28 دلو 1393 - مقالات
متاسفانه مردم مسلمان شهر پیشاور یکبار دیگر در نماز جمعه اسیر حمله ی وحشیانه ی تروریستها شدند که در اثر آن 19 نمازگزار شهید و 40 تن دیگر آن زخمی گردیدند.
قطعا هدف از چنین حملاتی که این روزها علیه شیعیان پاکستان به شدت افزایش یافته، ايجاد تفرقه بين مسلمين می باشد که نقشه ديرينه دشمنان اسلام به شمار می آيد. در واقع اتفاقات این چنینی که در قالب نزاع شیعه و سنی رخ میدهد بحث شیعه و سنی نیست؛ آنها در طول تاریخ زندگی آرامی داشتند و هیچگاه قتلعامی انجام ندادهاند؛ آن چه که امروز در حال وقوع است این است که گروههای افراطی به جای این که نوک حمله خود را به سمت غرب ببرند به مناطقی میبرند که آمریکاییها میخواهند.
غربیها که شعارشان ” تفرقه بینداز و حکومت کن” می باشد، سالیان سال است که به وسیله سرسپردگان خود این تفرقه را ایجاد می کند. پاکستان و عربستان سعودی به عنوان دو کشوری که موسس آنها غرب بوده تمام تلاش خود را کرده اند تا اختلافات و درگیری بین مسلمانان را به بالاترین حد ممکن برساند، تا در این میان خواسته های غرب فراهم آید.
تاکنون پاکستان با آمریکا دو معامله انجام داده است که معامله سوم نیز در شرایط کنونی در حال انجام است. یکی از معاملهها زمانی بود که شوروی ارتش سرخ خود را وارد کشور ما کرد.
در آن زمان معاملهای که پاکستانیها با آمریکاییها انجام دادند این بود که در حقیقت پاکستان هماهنگ کننده جریانهای جهانی شد. با این توضیح که سازمان جاسوسی پاکستان وظیفه تصمیم گیری درباره منابع مالی که از دنیا جمع میشد، را بر عهده گرفت.
اتفاقی که در منطقه رخ داد این بود که پیشاور مرکز جهادگرانی شد که از کشورهای دیگر به آنجا آمدند، آموزش دیدند و با عنوان برادران افغانستانی سازماندهی شده و پس از آن سازمان القاعده از درون آنها بیرون آمد تا در ابتدا به عنوان مجاهد و سپس در آینده ها به عنوان مهره تحت اختیار غرب، ایفای وظیفه کند.
در حقیقت سه ایدیولوژی در پیشاور با یکدیگر تلفیق شدند و مکتبهای هندی، سلفی و قوم پشتون در آنجا با یکدیگر متحد شدند. ترکیب آنها وضعیتی ایجاد کرد که تا زمانیکه روسها در افغانستان بودند آنها جهادگر محسوب میشدند اما وقتی روسها اعلام آمادگی کردند که از افغانستان خارج میشوند، کمکم مسایل جدیدی مطرح شد.
آمریکاییها اینگونه جلوه دادند که بین گروههای غربی و جهادگران اختلاف پیدا شده است. لذا جهادگران پرورش یافته در پاکستان تبدیل به تروریست شدند و واژه جهاد معنای خود را از دست داد و از دید غرب ترور جایگزین جهاد شد تا در سالیان بعد بهانه ای باشد برای لشکرکشی امریکا به کشورهای خاورمیانه. یعنی آمریکا از اواخر دهه شصت برای خود یک دشمن فرضی ایجاد کرد تا در اواخر دهه هفتاد که آبها از آسیاب افتاد، به بهانه جنگ با تروریست به منطقه بازگردد.
در این بین غرب در مقطعی پس از 11 سپتامبر معامله دومی را با پاکستان و پرویز مشرف انجام داد که در آن پاکستانیها تحت فشار و اجبار پذیرفتند که دست از حمایت طالبان و القاعده بردارند اما در پشت پرده سازمان جاسوسی خود را مسوول کردند که سیاست دوگانهای را پیش ببرند؛ از یک سو از آمریکا برای مبارزه با این گروههای تروریستی پول بگیرد و از سوی دیگر این پولها را صرف تقویت گروههایی کند که آمریکا آنها تروریزم میداند.
در حال حاضر نیز شرایط جدیدی ایجاد شده است؛ معامله سومی در حال شکلگیری است که حزب مردم و ارتش پاکستان نمیتوانست انجام دهد، بلکه نیرویی که با گروههای افراطی اسلامگرا به لحاظ تفکر نزدیک است این معامله را انجام میدهد؛ این نیرو امروز در پاکستان حاکم شده است.
معامله سوم در واقع این بود که جریان جهادی که علیه کفر روسی به راه انداخته شده بود و غرب از آن حمایت کرده بود باید به جای خود باز گردد. پاکستانیها براساس این نقش پذیرفتند که به گونهای رفتار کنند که مجاهدین معتقد به جهاد به جاهای دیگر منتقل شود یعنی به چین، روسیه و درون دنیای اسلام از جمله سوریه، عراق و افغانستان و …
تمام شواهد نشان می دهد که گروه های افراطی که خود را مجاهد اسلامی می دانند، به مکان هایی حمله می کند که آمریکاییها می خواهند. یعنی به جای آنکه غرب نیروی نظامی به کشورهای مسلمان ارسال کند، این به اصطلاح مجاهدین به بهانه جهاد، زمینه اغتشاش و ناامنی را ایجاد می کند تا غرب به خواسته های خود برسد.
و چه کسی پشتوانه این گروه افراطی است؟ پاسخ بسیار واضح و روشن است: عربستان سعودی و پاکستان. عربستان تامین کننده منابع مالی و پاکستان اجرا کننده دستورات. اینگونه است که آمریکا از بین افراطیون مسلمان برای خود یک ارتش سری ساخته است که هرکجا که بخواهد آنها را به بهانه جهاد بر علیه کفر اعزام می کند تا در کشورهای مسلمان بر علیه کفر بجنگند!!!
اما راهکار مقابله با این سیاست شوم غرب و هم پیمانانش چیست؟ آگاهان بر این باورند تنها راه مقابله با جريان های تفرقه انداز بين مسلمين، تمسك به قرآن و امور مشترك بين مذاهب اسلامی است تا از تفرقه جلوگیری شود. لازمه تاكيد به وحدت و تقريب مذاهب هم اين نيست كه از نظر و رای يكديگر اطلاعی نداشته باشند و همگی به يك مذهب كشانده گردند، بلكه میتوان گفتگوی بين مذاهب را در فضای علمی و سالم انجام داد، اما بر مباحث اختلافی به گونه ای اصرار نگردد كه فضای وحدت را زير سوال برد.
متاسفانه در چنین شرایط حساسی بسياری از مسلمانان نيز خواسته يا ناخواسته اسير اين جريان ها می شوند و بر خلاف مصالح اسلامی بر طبل ايجاد اختلاف بين مذاهب اسلامی می كوبند. در حالی که استراتژيست های آمريكا به اين نتيجه رسيده اند كه تنها با از بين بردن وحدت بين مسلمانان می توان بر آنها حاكم شد و اكنون نيز در حال اجراسازی اين نظريه در بين مسلمان ها هستند.