7 جوزا 1396 - مقالات
آریانا نیوز: سردبیر روزنامه رأی الیوم، در مقاله ای وخامت بحران روابط عربستان و امارات متحده عربی با قطر را مورد بررسی قرار داده است.
عبدالباری عطوان نوشت: اگر جنگ رسانهای بین دو طرف بر سر اظهارات منسوب به امیر قطر تا رویارویی نظامی پیش برود، چهکسی در جبهه دفاع از قطر خواهد ایستاد؟
آنچه باعث میشود چنین احتمالی یا همان رویارویی نظامی را بعید ندانیم، سه رخداد مهم بین دو طرف در 20 سال گذشته است:
اول: جنگ خفوس بین عربستان و قطر در سال 1992 که بر سر اختلاف سرحدی بین دو کشور و زمانی شعلهور شد که نیروهای سعودی به گارد سرحدی پولیس قطر حمله کردند که در جریان آن یک افسر سعودی و دو عسکر قطری کشته شدند.
دوم: تلاش موفقیتآمیز کودتای سفید بهرهبری شیخ حمد بن خلیفه ولیعهد وقت قطر علیه پدرش زمانی که وی در جون سال 1995 در سفری رسمی عازم قاهره شده بود.
این کودتا که با حمایت امریکا همراه بود و از سوی آن به رسمیت شناخته شد، نگرانی سایر کشورهای عرب خلیج فارس را بهدنبال داشت.
سوم: دخالت نظامی تحت حمایت عربستان، امارات، بحرین و مصر در فِبریوری 1996 برای سرنگونی حمد بن خلیفه امیر سابق قطر و بازگرداندن پدرش به قدرت که در هوتلی در ابوظبی اقامت داشت.
این دخالت موفقیتآمیز نبود و تنش روابط بین عربستان و قطر را بهدنبال داشت و عجیب اینکه قطر امیر سلمان بن عبدالعزیز (پادشاه کنونی سعودی) و برادرش امیر سلطان وزیر دفاع وقت سعودی را به طراحی واقعی کودتا متهم کرد.
هیچ واسطهای برای مهار بحران سعودی ــ قطری وجود ندارد
در بیشتر موارد بالا بلکه در بحران بیرون راندن سفیران از دوحه در سال 2014، برخی واسطهها در تلاش برای مهار بحران برآمدند اما نکته قابل توجه در مورد بحران کنونی این است که دستکم تا این لحظه هیچ واسطهای وجود نداشته است حتی نام کویت بهعنوان کبوتر صلح و امیر این کشور شیخ صباح الاحمد در این خصوص شنیده نمیشود، شاید او از این نقش خسته شده باشد بهاضافه اینکه روابطش با عربستان این روزها بهدلایل متعدد بر وفق مراد نیست.
گزینههای قطر در برابر بحران رو به وخامت با سعودی
بر این اساس به نظر میرسد قطر سه گزینه اصلی برای روبهرو شدن با این بحران رو به وخامت دارد:
اول: تمام شروط محور چهارجانبه شامل عربستان، امارات، مصر و بحرین را بپذیرد که مهمترین آن قطع روابط با ایران و سپس جنبش اخوان المسلمین و نیز توقف تمام اشکال حمایت مالی، رسانهای و سیاسی از این جنبش است.
همچنین قطر در مرحله بعد تمام مسئولان جنبش حماس و پیش از همه خالد مشعل، موسی ابوسرحدوق، و محمد نزال و عزت الرشق و نیز صالح العاروری را از دوحه بیرون و هرگونه حمایت مالی و سیاسی از حماس را متوقف کند.
دوم: پیوستن به محور ایرانی ــ عراقی ــ سوری در واکنش به حمله محور چهارجانبه. احتمال دارد ترکیه در این خصوص نقش مهمی ایفا کند خاصتا اینکه قطر و ترکیه معاهده دفاعی مشترک دارند و ترکیه در نزدیکی دوحه یک پایگاه نظامی دارد.
اردوغان چه موضعی خواهد گرفت؟
باید در نظر داشت که رجب طیب اردوغان رییس جمهور ترکیه نیز از دولت ترمپ ناراضی است زیرا از واشینگتن مورد اهانت قرار گرفت و خواستهاش مبنی بر تحویل دادن فتحالله گولن متهم به طراحی کودتا در ترکیه را رد کرد و کُردها را بر متحد راهبردی خود ترجیح داد و علاوه بر این به حمایت مالی و تسلیحاتی از آنان ادامه داد.
در این میان بعید نیست اردوغان سیاستها و ایتلافهایش را در سوریه تغییر دهد و قطر را بهسمت خود بکشاند.
سوم: امیر قطر مستقیم با یک چک دوصد ملیارد دالری و یا بیشتر راهی دولت امریکا شود، همان کاری که محمد بن سلمان جانشین ولیعهد سعودی انجام داد و با این کار بهایی را که ترمپ برای حمایت از کشورهای عرب خلیج فارس درخواست کرده بود، یا بهشکل معاملات تسلیحاتی و یا سرمایهگذاری پرداخت.
معلوم نیست دولت قطر کدام یک از گزینهها را انتخاب میکند اما روشن است که بهطور حتم و با سرعت باید یکی از این سه را برگزیند زیرا روند امور بهسمت رویارویی در حرکت است.
سابقه نارضایتی واشینگتن از قطر
نکته قابل توجه اینکه در ماه آگِست 2013 جرمی شابیرو رییس واحد مطالعات راهبردی وزارت خارجه امریکا در زمان هیلاری کلینتون، مقالهای را در مجله فارین پالیسی نشر و در آن از سیاست چندجانبه قطر خاصتا حمایت از تروریزم و گروههای تروریستی ابراز نارضایتی کرد و گفت، واشینگتن میتواند در چند جبهه آن را مجازات کند که عبارتند از:
اول: گشودن دوسیه معاش کارکنان خارجی در قطر که در پروژههای زیرساختی مربوط به مقدمات برگزاری جام جهانی 2022 کار میکنند و در این خصوص به موضوع پرداخت رشوه برای برگزاری این مسابقات در دوحه بپردازد.
دوم: گشودن دوسیه حمایت قطر از گروههای تروریستی مانند القاعده و جبهه النصره که بهگفته مسئولان امریکایی دولت امریکا دلایل و اسناد زیادی در این خصوص در اختیار دارد و روزنامههایی مانند نیویارک تایمز و واشینگتن پست در این خصوص چند سرمقاله نشر کردند.
سوم: احیای اختلاف عربستان و قطر و مطرح کردن مجدد مسایلی مانند دوسیه الجزیره و اختلافات سرحدی و تاریخی (این گزینه در سال 2014 در جریان بحران بیرون راندن سفیران به اجرا درآمد و اکنون نیز در حال اجرا است).
چهارم: حمایت از جریان دوم خاندان آل ثانی که جریان کنونی تقرییاً نیم قرن پیش قدرت را از دست آن خارج کرد و میزبانی از سران آن در واشینگتن و تأمین حمایت رسانهای و منطقوی از آنان برای بازگشت به قدرت.
سه هدف نخست تا حدودی در حال اجرا است اما مورد چهارم هنوز تحقق نیافته است.
البته یک مورد دیگر را که این روزها زیاد مطرح میشود، میتوان به موارد بالا اضافه کرد و آن انتقال پایگاه العدید و السیلیه امریکا از قطر به یک کشور عربی دیگر در خلیج فارس است که اکنون نام عربستان و امارات بهعنوان میزبان جدید آن مطرح است.
سؤال آخر اینکه؛ آیا در صورتی که روند وخامت امور به اوج رسیده و به رویارویی ختم شود، ترکیه و ایران به کمک قطر خواهند رفت؟
پاسخ این سؤال را به روزها و یا ماههای آینده واگذار میکنیم با تأکید بر اینکه چهبسا ماه رمضان امسال با روزهای گرم و التهاب سیاسی در منطقه همراه باشد.