28 جدی 1393 - مقالات
رییس جمهور غنی در راس یک هیات بلند پایه وارد امارات شد.
سفر رییس جمهور همانند سفرهای پیشین بسیار سنگین و شاید پر هزینه بود. رییس جمهور در سیاست خارجی خود خوب و فعال عمل کرده است اما این سفرها خالی از اشکال و انتقاد نبود پارلمان، رسانه ها و جامعه مدنی اشارات جدی به هزینه های هنگفت آن داشته اند. سفر امارات با بحث های همراه شد و پرسش های که مطرح می شود این است که اهداف اساسی سفر چه بود؟ خوب البته سفرهای پیشین بااهداف شفاف بررسی می شد سفرهای شانگ های، لندن، عربستان و سفر نپال شرکت در نشست سارک و… بصورت شفافی مورد گفتگوی رسانه های کشور قرار گرفت اما سفر امارات با دو رویکرد و پرسش طرح شده است.
یکی اهداف علنی و آشکار سفر است که همان چهار مساله ای بود که در رسانه ها عنوان شد. امضای پیمان استراتژیک با امارات، امضای پیمان امنیتی با آن کشور، مساله سوم سرمایه گذاری امارات در افغانستان، ایجاد تسهیلات و اجازه کار برای کارگران افغانستان با گذرنامه افغانستان، همکاری های فرهنگی و… از جمله اهداف اعلام شده سفر رییس جمهور به امارات بوده است اما تمام سخن این نیست. تلویزیون طلوع میزگردی در همین رابطه داشت و دراین گفتگو از من دعوت شد که راجع به سفر رییس جمهور در امارات صحبت داشته باشم و حالا وارد اصل گفتگو شده و باهم مروری خواهیم داشت.
اهداف سفر رییس جمهور را در امارات را چگونه بررسی می کنید؟ آیا غیر از موضوعات چون امضای پیمان استراتژیک و پیمان امنیتی، تسهیلات کار برای کارگران افغانستان در امارات و همین گونه سرمایه گذاری و همکاری های فرهنگی بحث های دیگری هم بوده است زیرا گفته می شود که اهداف دیگری نیز برای سفر در نظر گرفته شده و آن گفتگوهای صلح و انتقال دفتر طالبان از قطر به امارات می باشد.
البته در مورد سفر رییس جمهور همان دو ساحت علنی و غیر علنی طرح شده است اهداف اعلام شده درست همان نکاتی است که شما به آن اشاره کردید اما گفته شده که این سفر اهداف غیر علنی و محرمانه هم داشته است. جالب است که در یک سمینار راجع به مساله صلح و مذاکره معاون رییس جمهور صحبت داشت ایشان در این نشست به ابعاد نامریی گفتگوهای صلح اشاره داشت. آقای دانش تاکید کرد که مذاکرات در اطاق هاى تاریک و یا در دایره تنگ دیپلماسی نباید صورت بگیرد.
این حرف درست است گفتگوهای صلح و مذاکره باید شفاف باشد شما در پرسش تان به مساله ای اشاره کرده اید که همان بعد نامریی مذاکرات را نشان می دهد. انتقال دفتر از قطر به امارات موضوع مهمی است این مساله باید از خود دلایلی داشه باشد و چرا چنین می شود؟ آیا دولت قطر از سیر گفتگوها خسته شده است و حالا به دلیل ناکامی مذاکرات در خاک شان خواسته که دیگر آن تجربه ناموفق تکرار نشود و ازخیر واسطه بودن در گفتگوهای افغانستان بگذرد البته این گمانه زنی تاحدی درست است قطر از واسطه گری خود بسیار صدمه دید قطر گرفتار اختلافات کابل و واشنگتن شد نظر آمریکا این که طالبان در قطر نمایندگی داشته باشد رییس جمهور کرزی به شدت با ایجاد نمایندگی به این صورت مخالفت کرد و دیدیم که کم تر از 24 ساعت پرچم و دفتر طالبان باز و بعد بسته شد. این به حیثیت میانجگر خدشه کلانی را وارد کرد. قطر انگشتانش در قضیه مذاکرات صلح سوخت و حالا این احتمال وجود دارد که اگر بحث انتقال نمایندگی باشد این خود کشور قطر است که از آن استقبال کرده است.
رییس جمهور غنی در جمع افغانستانی های مقیم امارات در مورد صلح گفت: برای صلح کار می کند و حتی حاضر است سرش را در راه صلح فدا نماید. خوب این گونه جدیت و حرف زدن نشان می دهد که در گفتگوهای رییس جمهور با مقام های امارات موضوع صلح به صورت جدی باید طرح شده باشد. نتیجه اینکه در کنار موضوعات آشکار این مساله نیز در برنامه مذاکرات وجود داشته است پس اشاره می کنم به همان پرسش شما که سفر اهداف مریی و نامریی داشته است.
اهداف مریی همان چهار موضوع است که به آن پرداخته شد.
امضای دو پیمان استراتژیک و امنیتی، تسهیلات برای کارگران افغانستان در امارات، سرمایه گذاری امارات در افغانستان و مساله تجارت و همکاری های مشترک فرهنگی اما همان گونه که اشاره کردم مساله گفتگوهای صلح حتی در حد انتقال دفتر طالبان از قطر به امارات نیز مطرح شده است.
آیا صلح امکان دارد در صورت که 13سال گذشته با همین منوال ادامه داشت افرادی که گفته می شود با آنها صحبت می شود مثل مولوی ضعیف و مولوی متوکل و… خوب اینها در گذشته بود و نقشی در جنگ ندارند حال چگونه می شود که با این نوع مذاکرات صلح را در افغانستان تامین کرد؟ جنگ را گروهای دیگر می کنند که در گفتگو های صلح نیست.
به نکته مهمی اشاره کرده اید جنگ را گروهای به پیش می برند ولی مذاکرات با کسانی صورت می گیرد که هیچ نقشی در جنگ افغانستان ندارند. این پرسش خیلی مهم است. تحلیل موضوع به این صورت است که طالبان را به دو گروه جنگ طلب و صلح طلب تقسیم کرده اند. آن دسته از طالبان که ماهیت و جوهر آنها در جنگ خلاصه می شود و آنها منطق غیر از جنگ را نمی فهمند این دسته از طالبان به هیچ صورت شامل مذاکرات صلح نیست. گروهای مثل گروه حقانی در گفتگوی های صلح جایگاه ندارد در حال حاضر حتی پاکستان این گروه را در مذاکرات قبول ندارد.
طالبان جنگ افروز در هر صورت و زیر هر پرچمی می جنگند آنها تبهکار و تروریست هستند. بنابراین هروقت بحث صلح و مذاکره طرح می شود به طور قطع این دسته از طالبان نیست آنها خود حاضر به صلح نستند نسل جوان و آتشین شان پرچم سفید را در یک گوشه انداخته اند و پرچم سیاه داعش را در دوش گرفته اند با این جماعت چه گونه می توان صلح و گفتگو داشت نه این بخش از طالبان هرگز قابل گفتگو نیست.
دسته دوم گروه های از طالبان است که طرف دار صلح هستند اما آنها برای خود جایگاه می خواهند آنها در نظام سیاسی و قانون اساسی دیدگاه دارند. هر وقت بحث صلح و گفتگو طرح می شود مخاطب و منظور همین دسته است گفته شده ه محور این دسته، شورای کویته می باشد. این حرف درست است زیرا نمایندگان که تاحالا برای صلح راه رفته اند تماما از طرف شورای کویته بوده اند. طیب آغا در راس یک هیات تمام سال های گذشته را راه رفت وی نماینده شورای کویته بود .ملا محمد حنیف که دو ماه پیش در چین رفت و گفتگوها ی محرمانه در مورد صلح با مقام های چینی داشت وی نیز از دفتر قطر و نماینده شورای کویته است. گفته می شود هیات از طالبان به مسکو رفته بدون تردید به نمایندگی از همین بخش رفته است. آغامعتصم، ملا عبدالسلام ضعیف ، مولوی متوکل و..از جمله عناصر مرتبط به شورای کویته هستند.
گفتگو با این جماعت چقدر به صلح کمک می کند و آیا جنگ خاتمه می یابد؟
این حرف که جنگ خاتمه می کند، نه جنگ به زودی پایان نمی پذیرد زیرا گفتم که گروه های تروریستی و جنگ افروز نمرده اند آنها تا آخرین رمق و مرمی می جنگند گفتم که یک بخش از آنها پر چم سیاه داعش را به دوش کشیده و با طالبان طرف دارملا عمر وارد جنگ شده اند و شایعاتی وجود دارد که این دسته های تبهکار به خلافت داعشی بیعت کرده اند و ملا عمر را مرتد و منحرف اعلام کرده اند.
بنابراین جنگ خاتمه پیدا نمی کند اما شک نداشته باشیم که اگر به این بخش از طالبان به صلح دست پیدا نماییم و آنها نظام سیاسی را قبول نمایند و از راه های سیاسی شریک قدرت شوند و اگر روزی در انتخابات شرکت کنند و تمام قدرت را در اختیار بگیرند هیچ اشکالی ندارد. مشکل اساسی جنگ و خونریزی است و کسی هرگز ازراه زور و جنگ نمی تواند قدرت را بدست بگیرد.
خلاصه و جمع بندی این است که صلح ضربه هولناکی به تبهکاران وارد می کند. امیدواری این است که کشورهای منطقه و جهان طرف دار صلح هستند بخصوص پاکستان و افغانستان در این جهت گام های خوبی برداشته اند. همکاری و اعتماد بین دو کشور یگانه راه حل قطعی است. تروریزم با همکاری کشورها ازبین می رود. افغانستان و حکومت وحدت ملی گام های درستی برداشته است و باید از سیاست اعتماد سازی و همکاری دو کشور افغانستان و پاکستان حمایت شود و صلح با حفظ ارزش ها آرزوی ملی ما باید باشد.