6 قوس 1390 - مقالات
در یک دهه گذشته جناح اپوزیسیون عمدتاً در مخالفت با دولت انسجام و یکپارچگی لازم را نداشته است، البته این مساله تا اندازۀ زیادی طبیعی می باشد و بر اساس اهداف و خواسته های متفاوت گروه ها و احزاب جناح اپوزیسیون توجیح می گردد. اما با این وجود دو نکته اساسی پیرامون عملکرد این جناح در یک دهه گذشته حائز اهمیت می باشد. نکته نخست موانع و چالش های پیش روی اپوزیسیون را مورد توجه قرار می دهد.
عملکرد یکجانبه گرایانه دولت افغانستان که از تشکیل دولت موقت،انتقالی و قانونی روندی تساعدی را سپری نموده است در دوره دوم ریاست جمهوری قانونی آقای کرزی کاملاً شکلی مستبدانه به خود گرفته است (هر چند دولت با راهکارهایی نظیر برپایی جرگه عنعنوی ظاهر عملکرد دولت را مردمی جلوه می دهد) و این مساله زمینه شکل گیری جناح اپوزیسیون قدرتمند را فراهم ساخته است. بنابراین بر حسب عملکرد دولت می توان استدلال داشت که جناح اپوزیسیون نیز در یک دهه گذشته روند تکاملی داشته است.
در مارچ ۲۰۰۷ زمانیکه جبهۀ ملی افغانستان ائتلافی از جناح های سیاسی مخالف دولت رسماً شکل گرفت، تهدید جدی متوجه یکه تازی دولت افغانستان گردید. تا این زمان دولت آقای کرزی عموماً در فرایند دولت سازی با مخالفت جدی مواجه نبود، ضمن اینکه در دوران جدید نظام سیاسی موجود نیز به طور نسبی فارغ از مسائل قومی و نژادی دوران طفولیتش را سپری می کرد. یکی از مسائل مهمی که جناح سیاسی مخالف دولت را قوام می بخشید قانون شکنی دولت افغانستان بود. استیضاح اسپنتا در ۱۰ می ۲۰۰۷ میلادی و جنجال های پس از آن که منجر شد تا پارلمان وی را فاقد صلاحیت ارزیابی کند و از وی سلب اعتماد نماید و در نقطه مقابل آقای کرزی از وزیرش حمایت و حکم به ابقاء وی داد نگرانی ها نسبت به بی توجهی دولت به نمایندگان ملت را افزایش داد. هرچند از نظر مجلس افغانستان تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ وزارت امور خارجه فاقد وزیر بود و مکاتبات پارلمان با این وزارت عموماً با معاون وزیر صورت می¬گرفت اما بی اعتباری شورای ملی نزد قوه مجریه اعتراضات گسترده ای را به بار آورد و از این پس بود که جناح¬های مخالف انگیزه بیشتری در مخالفت با یکه تازی¬های دولت به دست آوردند.
اما همانطور که گفته شد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹ و انتخابات پارلمانی ۲۰۱۰ جناح های سیاسی مخالف دولت متکثر و دارای ماهیتی متناقض بوده است. اپوزیسیونی که در آن احزابی حضور داشتند که به هیچ عنوان با نظام حاکم سر سازگاری نداشتند به تغییر نظام سیاسی کشور از ریاستی به پارلمانی و از یک نظام متمرکز به یک نظام فدرالی نظر داشت تا جناح¬هایی که مشکل را صرفاً بیرون ماندن شان از بدنه دولت ارزیابی می کردند و به اندک امتیاز دولت رضایت داشتند. در این میان جلب و جذب مخالفین و از کار انداختن اپوزیسیون از سوی دولت به سهولت انجام می گرفت.
گسستی که در جبهه ملی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مشاهده شد بیانگر عدم انسجام و تکثر دیدگاه¬ها درون جبهه بود. حضور معاون اول رئیس جمهور در جبهۀ ملی خود مهر تائیدی بر بی خاصیتی آن داشت. در واقع تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ اپوزیسیون افغانستان وضعیت منفعلی را سپری می نمود؛ جبهۀ ملی به خوبی نشان داد که عمدتاً احزاب و گروههای سیاسی مخالف هنگامیکه در یک ائتلاف واحد قرار می گیرند به منزله وحدت رویه و انسجام درونی نیست. احزاب کوچکتر تحت تاثیر احزاب بزرگتر درون ائتلاف دچار یاس و سرگردانی می شوند و ائتلاف ضد خود عمل می کند.
اما پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی، تخلفات گستردۀ انتخاباتی از یک سو و خلف وعده رئیس جمهور نسبت به احزاب و حامیان اصلی اش که زمینه انتخاب مجدد وی را محیا ساخته بودند عامل اساسی رویگردانی طیف گسترده ای از احزاب و جریانهای سیاسی از دولت کرزی شد. جریان-هایی که بعضاً با چشم پوشی از ضعف های گذشته دولت که در مواردی نظیر معضل کوچی نمایان شده بود در حمایت از کاندیداتوری آقای کرزی تمام توان خود را صرف کردند اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که دولت کاملاً به کام قوم گرایی فرو غلطیده است و توان تشخیص میان منافع ملی و منافع قومی را از دست داده است. دولت افغانستان اکنون بدون پشتوانه مردمی و صرفاً با برگزاری جرگه هایی فرمایشی به حکومتش ادامه می دهد بنابراین با افزایش طیف مخالف، فضای سیاسی جدید و قابل تاملی را در کشور پدید آوردند.
نقش اپوزیسیون در شرایط کنونی
موجودیت ائتلاف جدید سیاسی مخالف دولت هر چند تحت نام جبهۀ ملی تداعی کننده یک تجربۀ شکست خورده جبهۀ ملی می باشد اما با نگاهی به احزاب و جریان¬های شامل این ائتلاف می توان از آن به عنوان قویترین و مردمی ترین ائتلاف علیه دولت در یک دهۀ گذشته نام برد. حضور حاجی محمد محقق، ژنرال دوستم و احمد ضیاء مسعود و دیگر شخصیت های تاثیرگذار بیانگر پشتوانه مردمی گسترده برای این ائتلاف می باشد. چنانچه این ائتلاف با درس از گذشته منسجم و مستحکم عمل نماید و مطابق با اهداف شکل گرفته مطالباتشان را دنبال کنند نه تنها دولت افغانستان بلکه جامعه جهانی نیز تحت تاثیر این ائتلاف خواهد بود. ضمن اینکه دیگر احزاب سیاسی مخالف دولت خارج از ائتلاف جبهۀ ملی نیز نقشی مثبت در جلوگیری از یکجانبه گرایی دولت دارا می باشند.
واقعیت این است که نقش منفعلی که در برگزاری لویه جرگه عنعنوی از سوی جبهه ملی مشاهده گردید نگرانی ها را نسبت به آیندۀ این ائتلاف بیشتر می کند. غیر قانونی خواندن جرگه عنعنوی و مخالفت با برگزاری آن و عدم مشارکت جبهۀ ملی در این جرگه گامی قاطع در مخالفت با قانون گریزی دولت در بدو تاسیس ارزیابی می شد اما بلافاصله پس از ختم این جرگه و تبلیغاتی که از سوی دولت صورت گرفت تا این جرگه را ممثل ارادۀ عمومی قرار دهد جبهه را نیز تحت تاثیر قرار داد و این جبهه نیز در چرخشی محسوس از فیصله جرگه حمایت نمود. توجیه جبهه از مشورتی بودن جرگه عنعنوی بسیار ساده انگارانه بود. قرار نبود این جرگه تصمیم گیرندۀ نهایی باشد و اصولاً برای مشورت دهی شکل گرفته بود اما انتظار جبهه ملی از جرگه چه بوده است که فیصله آن را مثبت ارزیابی کرد؟ با چنین واکنشی آیا بهتر نبود نمایندگان جبهه در جرگه شرکت می کردند و در آنجا سهم بهتری در مشورت دهی ایفا می کردند؟
به هر ترتیب جبهه در آغاز راه با تزلزل گام برداشته است. از یک سو خواستار ایفای نقشی تاثیر گذار در فرایند سیاسی کشور و خواهان مشارکت در کنفرانس بن دوم می باشد و از سویی دیگر به طور مشخص در تصمیم گیری با تضادهای درونی مواجه می باشد، مشکلی که جبهه ملی یک هم با آن مواجه بود. انتظار می رود تجدید حیات جبهه ملی جدید در وضعیتی که تنها چنین ائتلاف هایی که تا اندازه زیادی افکار عمومی را انعکاس می دهند و یکجانبه گرایی دولت را به چالش می کشند، با پشتوانه مردمی بالا متمایز از جبهه قبلی وارد عمل شود.
موضوع پیمان استراتژیک با ایالات متحده و پایگاه های نظامی آمریکا در خاک افغانستان در فقدان اپوزیسیون قوی و ضعف کارکردی دولت می تواند استقلال و تمامیت ارضی کشور را کاملاً به چالش بکشد و در این وضعیت دولت تن به امضاء پیمانی دهد که آسیب های آن تا مدتها دامن گیر کشور باشد. زمان آن رسیده است که جناح اپوزیسیون با پشت سرگذاردن منافع کوتاه مدت، با نگاهی عمیق تر به آینده افغانستان بنگرند و به دنبال استراتژی تاثیرگذار برای آینده افغانستان باشند زیرا از قدرت واقعی یعنی پشتوانه مردمی برخوردارند.