22 عقرب 1394 - مقالات
يک ميليون نفر حقوق اساسي و بنيادي خود يعني حفظ جان خود را مي خواست. اما حکومت و نخبگان سياسي از انجام اساسي ترين و بنيادي ترين کارويژه خود که همانا حفظ جان و مال شهروندان است، سرباز زد. با همه اين ها، تظاهرات ميليوني مردم کابل را لرزاند.
روز 11-11-2015 روز پر هيجاني بود. بيش از يک ميليون شهروند کشور به خيابان و سرک آمده بود. خواست ها مشروع و برحق داشت. امنيت، عدالت، مسئوليت پذيري نهاد هاي دولتي و نخبگان سياسي را مي خواست. آزادي مي خواست. از دولت مي خواست شورشيان را سرکوب نمايد. يک ميليون نفر حقوق اساسي و بنيادي خود يعني حفظ جان خود را مي خواست. اما حکومت و نخبگان سياسي از انجام اساسي ترين و بنيادي ترين کارويژه خود که همانا حفظ جان و مال شهروندان است، سرباز زد. با همه اين ها، تظاهرات ميليوني مردم کابل را لرزاند، انگاره ها و پيش فرض هاي نخبگان سياسي را از بنياد دگرگون کرد. تظاهرات تنها محدود به کابل نماند. مردم جلال آباد، بلخ، دايکندي، هرات، باميان و … نيز به سرک بر آمدند و يکصدا خواهان حقوق بنيادي و اساسي شان شدند. شهروندان کشور در کشور هاي مختلف همانند هند، پاکستان، بريتانيا، سويدن و … تظاهرات کردند. بناست در کشور هاي ديگر نيز تظاهرات سازماندهي شود. در باب تظاهرات کابل و ديگر شهر هاي افغانستان لازم است چند نکته را ذکر نمايم.
اول؛ نزديک به نود در صد جمعيت شرکت کننده در تظاهرات ميليوني کابل را قشر جوان و تحصيل کرده تشکيل مي داد. نسلي که پس از يازدهم سپتامبر و سقوط امارت اسلامي وارد مکاتب و دانشگاه شدند. مطالبات و خواست هاي اين نسل متفاوت از نسل هاي قبلي است. مطالبات و خواست هاي اين نسل عيني تر و ملموس تر است. خواهان جهاد نيست. خشونت را از بنياد نفي مي کند. صلح، آزادي، برابري و مسئوليت پذيري نخبگان سياسي و نهاد هاي ملي را مي خواهد. مطالبات و خواست هاي اين نسل در چارچوب ارزش ها و باور هاي جديد است. در چارچوب قانون اساسي است. اين نشان آگاهي اين نسل را مي رساند.
رفتار ها و کنش هاي مسالمت آميز اين نسل نيز ستودني است. در طول مسير تظاهرات هيچ خشونت و بي نظمي صورت نگرفت. نه دکاني دزديده شد و نه شيشه موتري شکست. آرام و منظم حرکت کرد و شعار داد و مطالبات و خواست هاي خود را فرياد کشيد.
دوم؛ تظاهرات ميليوني کابل و ديگر شهر هاي افغانستان انگاره ها و نظريات روشنفکران را باطل نمود. در افغانستان، همه به اتفاق آراء بر اين باور بودند که توسعه بدون نخبگان توسعه گرا و توسعه خواه ممکن نيست. تظاهرات ميليوني شهروندان کشور نشان داد که نخبگان سياسي با توسعه و ارزش هاي دموکراتيک و انساني و حقوق بشري ناآشنا است. ما براي تحقق حقوق شهروندي، حفظ آزادي هاي اساسي و بنيادي، مسئوليت پذير ساختن نهاد هاي ملي و نخبگان سياسي، تحکيم دموکراسي، خشونت زدايي و آوردن صلح و … نياز به اراده و خواست مردم دارم. تا مردم حرکت نکند، امکان هر گونه دگرگوني ممکن نيست. زيرا، نخبگان سياسي ما قادر به درک اساسي ترين مسئله در باب خواست و مطالبات شهروندان و وظايف و مسئوليت هاي حکومت در قبال شهروندان نيست.
سوم؛ ادبيات تظاهرات کنندگان ميليوني متفاوت و دگرگونه بود. مخاطب تظاهرات کنندگان حکومت، کشور هاي همسايه، شورشيان مسلح همانند گروه طالبان و داعش، سازمان ملل متحد، ايالات متحده آمريکا بود. شعار ها به گونه اي بود که مي شد فهميد که تظاهرات کنندگان حکومت، کشور هاي همسايه، سازمان ملل متحد و آمريکا را در بريده شدن هفت شهروند کشور مقصر مي داند. طالب و داعش سر بريد. حکومت نظاره کرد، کشور هاي همسايه از شورشيان حمايت کرد و تشويق کرد که بيشتر گروگان بگيرد، آمريکا با حضور نظامي خود دست روي دست گذاشت، سازمان ملل متحد در مدت زماني که هفت شهيد در نزد ربايندگان اسير بودند، هيچ کاري نکردند. از اين جهت، تظاهرات کنندگان ميليوني کابل همه را مقصر مي دانست. در اين ميان اما، حکومت بيش از همه مقصر بود و براي همين نيز، تجمع در نزديکي ارگ رياست جمهوري صورت گرفت. اين ادبيات جديد است. در گذشته ها، خواست ها و مطالبات مردم به يک کشوري مي رسيد اما اکنون، خواست ها و مطالبات ريشه اي بيروني ندارد، بلکه به خود مردم بر مي گردد و مردم محور همه چيز است. اين جدي ترين مسئله ايي بود که در تظاهرات ميليوني شهروندان افغانستان شاهد آن بوديم.
چهارم؛ خواست ها و مطالبات تظاهرات کنندگان ميليوني مخالف منافع و مصلحت ملي کشور نيست. ايجاد قول اردو در هزارجات چرا خلاف منافع ملي کشور باشد. تبديل يک ولسوالي پر نفوذ به ولايت کجايش خلاف منافع و مصلحت ملي است. سرکوب و منکوب کردن شورشيان اگر خلاف منانع ملي باشد، آن وقت چه چيز منافع ملي ماست. مگر مطالبات و خواست ها شهروندان و تظاهرات کنندگان غير از اين بود؟ اکنون تظاهرات به پايان رسيده است اما مردم پاي مطالبات و خواست هاي خود ايستاده است. بر حکومت و نخبگان سياسي شرم است که توجهي به مطالبات و خواست هاي شهروندان ننمايد. هيچ يک از مطالبات و خواست ها خلاف منافع ملي نيست. بلکه همه مطالبات و خواست ها بيش از يک ميليون شهروند کشور درچارچوب قانون اساسي است.
پنچم؛ نخبگان سياسي در رأس قدرت محاسبات اشتباه مي کند. آن ها اکنون بر اين بود که تظاهرات و اعتراض ها پايان يافته است. به همين خاطر، ديگر مطالبات و خواست هاي برحق مردم توجه نمي کند. اين يک محاسبه اشتباه است. بي توجهي به خواست ها مي تواند مردم را دوباره به سرک و خيابان بکشاند و يکبار ديگر نخبگان سياسي و حکومت را با چالش مواجه سازد. بهتر آن است که نخبگان سياسي به خواست هاي تظاهرات کنندگان پاسخ عقلاني و منطقي ارائه نمايد. پاسخ به مطالبات شهروندان کشور خارج از توان حکومت نيست. همه خواست ها را بپذيرد. اين به معني شکست حکومت در برابر تظاهرات کنندگان محسوب نمي شود بلکه پذيرش خواست تظاهرات کنندگان ميليوني به معني محکم شدن پايگاه اجتماعي حکومت، مردمي شدن قدرت، سياست و حکومت، افزايش سطح مشروعيت نهاد ها و … است. بنابراين، اشرف غني، عبدالله عبدالله و ديگر نخبگان سياسي براي بهبود وضعيت آشفته خود اين خواست ها و مطالبات را بپذيرد.
در پايان بايد گفت که تظاهرات بي نظير بود. اين تظاهرات ادبيات متفاوت داشت. از گروه هاي قومي مختلف در آن شرکت کرده بود. مطالبات و خواست هاي تظاهرات کنندگان برحق بود. اما پاسخ حکومت غير عقلاني و نابخردانه بود. با اين حال، تظاهرات و اعتراض ها پايان نيافته است. حکومت نيز فرصت پذيرش مطالبات و خواست ها را از دست نداده است. براي رهايي و عبور از آشفتگي کنوني پذيرش خواست ها و مطالبات مردم امري ضروري و جدي است. از اين جهت، حکومت در وضعيت کنوني به جاي روبرو شدن با مردم بهتر آن است که در کنار مردم باشد.