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی قرار دارد. در این شهر دهاتی به نام پدر مولانای بزرگ قراردارد که بهاءالدینش خوانند و در ۵ کیلومتری شمال شرق ولسوالی بلخ قرار دارد. نام این ده در سیاست پشتوسازی حکومت به “شپوله” تغییر یافته است.

بلخ ولایت تاریخی ، متمدن و معروف افغانستان است . اثار و ابدات تاریخی آن به عظمت این ولایت افزوده است . بلخ در اثر تهاجم وحملات وحشیانه ۲۲ بار اشغال وتخریب گردیده و چندین مرتبه نفوس بلخ قتل عام گردیده و سوختانده شده .

ولسوالی های این ولایت اینها هستند:
مرکز ولایت (مزار شریف )
ولسوالی دهدادی
ولسوالی نهر شاهی
ولسوالی مارمل
ولسوالی خلم
ولسوالی کلدار
ولسوالی شورتیپه
ولسوالی دولت اباد
ولسوالی بلخ
ولسوالی چاربولک
ولسوالی چمتال
ولسوالی شولگره
ولسوالی چارکنت
ولسوالی کشنده
ولسوالی زاری
چمتال، آقکپبرک، چهاربولک، نهرشاهی، خلم که حالا موسوم به تاشقرغان می‌باشد، چارکینت، حیرتان که بندر تجارتی بزرگی میان افغانستان و آسیای میانه می‌باشد.

مزار شریف جزو پنج شهر عمده کشور در کنار کابل، هرات، قندهار و جلال آباد می باشد.

این شهر را برای آن مزار شریف می‌خوانند که به عقیده اهالی آن، حضرت علی علیه السلام در این شهر مدفون است. مزار شریف تقریباً در ده کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ است.

در عصر شاهرخ شاه تیموری، به همت همسرش گوهرشاد بیگم، در این شهر مزار بزرگی تعمیر گشت که هنوز هم پابرجا است. در این مزار کتابی است به نام تاریخچه روضه شریف که در آن آمده است که این محل، مزار علی است. همچنان بر روی یکی از دروازه‌های شهر(برروی دروازه ورودی جنوبی این مزار ) شعری از عبدالرحمن جامی حک شده، که چنین است: «گویند که مرتضی علی در نجف است / در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است / جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین / خورشید یکی و نور او هر طرف است

همچنان هر سال در نوروز در مزار شریف جشن بر پا می‌شود، که به نام میله گل سرخ مشهور است. و این جشن ۴۰ روز دوام می‌کند. مزار شهر زیبای است همه ساله مردم از تمام افغانستان در ایام سال نو به این شهر میایند و سال نو را جشن میگیرند و با بر افراشتن ژنده (پرچم) روضه شریف سال نو راآغاز می‌کنند. مزارشریف ۴۲۵ کیلومتر از کابل فاصله دارد .

پیشینه تاریخی بلخ:

بلخ  تا زمان آغاز ویرانی خویش بدست اعراب  متجاوز  در زمان خلافت خیلفه سوم ،خاستگاه  خرد و تمدن بوده است و مرکز شاهان و فروهیدگان . دقیقی بلخی ،  به بلخ صفت {گزین} قایل می شود . گزین معنی برگزیده ، پسندیده شده و انتخاب شده را می دهد. برگزیدگی بلخ بنا به روایت اوستا و ویدی از سوی اهورامزدا  یعنی خداوند است .

بگونه ای که  در اوستا بلخ را (بخدیم سریر ام) یعنی { بلخ زیبا} و در ادب پهلوی  بلخ بامیک آمده است یعنی { بلخ درخشان}، فرخی سیستانی بلخ بامی می گوید و مسعودی در مروج الذهب  بلخ را بلخ الحسنا می ستاید. و چنانکه الهامهء مفتاح  مینویسد اعراب در دوره پیش از اسلام بلخ را( معشوقه) نام نهاده بودند. سید ابوالقاسم سمرقندی در کتاب تاریخ بلخ این مادر شهر را چنین وصف می کند: بلخ در اول وضع برخ بوده است و برخ بهره و نصیب باشد ، و بامی منسوب بود به بام و بام مکان مرتفع باشد . یعنی مملکت و پادشاهی بلخ از رفیع ترین انحاء ملک است .

مسعودی در مروج الذهب از بلخ چنین یاد می نماید: هفت خانه در مقابل بیت الحرام شناخته شده که خانهء چهارم ، نو بهار است که منوچهر در بلخ  به نام (ماه) بنا کرد.

اعراب که بلخ به وسیله آنان ویران شده است گاهی نتوانستند حقایقی  را در مورد بلخ بیان نکند، و شاید خواسته یا نا خواسته بر رد باور های تازیان بعد از اسلام می پردازند . مثلأ در باره بانی بلخ واعظ بلخی از قول ابوذر غفاری نقل می کند که: دو شهر اند که جبرییل بر پر مبارک خویش بر دارد ، آن شهر ها را با اهالی وی ، و این دو شهر را به بیت المقدس برساند. و آن دو شهر یکی به مشرق است و دیگری به مغرب است ، آنکه به مغرب است طرابلس است ، و آنکه به مشرق است ، شهر بلخ است .

واعظ بلخی که در قرن هشت هجری می زیسته در کتاب فضایل بلخ می نویسد : و گویند که شهربلخ بنا کردهء قابیل کشنده هابیل  است  و مرقد و مشهد هابیل در موضعی است که آن را میدان گشتاسب می خوانند  که اگر شرف و بزرگی تربت پاک او نبود، صاعقه ی عذاب از دیر باز بر این شهر نازل می گشت ، و لیکن خداوند اِن شهر را به برکت آن روضه بزرگ از بلا دفع می گرداند.

به اتفاق ارباب تواریخ ، اول کسی که پادشاهی کرد و آئین شاهی به جهان آورد ، کیمرث بود و مغان گویند  او آدم است و گویند بنیاد شهر ساختن ، او نهاد  و شهر بنا کرد ، هزار سال بزیست و در حیات خود پادشاهی به نبیره خود هوشنگ پسر سیامک داد که پادشاهی عادل بود و عجم گویند که پیغمبر بود . از سنگ ، آهن بیرون آورد و سلاح ساخت و طریق زهد داشت . در حالت سجود دیوان او را هلاک کردند. طهمورث پسر او آن دیوان را هلاک کرد و در مقام ایشان شهری ساخت ،  گویند آن شهر بلخ است.

در لغت نامه دهخدا آمده است که: بلخ شهری بزرگ است [به خراسان] و خرم و مستقر خسروان بوده است اندر قدیم، و اندر وی بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب و ویران گشته. آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جائی بسیار نعمت است و آبادان، و بارکده هندوستان است و او را رودیست بزرگ از حدود بامیان برود، و به نزدیک بلخ به دوازده قسم گردد و به شهر فرود آید، و همه اندر کشت و برز روستاهای او بکار شود، و از آنجا ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد، و او را شهرستانی است با بارهٔ محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است. نام شهری است مشهور از خراسان و آن از شهرهای قدیم است و همچو استخر فارس و آنرا قبّهالاسلام خوانند ولقب آن بامی است، گویند برامکه از آنجا بوده‌اند. شهری است مشهور که از بناهای سلاطین قدیم عجم بوده و سالها لهراسب و گشتاسب در آنجا زیستند و در آنجا آتشکده ساخته بوده‌اند. و آن را نوبهار خوانده‌اند. و همچنان که مرو را مرو شاهیجان گویند آنرا بلخ بامیان گفتند. بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی، و از جملهٔ دوازده نهر یا رستاق، نهر غربنکی است که قریهٔ شامستیان مولد ابوزیدبلخی احمدبن سهل بدانجا است.

مردم بلخ تا زمان مولف ذخیره خوارزمشاهی (نیمه اول قرن ششم هجری) به فارسی تکلم می‌کرده‌اند. رجوع به ریش بلخی و پشه گزیدگی در ذخیره خوارزمشاهی‌شود. شهری است مشهور در خراسان، و در کتاب ملحمه منسوب به بطلمیوس چنین آمده است: طول بلخ یکصد و پانزده درجه و عرض آن سی و هفت درجه است و آن از اقلیم پنجم می‌باشد. طالع آن بیست و یک درجه از عقرب زیر سیزده درجه از سرطان، و در مقابل آن مثل آنست از جدی، و بیت ملک آن مثل آنست از حمل، و عاقبت آن مثل آن است از سرطان. و آن را در اقلیم پنجم دانند، و اولین سازنده آن را لهراسب شاه نوشته‌اند. و برخی سازنده آن را اسکندر دانند و گویند در قدیم اسکندریه نامیده می‌شد. بلخ تا ترمذ دوازده فرسخ فاصله دارد و رود جیحون را نهر بلخ نیز نامیده‌اند. بلخ را احنف بن قیس از جانب عبداﷲ بن عامر بن کریز، در عهد عثمان بن عفان فتح کرد.

در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان، بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر. اکنون شهری کوچک است که تقریباً دوازده هزار تن جمعیت دارد و در شمال کشور  واقع است، و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی می‌باشد. (فرهنگ فارسی معین). و آن را باختر یا باختریش نیز می‌نامیدند. رجوع به باختر و باختریش شود. دهکده‌ایست در دل افغانستان حالیه که در ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیهٔ بلخ (مطابق باکتریا) و بر رود بلخ که اکنون خشک است واقع بود.

در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودایی و محل معبد معروف نوبهار بود، و در دین زردشتی نیز اهمیّت داشت. اولین حملهه مسلمانان به بلخ در سال ۳٢ هَ. ق. بسرکردگی احنف بن قیس بود. در سال ۴۳ هَ. ق. دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبه بن مسلم (متوفی بسال ٩۶ هَ. ق.) بود که کاملاً مقهور آنان شد. در سال ۱۱٨ هَ. ق. اسدبن عبداﷲ قسری کرسی خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر رونق یافت. در سال ٢۵۶ هَ. ق. این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. در سال ٢٨٧ هَ. ق. عمرولیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی درآمد. در سال ۴۵۱ هَ. ق. سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ۵۵۰ هَ. ق. بدست ترکان غز ویران شد. در سال ۶۱٧ هَ. ق. با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد، مغولان آن را ویران کردند و مردمش را قتل عام نمودند. در دورهٔ تیموریان تا اندازه‌ای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن، بلخ روبه انحطاط گذاشت. در اواسط قرن هیجدهم میلادی بلخ بتصرف افاغنه افتاد و از سال ۱٨۴۱ م. در تصرف آنها مانده است . خرابه‌های بلخ قدیم اکنون ناحیه وسیعی را اشغال کرده است.

از بلخ تا به ری سیصد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. (سفرنامه ناصرخسرو ص ۳). از بلخ تا میافارقین، … پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود. (سفرنامه ص ٨). از بلخ تا بیت‌المقدس هشتصدوهفتادوشش فرسنگ است. (سفرنامه ص ٢۴). تا همه لشکرهای ایران به دشت شاه ستون از اعمال بلخ جمع آیند. (فارسنامهٔ ابن بلخی ص ۴۵). و خرزاسف هزیمت شد و وشتاسف پیروز باز بلخ آمد. (فارسنامه ص ۵۱). و پارس دارالملک اصلی بود و بلخ و مداین هم بر آن قاعده دارالمک اصلی بودی. (فارسنامه ص ٩٨).

دقیقی:
به بلخ گزین شـد بدان نوبهـار
که یــزدان پرســتان آن روزگار
مر آن خانه را داشتندی چنان
که مر مکه را تازیان این زمان

فردوسی:
ز پیش پدر گیو شد تا به بلخ
گــرفته بیاد آن سخنهای تلخ

فرخی:
نوبهار بلخ را در چشم من قیمت نماند
تا بهـار گوزگانان پیـش من بگشـاد بار

ناصر خسرو:
حکمـت را خانه بـود بلخ و کنـون
خانه‌اش ویران ز بخت وارون شد

منسوب به خیام:
چـون می‌گذرد عمـر چه بغداد و چه بلـخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ

انوری:
چــار شـهـرســــت خــراســــان را بــر چــار طــــرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست …
بــلـــخ را عـیـــب اگر چــــنــد بـــه اوبــــاش کــــنند
بـر هر بیخـردی نیســت که صــد بخــرد نیســت …
مـــرو شــــهـریســــت بترتیـــب و همـــه چیـــز درو
جـد و هزلـش متسـاوی و هـری هم بد نیســت …
حبـــذا شــــهـر نشــــابــور کـه در مــــلک خــــدای
گر بهشـت اسـت همینسـت و گـرنه خـود نیسـت

خاقانی:
عاقـلان دیــدند آب عــز شــروان خاک ذل
بر هری و بلخ و مرو شاهجان افشانده‌اند

جان نقش بلخ گیرد و دل قلب مرو گردد
آن روز کــز در تــو نســیم هــری نــدارم

گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول
بر در مـرو و هــری بارگهـت را خیـم

امثال و حکم دهخدا:
این نگر آن حکم باشگونه بلخ است
آری بـلخ اســـت روسـتای سپاهان
گـنــه کــــــرد در بــلـــــخ آهنــگـــری
به شـوشـتر زدنــد گـــردن مســگری

همرسانی کنید!