9 ثور 1394 - مقالات

از قدرت طلبی احمدشاه درانی تا پادشاهی ع وغ

از قدرت طلبی احمدشاه درانی تا پادشاهی ع وغ

اگر به تاریخ معاصر این محدوده جغرافیایی، نظری انداخته شود دیده خواهد شد طرفهای قرارداد این اجتماع بی دفاع نه تنها به مفاد قرارداد عمل نکرده اند بلکه هر جنایتی که امکان داشت، مرتکب شدند، حتی جنایاتی که در تاریخ بشریت سابقه نداشت، اینها مبتکران اعمال وحشیانه ای شدند که به نام خود ثبت تاریخ کردند.

 

اگر مردم مستضعف این دیار تاریخ هزار برگ داشته باشند حداقل نهصد و نود و نه ورق آن، با خون نوشته می باشد. یکی به نام ملیت به قتل رسیده و دیگری به نام زبان، یکی به نام طایفه نابود شده و دیگری به نام مخالف، یکی برده شد و دیگری آواره، یکی از نامش استفاده شده و دیگری از حماقتش و بلاخره همه این مردم بخت برگشته به نوعی محکوم به جزا شده اند، بدون آنکه جرمی مرتکب شده باشند.

 

بطور خلاصه اگر به حاکمان گذشته بنگریم و حداقل از احمدشاه درانی شروع کنیم، می بینیم که جز بنیان گذاری یک حکومت قبیله ای و چند جنگ، چیز دیگری در کارنامه خود ندارند.

 

بعد از او تیمورشاه که با قتل تعداد زیادی از مردم حکومت را شروع کرد و بخاطر همان کشتارش در قندهار، پایتخت را به کابل انتقال داد، نیز هیچ کار مثبت در عملنامه خویش ندارد، زمان شاه چنان تشنه قدرت بود که تنها به وسعت دایره حکومتش فکر می کرد، سرانجام در همین راه چشمانش را از دست داد و توسط برادرانش کور شد.

 

نوبت به دوست محمدخان رسید، مردم امیدوار بودند که شاید دیگر فاجعه پایان یافته باشد اما نه..! شاه شجاع با حلقه غلامی انگلیس، فاجعه را همچنان دوام بخشید و ملت ما را درگیر جنگهای طولانی ساخت.

 

دو برادر، یکی به خاطر قدرت، کشور را فروخت و دیگری به خاطر قدرت، مردم را قربانی کرد، تا اینکه شیرعلی خان به قدرت رسید و او با اندیشه ضدخارجی و با پلان های نابغه شرق، سیدجمال الدین افغانستانی، توانست کارهایی انجام دهد اما بعد از او یعقوب خان که شخصی علیل و روانی بود، با امضای معاهده ننگین گندمگ خیانت بزرگی را مرتکب شد،عبدالرحمن خان با قصاوت و بی رحمی که داشت انسانیت را از بین برد، این شخص، مرتکب نسل کشی شد که باید در سطح جهانی به عنوان یک چهره منفور ثبت تاریخ شود.

 

وی حتی کرامت انسانی را زیر پا کرده و ارزش یک انسان را با چند کیلو جو برابر ساخت، در دوره او، هزاره ها با قیمت ناچیز در بازار خرید و فروش، شدند و همچنان خیانت نابخشودنی دیگری که او مرتکب شد امضا معاهده دیورند بود که تا امروز مردم افغانستان از این بابت، بدبختی می کشند.

 

بعد از او حبیب الله قدرت را به دست گرفت که جز اطاعت اوامر انگلیس و خوش گذرانی، کار دیگری نکرد؛ تنها کار او به توپ بستن یک تعداد فرزندان راستین این مرز و بوم بود که تاریخ هیچ وقت او را به خاطر این کارش نمی بخشد.

 

شاه امان الله تلاش کرد تا نقطه عطف شود اما ندانست که راه صدساله یک شبه پیموده نمی شود. بعد از او نادرشاه نیز چندان توفیقی برای مردم نداشت.

 

ظاهرشاه درحالی که از نظر زمانی مدت زیادی حکومت کرد اما کار بخصوصی برای این مردم فقیر انجام ندادند که این خود جفایی نابخشودنی است.

 

داودخان با کودتای سفید قدرت را گرفت و با کودتای سرخ، تسلیم کرد و اما کمونیست ها با شعار خلق، آزادی، دموکراسی، حقوق کارگر و کشاورز و … به فعالیت آغاز کردند اما در عمل، خلق را کشتند، دموکراسی را تحت نام دیکتاتوری پرولتاریا با اختناق، فشار و کشتار به نمایش گذاشتند، با کلنگ بر فرق کارگر کوبیدند و با داس ریشه دهاقین را برکشیدند.

 

سرانجام با ساقط ساختن حکومت داوودخان؛ آنان رژیمی خودکامه، تک حزبی و استبدادی را که در وحشت و قساوت از گذشته ها پیشی گرفته بود، اساس گذاشتند و از همان روزهای نخست حکومتشان، دست به دستگیری و اعدام شخصیت های ملکی و نظامی، اعم از جنرالان اردو، استادان و محصلان دانشگاه ها، مأمورین دولت، زنان، کارگران، دهقانان و علمای دین، زدند و حتی بر اطفال و نوجوانان مکاتب نیز رحم نکردند.

 

تمام مصیبت های یاد شده، با تجاوز ارتش سرخ شوروی به خاک افغانستان باعث شد، نفرت و انزجار مردم از ایشان و حامیان بین المللی بیشتر شده و در نتیجه دست به سلاح برده و از خود و میهن اسلامی خویش دفاع کنند.

 

کمونیست ها که با شعار انقلاب برگشت ناپذیر ثور، هر مخالفتی را نیست و نابود می کردند اما پس از شکست ارتش سرخ در مقابله با مجاهدین و مردم افغانستان، جهت حفظ بقای ننگینشان به هرحیله و ترفندی دست زدند و از مصالحه ملی تا اشتراک در حکومت، پیش رفتند و جز روسیاهی و ناکامی، دستاوردی نداشتند…

 

اما مجاهدین. همان کسانی که شاید پدر و برادر هر یک از من و شما در رکاب آنها جنگیده اند و شاید هم به درجه والا شهادت رسیدند. اما سپس بر سر قدرت و ریاست لکه سیاهی بر تاریخ درخشان جهاد گذاشتند که خاطره تلخ آن فراموش نشدنی است.

 

دوران سیاه رژیم طالبان همان دست پرورده ها آمریکا که در پاکستان به حمایت مالی آل سعود رشد و پرورش یافتند، را هیچ کس فراموش نخواهد کرد که با جان و مال و فرهنگ این مردم چه کردند؟! از قتل عام مردم بیگناه گرفته تا تخریب بت های بامیان.

 

سپس آمریکا به بهانه تروریزم به کشور ما لشکر کشی کرد. هزاران مردم بی دفاع و بی گناه ما را کشت و در سایه سار حکومت جناب حامد کرزی به غارت گری معادن افغانستان پرداخت. طی سیزده سال هر آنچه که می خواست انجام داد و در این اواخر نیز طی پیمانی بنام سند همکاری استراتژیک کشور ما را برای ده سال دیگر مستعمره خود نمود.

 

با اتمام دوران حکومت کرزی و تکرار تقلب گسترده در دو دور انتخابات ریاست جمهوری، یکبار دیگر آمریکاییها نقشه ی خود را عملی کردند و با تحمیل دولت وحدت ملی به ریاست جمهوری اشرف غنی و ریاست اجرایی عبدالله، پیمان امنیتی کابل واشنگتن را به نفع خود به امضای این دو تن رساندند تا همچنان غارتگر معادن و منابع افغانستان باشند.

 

باشد تا آیندگان ما بیایند و این تاریخ افغانستان را ادامه دهند که آمریکا بر سر افغانستان چه آورد؟ و کرزی،اشرف غنی و عبدالله و دوستانشان چه خدماتی کردند و چه جفاها مرتکب شدند؟

 

اما نکته بسیار قابل توجه این است که هرکس هر کار کرد، رفت. از آنها فقط یک نام خوب یا بد ماند. یعنی دیر یا زود ما و دولتمردان فعلی ما از این دیار فانی به دیار باقی خواهیم رفت، همانگونه که پادشاهان فوق رفتند و اکنون پاسخگوی اقداماتی هستند که از روی هوا و هوس یا از روی دلسوزی برای اسلام و ملت خود انجام دادند.

 

که البته خدا کند یاد مرگ و اعتقاد به آخرت را، ما و مقامات فعلی افغانستان از یاد نبرده باشیم.

همرسانی کنید!