23 جدی 1393 - مقالات
زمانیکه انتخابات افغانستان برگزار می شد هر روز لحظه شماری می کردم اولین بار بود که سن قانونی رای دهی را پوره نموده بودم و باید رای می دادم.
روز انتخابات زمانیکه از خواب بیدار شدم برایم حس عجیبی داشت می گفتم امروز رای می دهم رییس جمهور دلخواه را انتخاب می کنم.
خوب به هر صورت آقای غنی را از لکچرها و صحبت هایش شناخته بودم که مدیر خوبی است و می تواند ما را بسوی خوشبختی سوق بدهد و درست برایش در هردو دوره انتخابات رای دادم اما حالی می گویم اشتباه کردم که رای دادم اصلا باید رای نمی دادم! چون آقای غنی هم کم از کرزی نیست چون بار ها برایم ثبوت شده اینکه داستان را برایتان حکایت می کنم که مطمین هستم شما هم با من همنظر می شوید.
من در وزارت معارف کارمند هستم یک زمان به یاد دارم که آقای ننگ هر روز مقاله ضد دولتی نوشته می کرد و هر روز امنیت ملی بازداشتش می کرد اما دیری نگذشت که آقای کرزی به فرمایش آقای خرم ایشان را رییس نشرات و سخنگوی وزارت مقرر کرد و ایشان تا حدی که توان داشت کتاب های معارف را چاپ کرد و جیب های خود را هم پر کرد.
بعد بازهم به فرمایش خرم صاحب محترم ننگ به حیث معاون مسلکی مقرر می شود البته در جریان که سخنگوی بود نیز دختر های جوان را در دفتر جذب نموده بود و زمانیکه معاون می شود دستش دیگر هم باز می شود اینقدر باز که تنها در دفتر کاری خویش نی بلکه در بیرون در مکاتب مسلکی اخلاق خویش را برملا می سازد.
در شهر کابل مکتبی است بنام جمهوریت که تحت تمویل مالی آلمان ها قرار دارد. آقای معاون یک خانم را بنام م….ضیا که از بستگان معاون صاحب بود و همیشه در خدمت معاون صاحب چی در دفتر چی در مکتب مدیر این لیسه می سازد.
در جریان این تقرری خانم دیگری که پدرش از اشخاص سرشناس در تاریخ علم دانش افغانستان است بحیث معاون قبل از خانم مریم استخدام می شود اما سازگاری میان خانم م و خانم معاون بسیار ضعیف می باشد حتی آنقدر ضعیف که از پارلمان کشور وکلا بخاطر برسی اوضاع می آیند و معاون صاحب را به خانه ملت جهت پاسخگویی دعوت می کنند. معاون صاحب بخاطر که باید خود را به نمایندگان ملت قسمی جلوه بدهد که با خانم م.. هیچ رابطه ندارد خانم معاون را در یکی از مکاتب دور دست تبدیل می کند و خانم م.. ارتقا و آمره انستیتیوت زن ها مقرر می کند.
ناگفته نباید ماند که در لیسه جمهوریت اگر یک تشناب هم ترمیم می شد و افتتاح می شد معاون صاحب دعوت می شد به فرمایش خانم م… و از معلمین جهت دختر خوان ساختن به معاون پول جمع آوری می شد.
خلاصه مکتب جمهوریت خانه دوم معاون صاحب و حتی از سفر که میامد به خانه اصلی و زن اصلی خود نمی رفت اما به دیدن خانم م… می رفت.
به هرصورت من در عجبم از آقای غنی که داد از اصلاح آوری در ادارات می زند و فساد اداری و اخلاقی را از بین می برد اما نه آقای ننگ فعلا سرپرست و دندان هایش تیزتر شده حتی ایقدر تیز تر که دیگر وزیر بالای خود ندارد.
هر کس را بخواهد می درد می ترسم نشود خانم م… که املا نوشته نمی تواند را معاون خویش نسازد و وای به حال مردم و وای به حال این ملت رنجدیده که به جناب غنی رای داد و جواب رای را به چنین وضعیت می بینند.
ساحل