24 ثور 1394 - مقالات

ایجاد ناامنی، ذات اسراییل و پاکستان است

ایجاد ناامنی، ذات اسراییل و پاکستان است

نواز شریف و هیات همراهش با هزار وعده و وعید درباره بهبود اوضاع امنیتی و ایجاد صلح و ثبات در افغانستان، به کابل آمدند و مورد تعریف و تمجید یار قدیمی خود جناب اشرف غنی قرار گرفتند، اما تاریخ نشان داده که مقامات پاکستانی همیشه فریاد همسایه دوستی سر داده اند اما از آنجایی که بقای خود را در ناامنی افغانستان می بینند، رفتاری معکوس شعارهای خود داشته اند.

برای روشن شدن بیشتر سیاست پاکستان در قبال افغانستان لازم است نگاهی بیندازیم به پیشینه سیاست اسلام آباد:

بر همگان روشن و واضح است که آمریکا پروسه تروریزم را بر افغانستان و جهان تحمیل کرد و اینک افغانستان وجامعه بین المللی اند که هزینه آن را می پردازند و تنها یک کشور است که همچنان هزینه دریافت می کند و آن پاکستان است.

پاکستان با پذیرش منطق باج و خشونت، – برای تاسیس طالبان و قتل هزاران انسان در افغانستان ومنطقه ـ نه تنها سرزنش نشد بلکه تاکنون باج های کلانی را صاحب شده است. با آن که حمایت پاکستان از طالبان یک راز باز است و پاکستان مانع بزرگی برای صلح در افغانستان، ولی بازهم پاکستان همیشه در نزد هرم قدرت در آمریکا، دست بالا را برای سمت و سو دادن مسایل افغانستان دارا بوده است.

این خود می رساند که پاکستان با مهارت زیاد، بحران می آفریند و آنگاه خود نه به عنوان یک مشکل که به عنوان بخشی از راه حل پذیرفته می گردد و از جهان امتیاز مطلق می گیرد. پاکستان با همین مهارت از جنگ افغانستان با شوروی نهایت استفاده را برد. چهارده سال تمام آمریکا را دوشید. پروژه هسته ای خود را تکمیل کرد، اقتصادش را بازسازی نمود و تسلیحات مدرن آمریکا را خود گرفت وکهنه هایش را به مجاهدین داد و سرانجام پس از شکست شوروی نخواست که در سایه ی یک همسایه قهرمان زندگی کند. لذا جهاد افغانستان را تبدیل به جنایت کرد و رهبران مجاهدین را رسوای عالم نمود.

باقی مانده مجاهدین عرب و پاکستانی را نگه داشت و ذخیره فردای خود ساخت. در مدرسه های وهابیت شستشوی مغزی شان داد و صد ها نفر آماده انتحار تولید کرد و به خطرناک ترین تسلیحات دنیا مجهز شد؛ صد ها بمب اتمی آماده انفجار و صد ها طالبی پر از اشتهای انفجار. پس از لشکرکشی آمریکا به افغانستان، دوباره پاکستان راه حل بحران افغانستان شد. دوباره از آمریکا غرامت گرفت آن طور که حتی مرده ی بن لادن را هم به آمریکا فروخت.

حال سوال اساسی این است که چرا پاکستان این خط مشی غیر انسانی را پیشه ی خود کرده است؟

مبنای این سیاست در آن است که دولت های در معرض خطرِ تمامیت ارضی، بقای خودش را در ناامنی دیگران جستجو می کنند. پاکستان واسراییل نمونه واضح این قاعده اند. هندوستان سالها است که تمام شمال پاکستان را از آن خود می داند و افغانستان خود را صاحب اراضی دیورند. لذا پاکستان برای رهایی از آشفتگی خود برای این دو کشور آشوب می آفریند و مشغول شان می دارد.

اما آمریکا که یکباره خود را در برابر پیشرفتهای هند، چین، جاپان، ایران و روسیه مستاصل دید، با همکاری پاکستان در زیر سایه پرچم “جنگ مقدس با ترور” خود را در منطقه ما مستقر کرد و در سرزمین بی صاحب افغانستان اردوگاهش را برافراشت.

آیا براستی می توان گفت که هدف اصلی آمریکا، افغانستان است و مرام اصلی اش صلح و امنیت مردم ما؟ به یقین اینگونه نیست. برای آنکه افغانستان بخشی از منطقه و بخشی از اهداف آمریکا در منطقه خواهد بود نه تمام آن. هدف اصلی و ثابت آمریکا، حضورش در منطقه است و افغانستان هدف مقدماتی و غیر ثابت آمریکا محسوب می شود.

به همین خاطر است که امریکا در افغانستان سیاست به نرخ روز دارد و طالبان را تاکنون حفظ کرده است تا دلیلی برای حضورش داشته باشد. با همین سیاستش هم مردم افغانستان را نا خود آگاه میان انتخاب بد و بدتر گذاشته است.
حال سوال این است که با این دوستی اشرف غنی و مقامات پاکستان ادامه ی روند صلح چگونه خواهد بود؟ قطعا بصورت ظاهری هم که شده پاکستان همچنان سران بی مصرف القاعده و طالبان را به آمریکا خواهد فروخت ولی سطح زیرین طالبان را همیشه برای خود نگه خواهد داشت.

زیرا طالبان کسانی نیستند که خواسته های مغایر با منافع سیاسی پاکستان داشته باشند. بلکه در راه رسیدن به اهداف پاکستان جهاد می کنند. از این رو حکومت پاکستان هیچگاه طالبان را نابود نخواهد کرد بلکه از آن استفاده بهینه خواهد نمود چرا که پاکستان برای طالبان هزینه ی بسیارکرده است.

اما آمریکا در آینده ای نزدیک مجبور است که دست طالبان را از افغانستان کوتاه کند. زیرا در این صورت می تواند دولت جدید افغانستان را از حالت ورشکستگی نجات دهد و تبدیل به یک دولت وابسته کند. چون دولت ورشکسته برای آمریکا هزینه ی بدون برگشت دارد ولی دولت وابسته هزینه های قابل جبران.

حال از آنچه گفته شد، برمی آید که؛ اگر صلح را به معنای خشکانیدن ریشه های منازعه و از میان برداشتن عوامل مداخله معنا کنیم، تازه درخواهیم یافت که آوردن صلح در افغانستان با چه چالش بزرگی روبرو است.

همرسانی کنید!