30 حمل 1394 - مقالات
پس از آنکه بدخشان در روزهای اخیر متحمل ده ها کشته و زخمی و تلفات مالی و روانی از سوی مخالفان مسلح شد؛ مسوولان به فکر افتادند برای تسلای دل داغدیدگان و احتمالا سروسامان دادن به ظاهر قضایا راهی این دیار شوند.
به همین منظور، نورالحق علومی وزیر داخله حکومت وحدت ملی چندی پیش پای بر خاک بدخشان نهاد و سرکی از احوالات مردم و مسوولان کشید اما کارش بی نتیجه و ناتمام ماند تا اینکه شخص رییس جمهور بیاید و کار را تمام کند.
اشرف غنی و تنی چند از همراهان برای این مهم، پس از روزها تاخیر و تعلل به این ولایت شتافتند تا بلکه زمان خود به خود گرد فراموشی و روزمره گی بر سرهای بریده سربازان اردوی ملی بپاشد.
سفرهای دیرهنگام برای مختومه اعلام کردن پرونده هایی که هرگز به سرنخ نمی رسند این بار بدخشان را بعنوان مقصد خود برگزید تا بار دیگر یاد و خاطره ده ها بدن بی سر و سر از بدن جدا را برای دیگر مردمان و مسوولان زنده کند.
ابتدای دوره کاری ریاست جمهوری برای اشرف غنی که با قلع و قمع در هرات آغاز شد و با فرمان های یک شبه و ضرب الاجل های بنیان برانداز ادامه یافت، بنابر شواهد و ادله انتظار می رفت به بدخشان هم برسد در صورتیکه تعلل وی برای تعویض و تفویض مسوولان، کار را به اینجا کشاند.
اگر در قریب به 5 ماه گذشته ارگ نشینان می توانستد با جابجایی برخی گماشته شدگان در بدخشان این قایله تنش های فزاینده و ناامنی نقطه به نقطه را ختم کنند؛ اینک سربازان اردوی ملی با سرهای بریده شان تاوان اهمال کاری مسوولان محلی و ملی را پس نمی دادند.
باید منتظر ماند و دید آیا رییس جمهور می تواند مرهمی بر آلام داغدیدگان و خانوارهای بی فرزند برومند شده باشد یا اینکه همچون عکس های یادگاری بر گورهای دسته جمعی دل مردم ملکی را سرد تر و سخت تر از پیش نسبت به حکومت می نماید.
مهره جابجا کردن حکومت وحدت ملی و رییس جمهور خودکامه در ولایت باستانی هرات نتیجه ای نداشت و فساد و ناارامی را ادامه داد؛ مهره جابجا نکردن حکومت وحدت ملی و رییس جمهور خودکامه در بدخشان نیز ناامنی را به اوج خود رساند پس تکلیف چیست؟!
برای حکومتی که سکون و حرکتش یا سکوت و سخنش همزمان و توامان به ضرر مردم ملکی تمام می شود چه نسخه ای می توان پیچید جز اینکه…