این‌همه شتاب‌زده‌گی برای چیست؟

این‌همه شتاب‌زده‌گی برای چیست؟

 

افغانستان قرار است با تمام کشورهای عضو پیمان اتلانتیک شمالی، توافق‌نامه‌های راهبردی امضا کند. این موضوع از پیش تعیین‌شده نبود و نه کسی در این مورد چیزی می‌دانست. زمانی که رییس‌جمهور برای امضای توافق‌نامة همکاری‌های راهبردی وارد آلمان شد، زمزمة امضای پیمان‌هاي متعدد با کشورهای مختلف نیز بالا گرفت.

شاید رییس‌جمهوری تصمیم گرفته است که در زمان حاکمیت خود، تمامِ این افتخار بزرگ(!) را به‌دست آورد. شاید با خود گفته باشد حالا که چندین توافق‌نامة راهبردی را با کشورهای مهمی نظیر امریکا امضا کرده می‌تواند، توافق‌نامه‌های دیگری را هم به امضا برساند.

وقتی به ظاهر قضیه از این منظر نگاه شود، نمی‌توان موضوع را زیاد جدی تلقی کرد؛ ولی این مساله می‌تواند ابعاد دیگری هم داشته باشد که نگران‌کننده است. پرسش این‌جاست که تصمیم‌گیرندة اصلی سیاست‌های خارجی کشور آن‌هم در سطح روابط استراتژیک، تنها آقای کرزی و اطرافیان او هستند و یا این‌که این مساله نیاز به نوعی اجماع ملی هم دارد؟

آقای کرزی در حال حاضر، از صلاحیت‌هایي استفاده می‌کند که قابل تعریف در حیطة کاری او نیستند. او رییس‌جمهوری افغانستان است و نه مالک سر و جان مردم. شاید امضای توافق‌نامه‌های راهبردی به‌دلیل نیازمندی‌های کشور، قابل درک باشد و کسی با امضای آن‌ها مخالفت نکند؛

ولی این امر دلیل نمی‌شود که مراحل عملی و قانونیِ چنین امري در نظر گرفته نشود و با شتاب‌زده‌گی هر کس هر کاری خواست انجام دهد. می‌گویند «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می‌رود دیوار کج»؛ وقتی اولین خشت‌ها کج گذاشته می‌شوند، نمی‌توان انتظار عملکرد دقیقِ آن‌ها را داشت.

آقای کرزی از آغاز زمام‌داری خود با گذاشتن خشت‌های کج در سیاست افغانستان، کشور را دچار معضلات مرگبار کرده و این روند هم‌چنان تا امروز ادامه یافته است. اگر چیزی به نام حاکمیت قانون در کشور از سوی دولت‌مردان و به ویژه رییس‌جمهوری رعایت می‌شد، بدون شک امروز افغانستان درگیر این‌همه بحران و مشکلات سیاسی و اقتصادی نمی‌بود.

افغانستان در شرایط فعلی، نیاز مبرم به امضای توافق‌نامه‌های راهبردی با کشورهای قدرت‌مند جهان چه از منظر اقتصادی و چه از منظر سیاسی و نظامی دارد؛ ولی مکانیزم امضای این توافق‌نامه‌ها، باید از پیش مشخص می‌بود و لااقل شورای ملی کشور در جریان امضای آن‌ها قرار می‌گرفت. وقتی توافق‌نامه‌يی به امضا رسید، آن‌گاه فرستادن آن به شورای ملی چه مشکلی را می‌تواند حل کند؟!

از جانب دیگر، متن توافق‌نامه‌های امضا شده بر این نکته صحه می‌گذارند که این توافق‌نامه‌ها به صورت شتاب‌زده و عجولانه تدوین شده اند.

این خطاهای لفظی و محتوایی حتا در سند مهمی که میان افغانستان و امریکا به امضا رسید نیز به چشم می‌خورند. تحلیل‌گران زیادی پس از امضای توافق‌نامة راهبردی با امریکا، با موشکافی این اشکالات را نشان دادند؛ اشکالاتی که می‌تواند برای دو طرف شرم‌آور به شمار آيد.

البته این در مورد توافق‌نامه‌يی است که به گفتة مقام‌ها، بیشتر از هژده ماه روی آن کار شبانه‌روزی صورت گرفته بود. بدون شک در مورد امضای دیگر توافق‌نامه‌ها، چنین اشکالاتی به مراتب می‌توانند بیشتر باشند. حتا وقتی یک خوانندة عادی، متن توافق‌نامه‌های امضا شده را به یکی از زبان‌های رسمی کشور می‌خواند، متوجه می‌شود که اغلاط دستوری و ابهام‌های حقوقی از منظر کاربرد اصطلاحات در این توافق‌نامه‌ها بیداد می‌کنند.

آیا در تمام کشور، کسانی یافت نمی‌شدند که به زبان‌های رسمی کشور تسلط داشته باشند و با دقت بیشتری این متن‌ها را برگردان کنند؟ این مساله می‌تواند وارد محتوای این توافق‌نامه‌ها شوند و جنجال‌های زیادی را در آینده به بار آورند.

آقای کرزی به احتمال قوی، دو سال بعد دیگر بر سکوی ریاست‌جمهوری کشور نخواهد بود، ولی آیا این وظیفة افراد بعد از اوست که جنجال‌های زمان حکومتداری‌اش را حل‌وفصل کنند؟

از سوي دیگر، این‌همه شتاب‌زده‌گی در امضای توافق‌نامه‌های راهبردی چرا وجود دارد؟ آقای کرزی خودش در خارج به‌سر می‌برد و بدون آن‌که کسی با خبر باشد، به نماینده‌گی از مردم افغانستان، پشت سرهم توافق‌نامة راهبردی امضا می‌کند. آیا خودش فرصت کرده که متن این توافق‌نامه‌ها را یک بار دقيق بخواند؟ مبادا آقای کرزی آن‌ها را ناخوانده امضا كرده باشد!

موضوع مهم دیگری که در این خصوص وجود دارد، اهمیت امضای این توافق‌نامه‌هاست. توافق‌نامه‌های راهبردی به دلیل الزام‌هایي که ایجاد می‌کنند، با اهمیت اند. اگر موردی به چشم بخورد که در منافات با منافع و ارزش‌های ملی کشور قرار داشته باشد، آن‌گاه چه‌گونه می‌توان مشکل را برطرف کرد؟!

گويا در این مورد نيز هیچ تمهید خاصی در نظر گرفته نشده و سیاست‌گذاران خارجی کشور تنها به این دل خوش کرده اند که در توافق‌نامه‌های فعلی، به کلیات پرداخته می‌شود و جزییات مسایل، بعدها با فرصت بیشتری مشخص می‌شوند.

ولی این موضوع باعث نمی‌شود که توافق‌نامه‌ها بدون دردسر، متن‌هایي پنداشته شوند که هر کسی هر چیزی خواست از درون آن‌ها بیرون کند.

به هر حال، امضای توافق‌نامه‌ها با کشورهای غربی، می‌تواند اطمینان‌هایي را مبنی بر ادامة حمایت جامعة جهانی از افغانستان پس از سال 2014 که قرار است نیروهای ناتو کشور را ترک کنند به وجود آورد، ولی مکانیزم تدوین و اجرای آن‌ها هم‌چنان قابل تامل اند؛

به ویژه این‌که شماری از کشورهای غربی تلاش دارند که پیش از سال 2014 افغانستان را ترک کنند و این موضوع حتا نگرانی‌هایي را در میان اعضای ناتو به وجود آورده است.

روزنامه ماندگار

همرسانی کنید!