19 جدی 1393 - مقالات
آشفتگی اوضاع سیاسی کشور در سال گذشته به ویژه پس از تشکیل دولت وحدت ملی سبب شده تا هر یک از مقامات داخلی و خارجی به اظهار نظر درباره آینده سیاسی افغانستان بپردازند و ایده هایشان را مطرح نمایند.
به عنوان نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در افغانستان مدعی است: باید از راه های مسالمت آمیز و مذاکره با گروه های مخالف، به خشونتها پایان داد.سفیر پیشین طالبان در اسلام آباد می گوید: عربستان سعودی برای حل مشکلات افغانستان مرجع خوبی است و شاید هم آخرین مرجع باشد. معاون رییس جمهوری آمریکا بر این باور است که طالبان دشمن آمریکا نیستند و با بازگشت به کابل می توانند همپیمان واشنگتن باشند !!! مقامات شورای عالی صلح هم که همچنان در تلاش برای تاسیس دفتر سیاسی برای طالبان هستند. از طرف دیگر رییس جمهور اشرف غنی شبه نظامیان را مخالفان سیاسی می خواند و معاونش عبدالرشید دوستم به دنبال تشکیل ارتش 25 هزار نفری برای مقابله با طالبان است.
واقعیت این است که بازگشت طالبان به کابل و سهیم ساختن آنها در قدرت، ایده ای جدید و نو نیست، زیرا تحمیل حاکمیت قبیله ای و جلوگیری از تشکیل یک حکومت ملی و مردمی سالها است که از سوی آمریکا و انگلیس در افغانستان طرح ریزی و اجرایی شده است. اکنون نیز غرب با مطرح ساختن این موضوعها در تلاش است تا بین دولتمردان افغانستان و رهبران جهادی ایجاد نفاق نماید تا در این آب گل آلود، به مقاصد خود دست یابد.
پیش از این غربی ها برای ماندن در افغانستان برنامه های دیگری داشتند. احیاء تروریزم، جنگ های داخلی، گسترش حملات انتحاری، ایجاد نفاق و برهم زدن وحدت ملی، ارتقاء فساد و جرایم، ضعیف نگه داشتن ارتش و پولیس ملی و استفاده از شیوه های مافیایی و استخباراتی همه بهانه بود، برای ماندن بیشتر در کشور ستمدیده ما. اما اکنون که پس از امضای پیمان به مقاصد خود دست یافتند، به دنبال تثبیت جایگاه و منافع بیشتر خود در افغانستان می باشند.
قطعا هنوز بزرگانی در کشور هستند که بنا به عقاید دینی یا مسایل شخصی و یا هم وابستگی های منطقه ای، مخالف حضور آمریکا در افغانستان هستند و این مخالفت خود را با رجز خوانی در مقابل طالبان به عنوان مزدوران سرسپرده غرب ابراز می کنند. اسماعیل خان، جنرال دوستم، عطامحمد نور و دیگر رهبران جهادی کسانی هستند که مدعی می باشند از بین بردن طالبان برای آنها با ایجاد یک ارتش بومی 20 هزار نفری کار سختی نیست و تمام این سالها 100 هزار نیروی نظامی خارجی هیچگاه به مبارزه جدی با شبه نظامیان اقدام نکردند و الا اکنون طالبی در افغانستان وجود نداشت.
شاید بتوان گفت که این سه نفر در سالهای گذشته اثبات کردند که توان اجرا کردن ادعای خود را دارند. زمانی که اسماعیل خان در هرات، دوستم در شمال و عطا محمد در بلخ بودند واقعا این ولایات جزو امن ترین و در عین حال پیشرفته ترین ولایات کشور بودند. ولی دسیسه های غرب آنها را از محلشان بیرون ساخت تا اکنون این ولایات هم ناامن باشند.
به راستی اگر طرحی که جنرال دوستم مبنی بر ایجاد ارتش 25 هزار نفری بومی ارایه کرد، مورد بررسی و بازنگری قرار گیرد به احتمال بسیار بالا، عملی خواهد بود. زیرا قطعا آمریکاییها در مبارزه با طالبان حتی اگر صد سال دیگر هم در افغانستان باشند، پیشرفتی حاصل نخواهند کرد. چون حضور خارجیها مبنی بر حضور طالبان است. تمامی این سالها این طالبان بودند که بهانه ی حضور خارجی ها را فراهم کردند.
اما حیف و صد حیف که این رهبران سابقه ی خوب و درخشانی از رسیدن به قدرت ندارند. شکی در این نیست که همین سران جهادی بودند که در مقابل ابرقدرتی چون ارتش سرخ شوروی ایستادگی کردند ولی متاسفانه به دلیل نداشتن سیاست، در دام تفرقه ی آمریکا و انگلیس گرفتار شدند و چنان خاطرات تلخی پس از پیروزی برابر شوروی از خود به جای گذاشتند که دیگر مردم آنها را باور ندارند.
دیدگاه بسیاری از آگاهان مسایل سیاسی این است که تمامی جنگهای داخلی و درگیری ها میان نیروهای جهادی پس از پیروزی، دسیسه و توطئه غرب بوده است. با این توضیح که غرب می ترسید اگر پیروزی جهاد افغانستان به ثمر بنشیند، دیگر کسی توان مقابله با نیروهای جهادی اسلام را نخواهد داشت به همین دلیل هم بین رهبران جهاد تفرقه انداخت، گروه های تندرویی با ظاهر اسلامی تشکیل داد، طالبان خونخوار را با نام اسلام به جان مردم انداخت و هزار جنایت کرد تا مردم نسبت به اسلام و جهاد بدبین شوند.
و واقعا افسوس که سران جهادی ما اینگونه به بیراهه رفتند و الا اکنون برای دفع گروهی چون طالبان، نیازی به نوکری کردن برای آمریکا نداشتیم.