27 جدی 1393 - مقالات

لایق اداره ی ولایت بادغیس چه کسی است؟

لایق اداره ی ولایت بادغیس چه کسی است؟

ولایت بادغیس که به علت قرار گرفتن موقعیت جغرافیایی اش، طی سالهای گذشته همیشه در معرض بی تفاوتی مسوولین دولت مرکزی قرار داشته طی دو سال گذشته دو والی را تجربه کرده است.

 

احمدالله علی زی و طاهر صبری، والی هایی هستند که نتوانستند انتظارات مردم را نسبت به بهبود شرایط امنیتی و افزایش رفاه بیشتر در بخش مختلف برآورده سازند، که امیدواریم دولت وحدت ملی کسی را به عنوان والی بادغیس انتخاب کنند که در این زمینه تخصص داشته باشد.

 

ولایت بادغیس

بادْغِيْس‌، ولایتى‌ در شمال‌ غربى‌ افغانستان‌. اين‌ ولایت‌ از شمال‌ به‌ جمهوري‌ تركمنستان‌ و از جنوب‌ و باختر به‌ ولایت‌ هرات‌ و از خاور به‌ ولایتهاي‌ فارياب‌ و غور محدود است‌. مساحت‌ بادغيس‌ حدود 23 هزار كیلومتر مربع ، و مركز آن‌ شهر قلعه‌نو است‌. دارای 6 ولوسوالی است که ولسوالی های قادس ، جوند، مرغاب و کشک کهنه در این ولایت قرار دارند.

 

بادغيس‌ نامى‌ است‌ كهن‌ و در یشتها از آن‌ با عنوان‌ وائیتی‌ گئس‌، نام‌ دوازدهمین‌ كوهى‌ كه‌ در زمین‌ پديدار گشته‌، ياد شده‌ است‌. اين‌ واژهٔ اوستایی در بندهش‌ به‌صورت‌ وادگِس يا وادغِس آمده‌است‌. بادغيس‌ كوهى‌است‌ در مرزهای ‌بادغیسان‌ و آنجا ناحیه‌ای‌ است‌ پر دار و درخت‌. یاقوت‌ بادغيس‌ را محل‌ وزش‌ بادهای بسيار معنا كرده‌ است‌ و اصل‌ آن‌ را بادخيز مى‌داند.

جغرافیای طبیعی

بادغیس یا بادغیسات، ناحیه ای در شمال غربی افغانستان و شمال شرقی ولایت هرات میان هریرود و قسمت علیای رود مرغاب . امروز آن ناحیه در تقسیمات کشوری افغانستان «حکومت کلان بادغیسات » خوانده می شود. از شمال به جمهوری ترکمنستان ، از مشرق به فاریاب ، از جنوب شرقی به غور و از جنوب و مغرب به هرات محدود است .

 

بادغیس منطقه ای است کوهستانی با گردنه های بسیار که ارتفاعات عمدة آن در مشرق قرار دارد و در دامنه های آن آب فراوان یافت می شود. قسمت شرقی آن جنگلی است و مرغزارهای وسیع دارد، و در برخی از مناطق آن نیزارهایی دیده می شود. اراضی آن با رودهای مرغاب ، کوشک و قلعه نو آبیاری می شود.

 

بادغیس از دیرباز منطقه ای عشیره نشین بوده است ، و اهالی آن به دامداری اشتغال دارند. از فرآورده های دامی کُرکْ، پوست گوسفند قره گل و پشم دارد. محصولات مهم زراعی آن غلات ، پسته و زیره است ، که برخی از آنها صادر می شود.

مرکز بادغیس ، شهر قلعه نو تقریباً در ارتفاع 915 متری در حدود 129 کیلومتری شمال شرقی هرات قرار گرفته و اطراف آن را کوههای بلندی احاطه کرده است .

 

کوه خاکی ، کُتَل بند خره بادرختان پسته به نام «پسته لیق » در مشرق آن و کوه زرمست و کوه کتل سبزک و کتل یخک پوشیده از درختان ارچه (به نام «ارچه لیق ») در قسمت غربی آن قرار دارد. قله های این کوهها اغلب پوشیده از برف است و دریاچه های کوچک دهستان ، چکو، لامان ، مقر، خارستان و باغک در کوهستانهای آن دیده می شود. در پیرامون قلعه نو دهکده های متعددی قرار گرفته است .

 

بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهره است و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجه رشد و توسعه این ولایت در پایین ترین سطح است. در 9 شهریور 1347، زمین لرزه سختی ، به شعاع بیش از ششصد کیلومتر، سراسر این منطقه را لرزاند.

 

قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعة بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود 365 تا 457 متر، با دو دروازه در شمال و جنوب ، دارد و با خندقی محصور شده است . درون این قلعه ، ارگ ، و در بیرون آن ، بازار کوچکی دیده می شود که در سابق سی دکان داشته ، و در حوالی قلعه هشتصدخانه پراکنده دیده می شد. در این قلعه ، بر بالای تپة بزرگی به نام قلعة کوه نریمان ، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاههای خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد.

 

از مشاهیر بنام بادغیس ، حنظلة بادغیسی * و احمدبن عبدالله خجستانی * را می توان نام برد.

تاریخچه بادغیس

 

بادغيس‌ در زمان‌ ساسانیان‌ در قلمرو آن‌ دولت‌ بوده‌ است‌ و پس‌ از آنكه‌ به‌ روزگار خسرو اول‌ انوشیروان‌ سرتاسر ایران‌ به‌ چهار بخش‌ تقسيم‌ شد، بادغيس‌ نيز جزو مناطق‌ چهارده‌گانهٔ خراسان‌ درآمد و حكمران‌ آن‌ يكى‌ از چهار مرزبان‌ خراسان‌، و ملقب‌ به‌ برازان‌ بود. همچنين‌ بادغيس‌ يكى‌ از نواحى‌ اسقف‌نشين‌ ايران‌ در زمان‌ ساسانيان‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. اين‌ ناحيه‌ به‌ سبب‌ واقع‌ شدن‌ در مرزهای‌ شمال‌ شرقى‌ امپراتوری‌ ساسانیان‌، در معرض‌ تهاجم‌ ترکان‌ و هپتالیان‌ قرار داشت.

بادغيس‌ جز قلمرو هپتالیان محسوب می گردید که در مقابل پیشروی سپاه اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند.

 

بادغيس‌ در سال 30ق‌/651م‌ به‌ روزگار عثمان‌، توسط سپاهى‌ كه‌ عبدالله‌ بن‌ عامر بن‌ كُريز به‌ فرماندهى‌ اوس‌ بن‌ ثعلبه‌ و يا به‌ قولى‌ خليد بن‌ عبدالله‌ حنفى‌ به‌ هرات‌ فرستاده‌ بود، به‌ صلح‌ بر روی سپاهیان اسلام گشوده‌ شد

نواحى‌ شرقى‌ خراسان‌ و از جمله‌ بادغيس‌ از زمان‌ فتح‌، در ناآرامى‌ به‌ سر مى‌برد و اين‌ ناآراميها در سالهاي‌ آخر خلافت‌ خلیفه چهارم كه‌ اعراب‌ خود گرفتار جنگهاي‌ خانگى‌ بودند، بيش‌ از پيش‌ چهره‌ مى‌نمود.

 

در سالهاي‌ نخست‌ خلافت‌ معاويه‌، مردم‌ بادغيس‌ و ديگر نواحى‌ خراسان‌ به‌ سركشى‌ باقى‌ بودند، ولى‌ با اقدامات‌ نظامى‌ واليان‌ خراسان‌، مردم‌ بادغيس‌ تسليم‌ شدند و موقتاً آرام‌ گرفتند، اما در سال 51 قمری‌ بار ديگر برضد اعراب‌ شوريدند و از مسلمانى‌ به‌ در شدند. شدّاد بن‌ خالد اسدي‌ بر ايشان‌ تاخت‌ و بسياري‌ از مردم‌ بادغيس‌ را كشت‌ و عده‌اي‌ ديگر را به‌ بردگى‌ برد و قيام‌ بادغيسيان‌ را سركوب‌ نمود.

 

در اواخر دوره امويان‌ و اوايل‌ خلافت‌ بنى‌ عباس‌، به‌آفريد در خراسان‌ دعوي‌ پيامبري‌ نمود. تعليمات‌ او موجب‌ نا خرسندي‌ موبدان‌ زردشتى‌ و مسلمانان‌ منطقه‌ گرديد و سرانجام‌ در حالى‌ كه‌ با پيروان‌ خود در كوههاي‌ بادغيس‌ پناه‌ جسته‌ بود، توسط عبدالله‌ بن‌ سعيد از امراي‌ سپاهيان‌ ابومسلم‌ دستگير، و به‌ نيشابور برده‌ شد و در آنجا به‌ قتل‌ رسيد.

 

نارضايى‌ مردم‌ بادغيس‌ از عمال‌ حكومت‌، اين‌ منطقه‌ را در سده‌هاي‌ نخستين‌ هجري‌ مبدل‌ به‌ پناهگاه‌ مناسبى‌ براي‌ هواداران‌ جنبشهاي‌ ضد دستگاه‌ خلافت‌ نموده‌ بود و بادغيس‌ از جمله‌ پايگاههاي‌ خوارج‌ در بيرون‌ از سيستان‌ بود كه‌ شمار قابل‌ ملاحظه‌اي‌ از آنان‌ در آنجا به‌ سر مى‌بردند. در سال 257ق‌/871م‌ يعقوب‌ ليث‌ صفاري‌ برضد خوارج‌ بادغيس‌، به‌ اين‌ ناحيه‌ لشكر كشيد. عبدالرحمان‌ خارجى‌، رهبر خوارج‌ در برابر او تاب‌ نياورد و تسليم‌ وي‌ گشت‌.

 

در سده‌هاي‌ نخستين‌ اسلامى‌ بادغيس‌ از نواحى‌ آباد خراسان‌ و داراي‌ 300 روستا و 8 شهر به‌ نامهاي‌ جبل‌ فضه‌، كوفا، كوغناباد، بُست‌، جاذوي‌، كابرون‌، كالوون‌ و دهستان‌ بوده‌ است‌. بادغيس‌ از نظر وسعت‌، از مهم‌ترين‌ كوره‌هاي‌ نه‌گانةخراسان‌ به‌شمار مى‌رفت. بزرگ‌ترين‌ و آبادترين‌ شهر بادغيس‌ در قرن چهارم هجری، دهستان‌ بوده‌، ولى‌ مسكن‌ و مقر والى‌ بادغيس‌ شهر كوغناباد بوده‌ است‌.

 

بادغيس‌ در يورش‌ مغولان‌ به‌ ايران‌ در نهايت‌ آبادي‌ و عمران‌ بوده‌، و برخى‌ از شهرهاي‌ آن‌ حدود 20 تا 30 هزار تن‌ جمعيت‌ داشته‌ است‌. هنگامى‌ كه‌ لشكريان‌ چنگيز به‌ خراسان‌ رسيدند، در بادغيس‌ كشتاري‌ عظيم‌ كردند. مراتع‌ سرسبز بادغيس‌ كه‌ براي‌ زندگى‌ چادرنشينى‌ بسيار مناسب‌ بود، توجه‌ مغولان‌ را براي‌ استقرار در آنجا جلب‌ كرد، چنانكه‌ بافت‌ جمعيتى‌ اين‌ منطقه‌ را دگرگون‌ ساخت‌. در سدة 10ق‌ شمار قابل‌ توجهى‌ مغول‌ در اين‌ منطقه‌ زندگى‌ مى‌كردند. بادغيس‌ در سدة 9 ق‌ بار ديگر روي‌ به‌ آبادانى‌ گذاشت‌، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ همسايگى‌ بادغيس‌ براي‌ هرات‌ موهبتى‌ به‌ شمار مى‌آمد؛ زيرا از اين‌ منطقه‌ چوب‌ براي‌ خانه‌سازي‌ و سوخت‌ و سوز، و همچنين‌ پسته‌ و محصولات‌ كشاورزي‌، اسب‌، گوسفند و چهارپايان‌ ديگر به‌ هرات‌ صادر مى‌شد. از زمان‌ تيموريان‌ مركزيت‌ بادغيس‌ به‌ شهر قلعه‌نو انتقال‌ يافت‌ و در روزگار صفويان‌ بادغيس‌ ناحيه‌اي‌ از هرات‌ به‌ شمار مى‌آمد.

 

در قرن یازدهم هجری ابدالیهای افغانی به حوالی هرات آمدند و در بادغیس ییلاق نشین شدند. بعدها این مهاجرت یکی از دلایل جدایی هرات و بادغیس ، به یاری انگلیسیها، از ایران شد. در 1011 شاه عباس اول برای دفع فتنه ازبکان وارد ییلاق بادغیس شد. وی با سیصد عرابه توپ از بادغیس به سوی ماروچاق حرکت کرد. در 1015 ازبکان به قصد تصرف بادغیس ، به خراسان حمله کردند ولی براثر بارش برف سنگین ناگزیر عقب نشستند. اما در 1030 توانستند بادغیس را تصرف کنند و تنی چند از طایفه شاملو راکه در آنجا بودند، اسیر کردند و به قتل رساندند.

 

در 1040 ، ازبکان باردیگر قصد بادغیس کردند اما از قزلباشها شکست خوردند و پس از اسارت سیصد تن عقب نشستند. شاه عباس دوم پس از گشودن قلعة بُست وارد شد و دارالسلطنة هرات و بادغیس در آنجا اقامت گزید. در 1128 با سقوط و کشتار قزلباشها در اندک زمانی توابع هرات تا سرحد سیستان و از سمت شمال از بادغیس تا حوالی آب مرغاب به تصرف افغانها درآمد.

 

در 1153 نادر از قندهار، از راه هرات و بادغیس ، برای جنگ با ازبکان که بخارا و خوارزم را تسخیر کرده بودند، حرکت کرد. در 1232 در دورة فتحعلیشاه هنگامی که شجاع السلطنه به بالامرغاب هرات می رفت در قلعه نو توقف کرد. قلعه نو از دیرباز مسکن قدیم قوم هزاره بود که در آن دوره بیش از 000 ، 100 خانه . داشت. ( این قلعه نو با قلعه نو مرکز بادغیس نسبتی ندارد) شجاع السلطنه هرات را محاصره و با هزاریها سخت جنگید. سرانجام پس از مصالحه ، شجاع السلطنه از محاصرة هرات دست برداشت و خوانین هزاره (بنیاد خان و نصیرخان و لطفعلی خان ) پس از فتح محمودآباد به بادغیسات گریختند.

 

در 1253 که محمدشاه برای محاصرة هرات رهسپار شد، آصف الدوله را مأمور خواباندن شورش بادغیسات کرد. در 1272 شاهزاده محمد یوسف ابدالی هفتصد خانوار باخرزی را که شیر محمد خان هزاره از باخرز به بادغیس برده و یارمحمدخان به هرات آورده بود به باخرز بازگرداند.

 

در 1273 شاهزاده شورش حکام هرات راکه مشوق آنان بود دوست محمد خان امیرکابل بود درهم شکت و در ارگ آن ساکن و در مسجد جامع هرات به نام شاهنشاه ایران خطبه ای خوانده شد. پس از محاصرة هرات و ورود انگلیسیها به خارک و بوشهر، که در 2 مه 1857 به امضای معاهدة پاریس انجامید، طبق مادة پنج آن ایرانیان از هرات صرفنظر کردند ، و از آن پس هرات و توابع آن از جمله بادغیس از ایران جدا شد.

تا زمان تقسیم بندی اداری ، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.

تا پيش‌ از شروع‌ جنگهاي‌ داخلى‌ افغانستان‌، بادغيس‌ اهميت‌ و ثروت‌ خود را از دست‌ نداده‌ بود و از آنجا محصولات‌ كشاورزي‌، پشم‌، پوست‌ قره‌ گل‌، پسته‌، كرك‌ و زيرة سبز، سياه‌ و سفيد به‌ ديگر جاها صادر مى‌شد.

 

قلعه نو مرکز ولایت بادغیس درشمال غرب افغانستان است.

 

قلعه نو بزرگ‌ترین نقطه مسکونی ولایت بادغیس است و در پهنای یک تپه در شمال بند بادغیس ( سپید کوه) واقع شده است. قلعه نو در کنار جاده های قادس و کشک که از راه تجارتی هرات – میمنه جدا می‌شوند ، واقع است.

 

در سال 1863 این محل ویرانه ای بود که از برج و باروی قدیمی و چند چادر عشایری ایماق ها تشکیل میشد. در سال 1878 حصاری نو بر قلعه کشیده شد و در سال 1902 شهر دارای استحکامات بیشتری با ( 30 در بند دکان ) و تعدادی خانه بود. خشکسالیهای 71-1970 تأثیر شدیدی بر اقتصاد مردم گذاشت و تعدادی خانه هایشان را فروختند. به تدریج شهرنشینی از نقاط مختلف بادغیس به قلعه نو گسترش یافت و در سال 1973 شهر قلعه نو دارای 448 دکان و یازده کاروانسرا بود و همینک طبق آمار غیر رسمی نزدیک به هشتصد دربند دکان در قلعه نو موجود است.

 

آمار رسمی در سال 1973 نشان می‌دهد که قلعه نو در این سال دارای 306 ساختمان مسکونی و سه هزار جمعیت بوده است.

همرسانی کنید!