15 جدی 1393 - مقالات
درازترین جنگ تاریخ آمریکا به پایان رسید. با حضور تعداد اندکی از مقام های افغانستانی و خارجی (آمریکا و حامیان ناتوی آن) در یک محفل کوچک و خاموش، پرچم نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (آیساف) پایین آورده شد و در جای آن پرچم ماموریت پشتیبانی مصمم (Operation Resolute Support – ORS) که وظیفه آن کمک، مشوره دهی و نظارت از نیروهای امنیتی افغانستان در امر مبارزه با دهشت افکنی و شورشیان طالب پس از سال 2014 می باشد، برافراشته شد.
سخنگوی طالبان، پایان ماموریت ناتو و آیساف را ماموریت شکست نامید اما پرسش کلیدی هنوز هم بی پاسخ مانده که درازترین جنگ تاریخ آمریکا، چه دستاوردی برای افغانستان داشته و آینده افغانستان با افزایش ناامنی، بلاتکلیفی اقتصادی و بی ثباتی سیاسی چگونه خواهد بود؟
شکی نیست که افغانستان نسبت به دوره رژیم خونخوار طالبان، در حالت بسیار خوبتر با استاندارد زندگی بالاتری قرار دارد. میلیاردها دالر کمک های خارجی، همکاری های تکنیکی و فداکاری هزاران تن طی این جنگ های وحشیانه، راه را برای یک افغانستان مرفه اما شکننده هموار ساخته است. میلیون ها دختر حالا به مکتب می روند، صدها هزار افغانستانی هم به دانشگاه ها و موسسات تحصیلات عالی می روند، افغانستان دارای یک حکومت، پارلمان، قوه قضاییه و جامعه مدنی فعال است و حضور زنان هم در همه حوزه های زندگی گسترده است. سفارت این کشور در بیش از 140 کشور جهان تاسیس شده و تقریباً با تمامی ملل جهان روابط دیپلوماتیک را برقرار ساخته است. افغانستان دیگر کشور منزوی، تحریم شده و محکوم تحت تسلط رژیم طالبان نیست.
افغانستان طی بیش از یک دهه اخیر، اوسطا 9.25 درصد نرخ رشد اقتصادی داشته و درآمد سرانه آن هم امروز از 120 دالر به 640 دالر افزایش یافته است. دارای ارز قوی بوده و به کمک میلیونها دالر کمک های خارجی یک دستور کار قوی برای کاهش فقر هم روی دست دارد.
با این همه، افغانستان اکنون با خروج نیروهای آمریکایی و ناتو، انتخابات طولانی و زمانگیر، سقوط دو رقمی در نرخ رشد اقتصادی، بلاتکلیفی فزونی در توافقات حکومت وحدت ملی، رشد جنگ های نیابتی بین همسایگان و نخبگان فاسد و ازهم پاشیده با یک اقتصاد جنایی، حالا با یک منجلاب سراشیبی مواجه شده است. برای مواجهه با این روال، نخبگان سیاسی و اقتصادی افغانستان باید به یک اجماع اساسی برسند، چون بدون اجماع آنها، جذب و اداره کمکهای خارجی، حمایت دوامدار سیاسی، سیاست مجزا و جنگ نیابتی منطقوی نمی تواند ادامه بیابد. آنها باید اداره کشور را به دست بگیرند و برخی تصامیم دشواری را برای خودشان اتخاذ نمایند و مسیر آینده را برای ثبات، امنیت و رفاه کشورشان هموار سازند.
نخستین اولویت دولتمردان و سیاستگذاران افغان باید ثبات داخلی و وحدت کشور باشد. هیچ کشور همسایه و همکاران بین المللی، به یک افغانستان منقسم، ضعیف و شکننده ارزشی قایل نخواهند شد. دولت جدید افغانستان باید یک اجماع ملی را یا از طریق مجلس بزرگان و یا هر راه دیگری برای مبارزه با دهشت افکنی، صلح و ثبات سراسری در کشور و دستورکار جدی برای اصلاحات اقتصادی ایجاد نماید.
بدون اجماع ملی فراگیر در سه حوزه کلیدی، مبارزه با دهشت افکنی، روند صلح و دستورکار قوی برای اصلاحات اقتصادی – رویکردهای پراکنده و تکه تکه برای هر یک ازین مشکلات وجود خواهد داشت. این تنها وضعیت شکننده کنونی کشور را ادامه می دهد. الآن زمانی است برای نخبگان افغانستان تا بالاتر از تنش ها و گیرودارهای سیاسی، رقابت برای ثروت اندوزی و تنشهای قومی، قد بر افرازند، در غیر آن بزودی محکوم به فنا شده، همانند رژیم های قبلی نیست و نابود می شوند.
در مواجهه با جامعه بین الملل، افغانستان باید چهره تازهی برای خود بسازد. یک شریک مستقل و قابل اعتبار در امر مبارزه با دهشت افکنی و افراط گرایی، همانند سایر کشورهای که آمریکا در راستای مبارزه با دهشت افکنی و افراط گرایی آنها را پشتیبانی سیاسی، نظامی و اقتصادی فراهم می نماید.
با این همه، افغانستان باید یکی ازین سه گزینه را در برابر جامعه بین المللی برگزیند:
1- یک شریک استراتژیک برای آمریکا و ناتو در منطقه: در حالی که رییس جمهور جدید افغانستان اخیراً موافقتنامه دوجانبه امنیتی را با آمریکا امضا نمود، وضعیت امنیتی کشور کماکان مخاطره آمیز و اقتصاد کشور هم شکننده باقی مانده است. اگر افغانستان یک شریک استراتژیک برای آمریکا و ناتو باقی بماند، هر دو جناح باید گام های جدی را برای بیرون کشیدن این کشور ازین منجلاب سراشیبی بردارند. حمایت نظامی و اقتصادی افغانستان باید فراتر از ظرافت و لفاظی های دیپلماتیک، و همراه با قاطعیت باشد. این همکاری هزینه و قربانی زیادی خواهد داشت. گروه های نیابتی منطقوی حملات خود را افزایش داده اند و این روال تا زمانی که اقدام جدی امنیتی و اقتصادی برای ریشه یابی علل و عوامل دهشت افکنی و بازخیزی خشونت گرایی، روی دست گرفته نشوند، ادامه خواهد داشت.
2- آینده با کشورهای منطقه و جهان اسلام: از سوی دیگر، افغانستان با قربانی مشارکت راهبردی با آمریکا و ناتو، می تواند روابط قوی دیپلوماتیک و نزدیکی را با کشورهای منطقه دنبال کند. این به معنی درخواست صلح در بدل خط دیورند و عمق روابط استراتژیک با پاکستان، تضمین منافع هند در افغانستان، طرد پناهگاه های افراط گرایان روسی و آسیای مرکزی و در نهایت تعادل میان منافع ایران و عربستان سعودی در کشور است. اگر چه دستیابی به چنین دیپلماسی پیچیده و چند وجهی فاقد اعتماد، اعتبار و ظرفیت مورد نیاز در درون دولت افغانستان و در میان کشورهای همسایه می باشد. از سوی دیگر هیچ یک از همسایگان افغانستان بجز هند، به اندازه آمریکا و همکاران وی در طول 14 سال گذشته، به این کشور کمک و همکاری ننموده است.
3- اتحاد با چین، هند و روسیه: بسیاری از استراتژیست ها و کارشناسان روابط بین الملل بر این باورند که آینده افغانستان با سه همسایه کلیدی قدرتمند آن وابسته است؛ چین، هند و روسیه و این کشورها باید به نوعی به یک اجماع منطقه ای برای رسیدگی به معضله امنیتی و اقتصادی افغانستان پسا2014 برسند اما هر یکی ازین کشورها منافع متضادی درین کشور دارد، و افغانستان هم تهدید بزرگی برای همه این کشورها بوده است. اگرچه، پشت درهای بسته، دیپلومسی نهانی بین هر سه این کشورها در رابطه با سرنوشت افغانستان پسا 2014 جریان داشته اما آنها تاهنوز هم به یک اجماع کلی برای کمک نظامی و سیاسی با افغانستان دست نیافته اند.
آینده سیاسی و اقتصادی افغانستان شکننده، نامشخص و تلخ است. کسری اخیر بودجه، اتکای بیش از حد بر کمک های نظامی آمریکا و ناتو، نخبگان فاسد و از هم گسیخته، فساد گسترده و ناامنی فزونی و بازخیزی طالبان، همه تهدیدات بزرگی برای آینده یک افغانستان باثبات و صلح آمیز می باشند. برای سال های آینده، افغانستان نیازمند حمایت اقتصادی، سیاسی و نظامی بین المللی و منطقه ای برای ایستادن بروی پاهای خود است. تا آنجا که جامعه بین المللی باید از افغانستان حمایت کند، افغانستان هم باید به همان اندازه خود را متحد برابر و معتبر برای همکاران خود ثابت نماید. افغانستان هیچ گزینه ای بجز جستجوی همکاری و انتخاب یکی از گزینه های بالا را ندارد.
نوشته: تمیم عاصی
برگردان: ابتهاج عبیدی