4 حمل 1394 - مقالات
وزارت داخله، پولیس، امنیت ملی، مبارزه با جرایم جنایی، نهادهای مدنی، وزارت زنان و دیگر ارگان ها و ارکان هایی که یکایک شان مرتبط و مسوول فاجعه ضد انسانی و ضد اسلامی رخ داده هستند اینک به تکاپو افتاده اند.
با کشته و سوزانده شدن فرخنده در آتش خشم و تحجر و تعصب کورکورانه نامردان سرزمینش اینک چه راهپیمایی ها، چه ادای احترام ها، چه همایش های نمادین و چه سوگواری های بی ثمری که توسط اقشار مختلف برایش برگزار نمی شود.
در افغانستان و برخی کشورهای هم جوارش که مرده پروری و مرده سروری مرسوم و معمول است، مردم ملکی ای که ناظران لگدمال شدن ناموس افغانستان بوده اند اینک در صف نخست تشییع کنندگان جنازه مثله شده و خاکسترش بر گورستان فراموشی هستند.
توسط فرمان اشرف غنی که قادر به دیدن و شنیدن و درک آنی این فاجعه تاریخی تاثر برانگیز نبوده است کمیسیونی برای پیگیری جزییات و تشکیل پرونده ویژه قضایی برای فرخنده این زن جوان افغانستانی صادر می شود اما چه سود؟!
ناظران خاموش ناموس کشی که ملبس به لباس مقدس پولیس ملی هستند و بر آنان شرعا و عرفا و قانونا فرض است که نسبت به تامین امنیت مالی و جانی و روانی و حیثیتی شهروندان مسوول و هشیار باشند نه تنها کاری از پیش نبردند که مدعی شدند اجازه مداخله ندارند.
تعلیق یازده یا سیزده تن از مسوولان آمر حوزه های امنیتی و فرماندهان پولیس و امثالهم همچون آب در هاون کوبیدن بی ثمر و همچون هم زدن گندآب و فاضلاب تهوع آور است؛ این تعلیق ها دردی از خانواده داغدیده فرخنده و نیز تحجر و عقب ماندگی تاسف بار مردان کابل دوا نمی کند.
از زنان عزادار تا عزای زنانه فعالان مدنی و مسوولان وزارت خانه ها و نمایندگان مجلس در سوگ فرخنده و از یادبودها و نهال شانی ها و مقاله نویسی ها و ابراز غم شریکی های بی حاصل که بگذریم؛ انسانیت و عزت افغانستانی زیر رژه لجام گسیخته پوتین های امریکایی رنگ باخته است.