17 جدی 1393 - مقالات

اشرف غنی، تهران و واشنگتن را بهم می رساند

اشرف غنی، تهران و واشنگتن را بهم می رساند

دو روز قبل، محمد حنیف اتمر نماینده ویژه رییس جمهور در مسایل امنیتی به تهران سفر کرد و با دبیر شورای امنیت ملی ایران به گفتگو نشست.

 

بر کسی پوشیده نیست که حنیف اتمر در دوران حکومت کرزی تمایل چندانی به گسترش روابط با ایران نداشت (بنا به وابستگی های غیرقابل انکاری که با انگلیس دارد) اما اکنون پیش روی روابط این همسایه با دولت وحدت ملی شده است. تصور بر این بود که اشرف غنی پس از اولین سفرهای خارجه خود (عربستان، چین و …) به ایران هم سفر کند. ولی حنیف اتمر به تهران رفت تا زمینه های لازم را فراهم آورد.

 

اما زمینه سازی برای چه؟ چه نیازی است که برای سفر اشرف غنی به ایران، پیش از آن شخصی مانند حنیف اتمر که سابقه ی سیاسی اش کاملا مشخص است به تهران برود و مقدمات کار را فراهم آورد؟ پاسخ واضح و روشن است: اصطلاحا گسترش روابط با ایران جزو خط قرمزهایی است که آمریکا برای اشرف غنی مشخص کرده است.

 

همگان می دانید که روابط دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن بیش از سه دهه است که قطع شده و پس از سال 2001 و لشکرکشی آمریکا به کشور ما، افغانستان تبدیل به صحنه رقابت سیاسی این دوکشور شده است. در دولت کرزی همه چیز تعریف شده بود و کرزی می دانست چگونه با طرفین خود رفتار کند، اما اشرف غنی تازه کار است و باید برخی چیزها برای روشن گردد. به همین دلیل هم قبل از سفر رسمی اشرف غنی به تهران شخص کهنه کاری مانند اتمر باید مقدمه سازی کند.

 

جالب این است بدانید اشرف غنی تاکنون درباره ایران اظهار نظر واضحی نکرده است و از طرف دیگر روزنامه های آمریکایی به نقل از مقام های کاخ سفید در چند مرحله اعلام کرده اند که نباید نقش ایران را در افغانستان نادیده گرفت و به گونه ای سخن از تعامل با ایران درباره افغانستان به میان آورده اند که با روند مذاکرات تهران با گروه 5+1 این امر بعید به نظر نمی رسد.

 

به هر حال واقعیت این است که ایران می تواند در دوره پس از خروج نیروهای آمریکایی در افغانستان، به ترویج این منافع مشترک کمک کند؛ به ویژه در صورتی که روند بهبود روابط میان تهران و واشنگتن ادامه پیدا کند.

 

در حقیقت، ایران تاکنون بارها به آمریکا در افغانستان یاری رسانده است. در جریان کنفرانس «بن» در سال 2001، این ایران بود که به تشکیل نخستین دولت پس از طالبان کمک کرد. جیمز دابینز، نماینده آمریکا در کنفرانس بن، اشاره می کند که چگونه محمد جواد ظریف، وزیر خارجه کنونی ایران، افغانستان را به پذیرش ترکیب دولت مورد نظر متقاعد نمود.

 

تهران و واشنگتن در مبارزه با طالبان و القاعده نیز با یکدیگر همکاری کرده اند. در نخستین سال های ورود نیروهای بین المللی به افغانستان پس از سال 2001، ایران آن دسته از سران القاعده را که به داخل سرزمینش گریخته بودند دستگیر کرد و نقشه های مواضع طالبان در افغانستان را در اختیار آمریکایی ها قرار داد.

 

افزون بر این، ایران حاضر شد مسوولیت آموزش 20 هزار نیروی نظامی افغانستانی را نیز بر عهده بگیرد. در سال 2003، ایران به واشنگتن پیشنهاد برگزاری مجموعه ای از گفتگوهای جامع را داد که موضوع افغانستان نیز بخشی از آن بود. اما این پیشنهاد با مخالفت جرج بوش، رییس جمهور وقت آمریکا مواجه شد.

این همکاری نباید باعث تعجب شود. وقتی موضوع افغانستان به میان می آید، تهران و واشنگتن آمادگی دارند درباره طیفی از موضوعات، از جمله طالبان به گفتگوی مستقیم بپردازند.

 

در این زمینه، موضوع مواد مخدر نیز مطرح می شود: قدرت گیری طالبان تا حد زیادی مرهون درآمدهای حاصل از فروش مواد مخدر بوده است و مقصد این تجارت نیز معمولاً ایران بوده است. این موضوع، خود به بحران مواد مخدر در ایران دامن زده است.

 

دلایل مطمئنی برای رسیدن به این نتیجه وجود دارد که ایران به دنبال یک افغانستان باثبات است. بی ثباتی بیشتر، سبب تشدید قاچاق مواد مخدر خواهد شد. افزون بر این، چنین امری سبب تشدید سیل مهاجرت اتباع افغانستانی به ایران می شود. یک عامل دیگر نگرانی برای ایران این است که بی ثباتی در افغانستان، سبب قدرت گیری گروه های افراط گرا در افغانستان و مجاورت آن شود.

 

از سوی دیگر، ایران و آمریکا به طور مشترک از ایده همگرایی بیشتر افغانستان با آسیای جنوبی و آسیای مرکزی استقبال می کنند. ایران خود در جستجوی احداث راه ها، خطوط لوله و پروژه های تجاری بوده که سبب برقراری ارتباط بهتر میان دولت های آسیای مرکزی شود. این در حالی است که آمریکا نیز به نوبه خود، پروژه جاده ابریشم جدید را در این منطقه دنبال می کند.

 

به هر حال، بر اساس این زمینه ها و همچنین دیگر زمینه های پیوند میان ایران و افغانستان، از جمله پیوندهای فرهنگی و مذهبی، می توان نتیجه گرفت که ایران در دوره پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، به بازیگری موثر در کشور ما تبدیل خواهد شد. به طور مثال کشوری مثل چین، از چنین جایگاهی در افغانستان برخوردار نبود. علاوه بر این، پاکستان نیز از روابط خوبی با کابل برخوردار نیست و هند نیز با وجود روابط مساعد، به دلیل پاره ای ملاحظات از ورود بیش از حد به کشور ما خودداری خواهد کرد. اما ایران، چه از جنبه سیاسی و چه اقتصادی، به شدت در افغانستان فعال خواهد بود.

 

مجموعه این عوامل توجه بیشتر به نقش ایران در آینده افغانستان را ضروری می سازد و امریکا می تواند بر پایه این زمینه های مشترک و علاقمندی ایران به تامین ثبات در افغانستان، به تعامل با ایران پرداخته و از این طریق، منافع خود را در کشور ما تضمین نماید و به احتمال زیاد این اشرف غنی خواهد بود که با حساسیتی خاص مامور این همکاری با ایران تحت نظر کاخ سفید و با موافقت و نظارت غرب می باشد.

همرسانی کنید!