5 جوزا 1391 - گزارش تصویری, مقالات
در آستانه برگزاری نشست شیکاگو، مطلبی در یکی از رسانه های غربی به نشر رسید که عنوان آن بود “نشست شیکاگو؛ آیا افغانستان، اراده پرواز دارد؟”
نویسنده این مطلب که یکی از استادان دانشگاه افغان-امریکایی میباشد، با ذوق زدگی فراوان، از انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده امریکا تمجید نموده و یادآور میشود که انعقاد این پیمان، باعث تداوم کمکهای جامعه جهانی به افغانستان گردیده و از این طریق، موجب و موجد توسعه سیاسی و اقتصادی در کشور خواهد شد.
او که با خوشبینی فراوان، نشست شیکاگو را نمونه ای از این همکاریهای جامعه جهانی عنوان میکند، همچنین در نقش یک “پیامبر دروغین” ظاهر شده و از آینده درخشان افغانستان مژده میدهد و در این مورد، تجربه کشورهایی چون کوریای جنوبی و جاپان را مثال میزند.
آیا افغانستان، پرواز خواهد کرد؟
توسعه سیاسی و اقتصادی افغانستان، یکی از موضوعاتی است که خواب و خیال خوش هر شهروند این جغرافیا را میسازد و هر افغانی، آرزوی آن را در سر میپروراند؛ اما اگر اندکی از عالم خواب و خیال فاصله گرفته و به دشواریهای عالم واقع توجه کنیم، ماهیت پوچ و تهی امثال این پیشگوییها برملا گردیده و نقاب از رخ سختیها و تلخیهای «پرواز» و موانع فراراه آن، برخواهد افتاد و رویاهای شیرین مان آشفته خواهد شد.
واقعیت این است که مهم ترین مانع فراراه توسعه سیاسی و اقتصادی در کشور، فساد اداری میباشد که بدبختانه افغانستان در این عرصه، لقب «نایب قهرمانی جهان» را از آن خود کرده و جایگاه دومین کشور فاسد دنیا را به دست آورده است.
نگاه واقع بینانه به مساله افغانستان، حکم میکند که به جای این همه انتظارات بیجا و بی مورد از خارجیها و چشم دوزی به کمکهای جامعه جهانی که ویژگی عمومی جوامع توسعه نیافته میباشد، باید به این معضل، فکر کرد و چارهای برای ریشه کنی آن سنجید.
نشست شیکاگو و معضل فساد در افغانستان
در این باره، اشتراک کنندگان نشست شیکاگو، درک بهتری نسبت به دولتمردان و روشنفکران افغانستان داشته اند.
نشست شیکاگو که با حضور سران ۵۰ کشور جهان، تدویر یافت، یکی از آجندای اصلی آن موضوع سرنوشت افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ بود.
در این نشست، برخی کشورهای غربی، از جمله کانادا و بریتانیا و آلمان و ایالات متحده امریکا، ضمن آنکه وعده کمک مالی به افغانستان نمودند، انجام این کمکها را مشروط به مبارزه جانب افغانی در برابر فساد دانسته و از حامد کرزی، رییس جمهور کشور، خواستند که در این راستا اقدامات جدی را روی دست گیرد.
استدلال کشورهای کمک کننده این است که دولت افغانستان، یک دولت فاسد و ناکارآمد است؛ بنابراین اگر رهبران افغانها خود را ملتزم به مبارزه علیه فساد اداری نپنداشته و در این راستا اقدامات جدی را روی دست نگیرند، کمکهای جامعه جهانی به هدر رفته و مالیه دهندگان مان، شورش خواهند کرد.
آنچه باعث شده است که جوامع غربی، از بابت وجود گسترده فساد اداری در ادارات دولتی افغانستان نگران باشند، تجربه ده سال گذشته کشور میباشد.
تجربه ده سال گذشته، نشان میدهد که با حضور گسترده فساد، هیچ گونه کمک مالی نمیتواند در افغانستان کارساز واقع شود و دگرگونی به بار آورد، بلکه تنها موجب تقویت باندهای مافیایی و نهادینه شدن فساد میگردد و بس.
بر اساس گزارش رسانهها، گفته میشود که همین اکنون سرمایه دولتمردان افغانستان، بالغ به ده میلیارد دالر میباشد که از همین منابع کمکهای جامعه جهانی اختلاس کرده اند.
گفته میشود که تنها در سال ۲۰۱۱ چهار و نیم میلیارد دالر از سرمایه افغانستان، اختلاس گردیده و از طریق فرودگاه کابل به خارج انتقال داده شده است.
بی جا نیست که سرمایه گذاری افغانها در دبی، چنان رشد نموده که سومین سرمایه گذاری بزرگ دنیا در آن کشور میباشد.
افغانستان و فرهنگ مافیایی
چرا فساد در افغانستان این همه بیداد میکند؟ آیا حضور فساد در این سرزمین، ناشی از حماقت فردی است یا ساختاری؟
به نظر می رسد علل وجود گسترده فساد در افغانستان را باید در فرهنگ این کشور، جستجو کرد.
افغانستان نیز مانند جنوب ایتالیا، از یک نوع فرهنگ مافیایی رنج میبرد که ریشههای عمیقی در میان مردم مان داشته و فعالیتهای روزمره آنها را هدایت و رهبری میکند.
عناصر مهم این فرهنگ که برخی از آن به نام «کدهای مافیا» نیز یاد میکنند، به شرح زیر اند:
بی اعتمادی ملی
دانشمندان، در پژوهشهایی که پیرامون جوامع فسادزده داشته اند، از اعتماد ملی به نام «سرمایه اجتماعی» یاد کرده و به این نتیجه رسیده اند که بی اعتمادی، یکی از عناصری است که به رشد و تقویت سازمانهای مافیایی و بزهکار کمک نموده و یک جامعه را به فساد ترغیب میکند و از توسعه همکاری اجتماعی جلوگیری به عمل میآورد.
فرانسیس فوکویاما، در این مورد داستانی را در باره مردم جنوب ایتالیا تعریف میکند که خیلی آموزنده است:”یکی از رؤسای بازنشسته مافیا به خاطر میآورد که وقتی پسر جوانی بود پدرش که یکی از اعضای مافیا بود، او را به بالای دیواری فرستاد و از او خواست به پایین بپرد و به او قول داد که وقتی بپرد، او را خواهد گرفت. در ابتدا او از پریدن سر بازمیزد؛ اما پدر آنقدر اصرار کرد تا او پرید و با صورت خود به شدت به زمین خورد. منطق پدر در این چند کلمه خلاصه میشد:”باید یاد بگیری که به هیچکس، حتی والدینت اعتماد نکنی.”
متاسفانه باید گفت که در افغانستان نیز به دلیل حضور قوی فرهنگ سیاسی تابعیت و خانواده پدرسالار، این بیماری بینهایت فراگیر بوده و هیچ کسی به کسی دیگر اعتماد نمیکند.
یکی از سفیران کشورهای خارجی در گزارشی نوشته بود:”دو افغان هیچ گاهی باهم کنار نمیآیند، حتی برای گرفتن پول از نزد نفر سوم.”
مهم ترین پیامدی که این بی اعتمادی دارد، از همکاریهای اجتماعی جلوگیری نموده و روحیه فردیت و خودخواهی را که به سود فساد و فعالیتهای مافیایی میباشد، تقویت میکند.
خانواده سالاری منفی
یکی دیگر از کدهای مافیایی، خانواده سالاری غیراخلاقی میباشد.
بانفیلد و پوتنام، در تحقیقاتی که پیرامون جنوب ایتالیا انجام داده اند “خانواده سالاری غیراخلاقی” را یکی از مهم ترین علل رشد فساد در آن جامعه دانسته میگویند که این پدیده در تضاد با فرهنگ مدنی میباشد که یکی از ارکان جوامع توسعه یافته و بهنجار میباشد.
فوکویاما، در مورد خانوادهسالاری غیراخلاقی رایج در جنوب ایتالیا، میگوید که یکی از هنجارهای حاکم بر این جامعه این است:”در هر فرصتی از امتیازات افراد خارج از خانواده خویش به نفع خانواده ات، استفاده کنید؛ زیرا در غیر آن صورت دیگران چنین خواهند کرد.”
ادوارد بانفیلد، در جایی پیرامون پیامدهای منفی این پدیده، مینویسد:”در جامعهای توام با خانواده سالاری غیراخلاقی، هیچ کس به غیر از امتیازات خصوصی برای منافع گروهی یا جامعه تلاش نمیکند.”
به نظر می رسد پیشینه این بحث برمیگردد به دوران افلاطون.
این پیر خرد یونان، بارها در آن زمان از پیامدهای این پدیده انتقاد نموده و پیشنهاد کرده بود که “کودکان باید از روز اول در نهادهای عمومی شرکت داده شوند؛ نه اینکه فقط والدین شان را بشناسند.”
با توجه به این مسایل، باید گفت که افغانستان نیز از این پدیده رنج میبرد.
در کشور ما به دلیل حضور دیرینه نگرش قبیله ای، خانواده حرف اول را زده و پیوندهای اجتماعی، تنها در چارچوپ خانواده تعریف میشود و بس.
از همینجاست که امروزه، تمام کارمندان وزارتخانههای کشور را خویش و قوم وزیران و ماموران بلندپایه دولتی تشکیل میدهند.
حضور این سنت در میان مردم افغانستان باعث گردیده است که این پدیده به سود فساد و باندهای مافیایی تمام شده و بقای آنها را تضمین کند.
بدبینی و ناامیدی
در آستانه برگذاری نشست شیکاگو، یک رسانه غربی گزارشی را نشر کرد مبنی بر اینکه ۷۵ در صد مردم افغانستان، نسبت به آینده خوشبین اند.
این گزارش، بیشتر سیاسی و ساختگی به نظر میرسید؛ تا واقعی. مسئولان این رسانه میخواهند با ارائه چنین گزارشهایی، انعقاد پیمان استراتژیک با امریکا را توجیه کنند و آن را ناشی از این امر بدانند.
اما واقعیت این است که مردم افغانستان، نسبت به آینده مایوس میباشند و چنین میپندارند که این سرزمین هرگز آباد نخواهد شد.
چرا مردم مایوس اند؟ در این مورد فعلا نپرداخته و آن را در نبشتار جداگانهای خواهیم آورد؛ آنچه میخواهیم در اینجا بدان بپردازیم، پیامدهای این بدبینی است.
مردم افغانستان، فکر میکنند که این وطن هرگز آباد شدنی نیست؛ بنا بر این باید به خود فکر کرد و از هر منبعی برای ثروت اندوزی استفاده کرد.
فرهنگ شتابزدگی
یکی دیگر از ویژگیهای مردم افغانستان، شتابزده بودن آنان است.
افغانها شتابزده هستند و فکر میکنند برای رسیدن به آمال و آرزوهای شان، باید سریع عمل کنند و به ابزارهایی متوسل شوند که یکشبه زندگی آنها را دگرگون سازد.
از همینجاست که افغانها برای رسیدن به قدرت، بهترین ابزار را کودتا فکر میکنند و برای رسیدن به ثروت، اختلاس و فساد را.
رابرت مرتون، جامعه شناس معروف غربی، بر این عقیده است که در هر سرزمینی که چنین فرهنگی وجود داشته باشد، فساد در آن اوج خواهد گرفت و فعالیتهای مافیایی بیداد خواهد کرد.
مارتین لیپیست، در جایی می نویسد که ارزیابیهای جهانی و فراملی برگرفته از فرضیات مرتون در باره رابطه میان انگیزه موفقیت کاذب و فساد، نشان میدهد که:”کشورهای نه چندان ثروتمندی که به ایجاد انگیزه موفقیت کاذب میپردازند، بیشتر از دیگران فاسد هستند. مثلاٌ، روسیه، کوریای جنوبی و ترکیه که به ایجاد این انگیزه بیشتر مبادرت میورزند، فاسدتر هستند؛ اما در مقابل، شهروندان کشورهای سویدن و ناروی که بیشتر به دنبال دستیابی به ابزارهای مناسب هستند، کمتر به فساد متوسل میشوند.”
نتیجهگیری
در آغاز این نبشتار، از پیشگوییهای دروغین برخی روشنفکران صحبت کردیم؛ اینک یک بار دیگر تکرار میکنیم که فساد در این سرزمین، ریشههای ساختاری دارد و اگر دولت افغانستان به این معضل توجه نکند و برای ریشه کنی آن استراتژیهای درازمدت روی دست نگیرد، اگر ثروت تمام جهان هم به افغانستان سرازیر شود، کارساز نخواهد بود.
بنابراین، دولت افغانستان، نیازمند آن است که به فرهنگ افغانستان توجه کند و برای ریشهکنی فساد، باید یک استراتژی درازمدت فرهنگی را روی دست گیرد و از طریق وزارتهای معارف و تحصیلات عالی و اطلاعات و فرهنگ آن را اجرایی سازد.
سایت جمهور