4 قوس 1390 - مقالات
آیه ای در قرآن کریم به صراحت تمام از تحریم برقراری آن نوع از رابطه بین مسلمان و غیر مسلمان یاد می کند که موجب اعتلای غیر مسلمانان و تفوق آنان بر جمعیت مسلمان می گردد: «ولن یّجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا؛ خداوند هیچگاه راهی برای نفوذ کافران بر مسلمانان قرار نداده است.»از دیرباز فقهای مسلمان به تاسی از این آیه شریفه به حرمت هر نوع پیمانی که سبب تسلط کفار بر مسلمانان می شود فتوا داده اند. این قاعده عزت آفرین به قاعده نفی سبیل مشهور گردیده است و هیچ عالم مسلمانی را نمی توان یافت که موضعی مخالف در برابر آن اتخاذ کرده باشد.
ایجاد پایگاههای دائمی آمریکا در افغانستان که دیر زمانی است بحث و جنجالهای گسترده ای را در سطح رسانه های کشور ایجاد نموده یکی از مصادیق تمام عیار تسلط کفار و کسانی است که دشمنی آشکاری با مسلمانان از خود نشان داده اند. دولت های استعمارگر غربی و در راس همه آنها آمریکا از دهها سال پیش و خصوصا در زمینه پیدایش رژیم جعلی اسرائیل به خوبی ماهیت خصمانه خود را آشکار ساخته اند.
تشکیل کشوری با عنوان اسرائیل در قلب دنیای اسلام تنها به مدد حمایتهای بی دریغ دولتهایی صورت گرفته است که پیشرفته ترین سلاحها را تاکنون در اختیار این رژیم قرار داده اند تا با توسل به آن میلیونها تن از ساکنان اصلی سرزمین فلسطین را از خانه و کاشانه شان رانده و با اسکان مهاجرانی از سرتاسر دنیا خانه آنان را به اشغال خود در آورند و کشوری به نام اسرائیل را تاسیس نمایند همه اینها صرفا در سایه حمایتهای بی دریغ دولتهای غربی صورت گرفته است. این دولتها که علنا ارتش اسرائیل را به صدها کلاهک هسته ای مجهز نموده اند امروزه شاهدیم که چگونه در برابر تجهیز کشورهای اسلامی به تکنولوژیهای برتر، مقاومت از خود نشان داده و به بهانه احتمال انحراف برنامه های مبتنی بر چنین تکنولوژیهایی، با اعمال تحریم های سخت یک جانبه بر این کشورها می کوشند تا انحصار شیطانی خود را بر تکنولوژیهای برتر حفظ نمایند. اینان از هیچ تلاشی در راستای ضعیف نگاه داشتن مسلمین دریغ نمی ورزند که متاسفانه با تفرقه ای که در جهان اسلام به شومی وجود حاکمانی دست نشانده حاکم است، دول استعمارگر توانسته اند تا میزان زیادی نیات خود را عملی سازند.
بنابراین با در نظرداشت چنین حقایق تلخی چگونه می توان به ارتشهای این کشورها اجازه داد تا در سرزمینهای اسلامی استقرار یافته و حتی کیان و تمامیت ارضی سایر کشورهای اسلامی را تهدید نمایند.
مکتب لیبرالیسم که دنیای کنونی غرب بر مبنای ارزشهای آن شکل یافته است به چیزی جز کسب منفعت آن هم از هر راه ممکن نمی اندیشد. اگر به مبانی فلسفی این مکتب، نظری مختصر بیفکنیم این واقعیت به خوبی آشکار می گردد که عدالت از دیدگاه لیبرالیسم مفهومی کاملا سیال و غیر قدسی است که نیازها و خواستهای کاملا متغیر بشری ضوابط آن را تعیین می کند. بر این اساس اینان بر خود مجاز می دانند که حتی به قیمت غارت سایر ملتها، ثروت و امکانات هر چه بیشتری را در محدوده قلمرو کشورهای خویش ایجاد نمایند.
سابقه این کشورها از دیرباز چنین امری را نشان داده است و عیب بزرگی بر ماست که خود را مسلمان بدانیم و در عین حال چشم بر این واقعیات تلخ ببندیم. ما چگونه می توانیم در محکمه عدل الهی پاسخگوی مسلمانان رنجدیده ای باشیم که هستی و جان و مالشان را این دول استعمارگر ربوده اند و آیا با نادیده گرفتن این حقایق تلخ و برقراری دوستی با کسانی که خون بیگناهان از تیغ آنان می چکد می توانیم به آینده ای روشن برای کشور خود بیندیشیم؟ به راستی آیا آه این مظلومان گریبان ما را نخواهد گرفت؟