3 جوزا 1394 - مقالات
بیکفایتی حکومت و ادارههای وابسته به دولت، چنان آشکار است که جای هیچ ابهامی باقی نمی ماند و این مساله ای است که هر روز تکرار آن را در شهر کابل مشاهده می کنیم؛ شهری که زمانی برای دو میلیون نفر در نظر گرفته شده بود، امـروز تبدیل به بزرگترین روستای جهان شده و به صورت تقریبی بیش از 5 میلیون نفوس را در خود جای داده است.
بر اساس آمارها پس از تشکیل حکومت کرزی در کابل، این شهر بیشتر از سایر شهرها کشور مورد توجه قرار گرفت و حجم عظیم مهاجرین از کشورهای خارجی و حتی ولایات مختلف به این شهر سرازیر شدند.
قطعا خوب زیستن بزرگترین هدف انسانها است و آرامش و رفاه مهمترین نیاز همه است که کابل به دلیل داشتن شرایط اشتغال بهتر و زندگی امن تر مورد توجه هموطنان بوده است، اما اکنون ساختار کابل به گــــونه ای درهم ریخته و آشفته است که بیشتر به کلونیهای مهاجرنشین عصر کوچ نشینی شباهت دارد تا به کابل مدرن قرن بیست و یکم.
خانهها به صورت بیرویه تکثیر شده است، فضای سبز، پارکهـای تفریحی وجود ندارد. بین وزارت شهرسازی، شهرداری و اداره حفاظت از مـحیط کدام هماهنگی به منظور سرو سامان دادن به این وضع آشفته دیده نمیشود. درختان باقی مانده از جنگهای داخلی، باغها و تاکستانهایی که در شـــهر کابل وجود داشت، در جریان سیزده سال اخیر توسط مافیای زمین و دستهای پیدا و پنهان مسوولان دولتی به یغما رفت و پولهای هنگفتی به جیب زمین خواران سرازیر شد.
این زمینهای زراعتی و باغ های باقی مانده، نـماد پارکهای طبیعی را داشت که توسط زمین خواران، کارمندان بلند پایه اداره های دولتی اشغال شد و با سرعت تمام جایش را به خانههای قد و نیم قـد کاهگلی و کانکریتی داد.
رشد ساختمان سازی بی رویه و بدون پلان، تراکم جمعیت و بی برنامگی نهادهای مسوول از شهر کابل بزرگترین دهکده بیقامت و بیقواره ساخته است. زمین خواران بیمسوولیت و شریکان قدرت چنان با طمع و ولع زیاد دست به تخریب محیط کابل زدند که حتی برای فضای سبز و زندگی درختان در تپهها و کوه پایههای کابل جا باقی نمانده است.
این افزایش سریع جمعیت که با هدف رسیدن به آرامش نسبی و رفاه در کابل انجام شد، به جای اینکه رفاه بیاورد با بی توجهی مسوولین دولتی و طمع زمین خواران و مفسدین اقتصادی، کار را به جایی رسانده که علاوه بر نبود امکانات رفاهی برای مردم، باعث شده تا کابل تبدیل به بزرگترین روستای جهان شود.
متاسفانه پایتخت افغانستان که چند سال پیش مهد اقتصاد و بهبود زندگی به شمار می رفت، براثر ضعف های مدیریتی و توقف و کاهش روند سرمایه گذاری در زمینه های اشتغال، نه تنها دیگر شهر رویای مردم نیست، بلکه نبود شغل سبب افزایش فقر در این شهر شده است تا بسیاری از مهاجرین داخلی و خارجی و حتی شهرنشینان اصیل کابلی سایر شهرها چون بلخ و هرات را بر زندگی در کابل ترجیح دهند.
از طرف دیگر به جای اینکه کابل به عنوان پایتخت و مرکزیت سیاسی امن ترین ولایت باشد، اکنون بیشتر و زودتر از هر شهری مورد تهدید است تا چه رسد به مرکزیت علمی و اقتصادی و حتی رفع مشکلات زیست محیطی.
لذا احتمال اینکه طی سالهای آینده موضوع انتقال پایتخت به شهری دیگری مطرح شود، بسیار زیاد است. پس چقدر خوب است که دولتمردان و فعالان سیاسی کشور از هم اکنون به دنبال جایگزین مناسبی برای کابل باشند تا زیرساخت های لازم را برای این انتقال مهیا سازند. هرچند از دولتمردانی که به موضوعات حساس و مهم و اساسی فعلی توجهی ندارند، آینده نگری بعید است.