21 حوت 1393 - مقالات
در حالی که از آغاز گفتگوهای صلح با مخالفان مسلح دولت با جدیت بیشتری سخن گفته می شود؛ مجلس سنای افغانستان به حکومت هشدار می دهد که فریب گفته های صلح را نخورد و به امنیت و ثبات پایدار کشور توجه داشته باشد. نمایندگان این مجلس می گویند که آن صلحی ارزش دارد که برای مردم امنیت بیاورد. صلحی که به جنگ و خشونت پایان ندهد به درد مردم افغانستان نمی خورد.
از زمان روی کار آمدن حکومت وحدت ملی در افغانستان پروسه صلح با نزدیکی روابط با پاکستان و همکاری برخی کشورهای منطقه با جدیت بیشتر دنبال شده است. سفر رییس جمهور به کشورهای عربستان، چین، پاکستان و امارات متحده عربی در راستای درخواست همکاری با پروسه صلح افغانستان انجام شده است. بزرگترین تحولی که در روند صلح با مخالفان مسلح دولت در این مدت به وجود آمد، جلب همکاری کشور پاکستان و چین از سوی افغانستان به این پروسه بود. پاکستان کشور همسایه افغانستان است که روابط دیرینه و با فراز و فرودی را با افغانستان تجربه کرده است. پاکستان در دوران جنگ مرزهایش را به روی مردم افغانستان گشود و به گروه های مجاهدین اجازه داد تا دفاتر خود در آن کشور باز کنند.
کمک و همکاری پاکستان با رهبران گروه ها، مجاهدین و مهاجرین، نقش آن کشور را در تحولات نظامی و سیاسی افغانستان افزایش داد. مقامات پاکستان با همکاری برخی کشورهای دیگر توانست گروه طالبان را به وجود آورد تا سیاست های خاصی را در این کشور اعمال کنند. از زمان سرنگونی رژیم طالبان تا کنون هرچند پاکستان در امنیت و بازسازی افغانستان کمک کرده است؛ اما این کمک ها به حدی نبوده که انتظارات حکومت افغانستان را براورده سازد. مقامات حکومتی بارها آن کشور را به سیاست های دوگانه در قبال افغانستان متهم کرده و صداقت آن کشور را در تأمین امنیت و ثبات دوامدار در افغانستان زیر سؤال برده است.
حکومت افغانستان معتقد بود که پاکستان به مخالفان مسلح دولت افغانستان پناه داده و آنها را آموزش می دهد. بنابراین مقامات پاکستان براین گروه ها تسلط دارند و در صورتی که بخواهند می توانند آنها را به پای میز مذاکره بکشانند. ادعایی که همواره از سوی مقامات پاکستان رد شده است.
به هرحال واقعیت این است که کشور پاکستان رل مهم در راضی ساختن گروه های افراطی به مذاکرات صلح دارد. اگر پاکستان در این زمینه صادقانه با حکومت افغانستان همکار شود، بدون شک روند صلح از بن بست کنونی بیرون آمده و به پیشرفت های چشمگیری نایل می آید. واقعیت دیگر این است که اساس سیاست هر کشور برمبنای منافع استراتژیک همان کشور استوار می باشد. تا زمانی که کشورها یک پدیده سیاسی، اقتصادی، امنیتی و… را در راستای منافع خود تشخیص ندهند، هرگز برای آن هزینه نخواهند کرد و وقت و سرمایه خود را برای آن هدر نخواهند داد.
پاکستان و یا هرکشور دیگری بر همین مبنا تصمیم خواهند گرفت و عمل خواهند کرد. انتظار اخلاقی از کشورها در شرایط کنونی چندان منطقی به نظر نمی رسد. از زمانی که مسأله صلح با طالبان با همکاری کشورهای منطقه و از جمله پاکستان به صورت جدی مطرح شده، این پرسش نیز برجسته شده است که این صلح با چه بهایی به دست خواهد آمد؟ چرا حکومت پاکستان در سیزده سال گذشته با روند صلح همکاری نکرد که اکنون به این همکاری رضایت می دهد؟ آیا صرف حمله طالبان پاکستانی بر مدرسه نظامی پشاور می تواند این تغییر جهت پاکستان را توجیه نماید؟ این پرسش ها و دهها پرسش دیگر نگرانی هایی را در ارتباط با مسأله صلح پدید آورده است. مردم می پرسند که دولت با چه چیزی توانسته مقامات پاکستان را به همکاری ترغیب نماید؟ آیا در این روند قطعا به منافع ملی و دستاوردهای ارزشمند دوره جدید سیاسی در افغانستان توجه صورت گرفته است؟ آیا این روند افغانستان را وارد یک بازی خطرناک دیگر نخواهد کرد؟ سؤالاتی که تاهنوز پاسخ درخوری به آنها داده نشده است.