24 میزان 1394 - مقالات
قوت يافتن عناصر و فاکت هاي اخلال کننده امنيت و زندگي و نظام هرکدام سبب گرديده است که امنيت فيزيکي و رواني از جامعه گرفته شود. مردم با گذشت هرروز بيشتر در گرداب ناامني فرو رفته و خود را در معرض خطر و نابودي ميبينند.
در حال و هواي اين روزها وضعيت جامعه به شدت نگران کننده به نظر ميرسد. ساختار جامعه به ساختماني شبيه گرديده است که از همه سوي در حال ريزش است و چيزي نمانده که موجوديتش بکلي در معرض نابودي قرار گيرد. چالشها و تهديدهاي جدي که مردم بدان روبرو ميباشند بسيار گسترده و عميق است.
اين نگراني را مي توان در عرصه هاي مختلف به وضوح مشاهده کرد. هرگونه تلاش براي کتمان يا پوشاندن و نيز توجيه آن به نظر مي رسد تلاشي بيهوده خواهد بود. اکنون زمان آن است که واقعيت ها را آنگونه هستند بيان داشت و ديد. فرار از واقعيت و توجيه ناموجه آن احتمالا وضعيت را وخيم تر خواهد ساخت. بعضي ها بدين گمان هستند که بيان عريان واقعيت ها ذهن جامعه را بيش از پيش مخدوش مي سازد. حال آنکه طي چند سال تجربه نشان داده است که کتمان و يا توجيه واقعيت جامعه و نظام را عقب رانده است.
بنابراين براي تشريح موضوع نوشتار يعني ترس از بازگشت به گذشته تاريک شواهد فراوان در عرصه هاي مختلف وجود دارد. بطور نمونه شدت گرفتن ناامنيها در کشور نه تنها جان مردم را به خطر انداخته و هرگونه مصئونيت را از زنان و مردان و حتی کودکان گرفته است، بلکه باعث اخلال در زندگي عادي مردم و بروز نارضايتيهاي گسترده در ميان آن ها نسبت به حکومت شده است. آنچه در کندوز و غزني گذشته و مي گذرد، همين طور نگراني ها و بلاتکليفي هاي که در ساير ولايات و مناطق وجود دارد؛ انفعال و ناتواني که حکومت گران را در مرکز و ولايات در خود پيچانده است، قوت يافتن عناصر و فاکت هاي اخلال کننده امنيت و زندگي و نظام هرکدام سبب گرديده است که امنيت فيزيکي و رواني از جامعه گرفته شود. مردم با گذشت هرروز بيشتر در گرداب ناامني فرو رفته و خود را در معرض خطر و نابودي ميبينند. طبيعي به نظر ميرسد که در نخستين مرحله حکومت به دليل ناتواني و ضعف در تامين امنيت و مقابله با مخالفين مورد بدگماني و مخالفت مردم قرار گيرد. حملات گسترده و خونين در کندوز و غزني و حملات انتحاري در کابل و ولايات ميزان اين نارضايتي ها را به شدت افزايش بخشيده است. استيصال و درماندگي دولتمردان سبب گرديده است که با اتخاذ تصاميم گيج کننده وضعيت را به سود مخالفين جهت دهند.
در عرصه اقتصادي و اجتماعي بيکاري گسترده از عمدهترين دلايل ديگر نارضايتيهاي مردم از حکومت ميباشد. اکثريت مردم به گونههاي مختلف نارضايتيشان از اوضاع کنوني کشور و ادامه زندگي در شرايط ناگوار موجود را بيان ميدارند. آنها نسبت به اوضاع امنيتي و اقتصادي در کشور به شدت بر مسئولين انتقاد دارند. بسياري از مردم عادي بدين باور هستند که با روي کار آمدن حکومت وحدت ملي، مشکلات مردم در تمام عرصههاي زندگي بيشتر شده و هرگز گمان برده نميشد که وضعيت تا بدين اندازه نگران کننده و وضعيت اقتصادي فلج گردد. اگر نيم نگاهي به ارزش پول افغاني در برابر ارزهاي خارجي داشته باشيم، کاهش شديد ارزش پول افغاني در برابر ارزهاي خارجي به روشني نشان دهنده وخيم بودن اوضاع امنيتي و سياسي و بخصوص وضعيت اقتصادي ميباشد. چنين شرايطي تا بدانجا نگران کننده و جدي است که بعضي از شهروندان معتقدند با آنکه اوضاع امنيتي در کشور بسيار نگرانکننده ميباشد اما بيکاري و فقر مشکل ديگري است که دامنگير مردم شده و عواقب خطرناکي را پيش روي مردم قرار داده است. به هرروي با توجه به شکايات گسترده مردم از مشکل بيکاري در مناطق مختلف کشور، تعدادي از شهروندان کشور ادامه اين وضعيت را خطرناک دانسته و ميگويند در کنار ناامني، مشکل بيکاري، درد مردم را چندبرابر ساخته است. در اين ميان جوانان تحصيلکرده که از دانشگاه فارغ التحصيل شده اند هم چنان خيل و صف بيکاران در کشور را افزايش ميبخشد. اين در حالي است که رهبران حکومت مشغول چانه زنيهاي سياسي بر سرتقسيم موقف و پستهاي حکومتي بر اساس سهميه جناح بندي و گروهي خود هستند و مردم را بکلي فراموش کرده اند. حال آنکه جامعه و نظام سياسي اساسا ضرورت به اين دارد که مسئولان در پي هماهنگي بيشتر نهادهاي مسئول برآمده و طرح هاي را روي دست گيرند که به کنترل و مهار وضعيت وخيم کنوني منجر گردد. اما متاسفانه تاکنون اقدام لازم و فوري و قاطع در اين رابطه به چشم ديده نمي شود.
موردي ديگر که هم وخامت اوضاع را به نمايش ميگذارد و هم نگرانيها را نسبت به آينده کشور تشديد ميسازد فرار روزافزون و مهاجرت دوباره شهروندان، بخصوص جوانان و تحصيلکردگان ميباشد. بر اساس اظهارات رياست پاسپورت کابل، روزانه دوهزار نفر پاسپورت دريافت ميکنند. هم چنين روزانه نزديک به هفت هزار فرمه درخواست پاسپورت به رياست آن اداره ميرسد. با وجود اين مسئولين حکومتي يا بي تفاوت هستند و يا درگير کشمکشهاي فرعي و شخصي و جناحي ميباشند. واکنش آنان در برابر اين وضعيت توصيه به عدم فرار است. آنان تاکيد دارند که جوانان بايد در برابر مشکلات مقاومت نمايند. دولتمرداني که چنين توصيه هاي ريش سفيدانه مي فرمايند هرگز از مسئوليت خود و اقدام هاي لازم و شناسايي علل و زمينه هاي اين فرار هاي بزرگ را بيان نمي دارند. حال آنکه فرار شهروندان و جوانان و بخصوص تحصيلکردگان گذشته از اين که اعتبار و حيثيت کشور و حکومت را زير سوال برده و سقوط ميدهد؛ از جانب ديگر ضربه هولناکي را بر پيکره جامعه براي امروز و فردا وارد ميسازد. در اين ترديدي نيست که نيروي کار انساني و آن هم نيروي خلاقه جوان از مهم ترين و بزرگترين و قابل اعتمادترين نيروي يک کشور است. تا نيروي انساني در يک جامعه به اندازه کفايت و کيفيت موجود نباشد توسعه در آن جامعه نيز امري خيالي و دور از واقعيت ودور از دسترس خواهد بود.
بنابراين لازم است که رهبران حکومت و مسئولين از خواب غفلت و غفلت زدگي بيدار شده و به منازعات شخصي و جناحي پايان بخشند و فکري براي کشور و مردم سرگردان و نگران بردارند. در غيراين صورت با سقوط وضعيت آنان نيز از مصايب آن در امان نخواهند ماند. بالا تر از همه اين که آنان در برابر مردم بر اساس قانون و وجدان انساني مسئول و پاسخگو هستند.