8 حوت 1393 - مقالات
این روزها خبر از مذاکرات طالبان با آمریکاییها و چینایی ها در راس اخبار سیاسی قرار دارد و اشرف غنی امیدوار است که این بار با تکیه بر غرب و شرق بتواند این مخالفان سیاسی دولتش را به پای میز مذاکره بنشاند. غافل از اینکه وی نیز مانند کرزی صددرصد در تبیین دوست و دشمن خود به اشتباه رفته است.
به طور نمونه اتکا به کشوری مثل چین و واسطه قرار دادن چینی ها برای گفتگوهای صلح با طالبان. شواهد موجود حاکی از وجود حجم گسترده ای از سلاح های چینی در بین شبه نظامیان طالبان و حتی باشندگان ولایت بدخشان می باشد که گفته می شود این اسلحه ها در قبال مواد مخدر در اختیار این افراد قرار می گیرد.
همانطور که می دانید چين با سيزده كشور داري مرز خاكي و با پنج كشور مرز آبي ، در مجموع با هيجده كشور از جمله افغانستان هم مرز است. جمعيت چين طبق گزارش سال 1998 دفتر جمعيت چين يك میليارد و دوصد و سي و شش ميليون نفر رسيده بود.
چيني ها بر خلاف شوروي سابق دنبال تسخير جهان از طريق ايده كارگري و جبري تاريخي نيرويش را بيرون از مرزهايش خرج نكرد و در دوره استعماری هرگز به افغانستان تمايلي نشان نداده است. زیرا به برکت سرزمین حاصلخیز و مردم پر تلاش و کم توقع خیلی سریع به تکنولوژی دفاعی و صنعتی دست یافت.
این همسایه شمال شرقی ما که در این سیزده سال به روشنی در حال افزایش فعالیتهای تجاری خود با افغانستان است، تمایل چندانی به ایفاء یک نقش نظامی یا امنیتی در کشور ما نداشته و به جای فراهم كردن کمک براي دولت، بر تجارت و سرمایه گذاری مستقیم خارجی تاكيد دارد به گونه ای که برای استخراج و ذوب فلزات در معدن مس آینک مستقيما مبلغ چهار ميليارد دالر سرمايه گذاري كرد. (که البته شواهد و مدارک نشان می دهد در زمینه استخراج معادن کوتاهی فراوانی در انجام قرار داد از سوی چینی ها صورت گرفت که حتی منجر به آلوده شدن شدید محیط زیست اطراف معادن مذکور شده است)
این همسایه در اهداف خود احساسات به خرج نمي دهد و به افغانستان به عنوان تامین کننده نيازمندي هاي نفت و گاز و ثروت هاي معدنی و شریک تجاری آینده اش مي نگرد. از روش ها و سياست خارجي مرسوم چين براي نزدیک شدن به توسعه منطقه ای، در هر دو منطقه آسیای مرکزی و آفریقا، سرمایه گذاری در كشورها است.
پکن با استفاده از فرصت های شغلی و توسعه اقتصادی به ایجاد ثبات در كشورهاي منطقه كمك مي كند و در عين حال نیازمندي هاي رو به رشد خود را به منابع طبیعی برآورده مي سازد به همین دلیل این کشور تا کنون فقط دوصد میلیون دالر طی سیزده سال گذشته به افغانستان کمک کرده در حالی این مبلغ در برابر کمک 1.2 میلیارد دالری هند قابل مقایسه نیست. ولی چنين به نظر مي رسد كه همين كمك هاي اندك هم با انگيزه نفوذ سياسي انجام نشده است.
اما متاسفانه ایرادی که در مورد سیاست پکن در قبال کابل وجود دارد این است که چین طرف مورد معامله اش تفاوتی برایش ندارد. یعنی هم به نیروهای نظامی خارجی جنس از جمله اسلحه می فروشد، هم به دولت افغانستان و هم به شبه نظامیان مخالف دولت و طالبان. که وجود ده ها هزار اسلحه چینی در دستان نظامیان طالبان و باشندگان ولایت بدخشان شاهدی بر این مدعا می باشد.
درست است که چین سرباز نظامی به افغانستان اعزام ننموده تا خود را در معرض تروریزم بین المللی قرار ندهد، ولی با فروش هزارها قبضه سلاح سبک و سنگین به طالبان، کمک زیادی به آنها نموده است و به نوعی به بی ثباتی در کشور ما کمک کرده است.
نکته جالبی که در مورد چین وجود دارد این است که هیچ کس متوجه این سیاست تاجرانه پکن نمی شود. هرگاه نام از سلاحهای روسی، ایرانی و… می شود همه این کشورها را متهم به همکاری با تروریست می کنند ولی هرگز کسی به چین اعتراض نکرده است که چرا حتی در مواردی بصورت مستقیم به طالبان سلاحهای سبک و سنگین فروخته است.
البته باید گفت سیاست چین همین است که پیشرفت نماید و اقتصادش توسعه نماید. لذا نباید از چنین کشوری توقع داشت که بین دوست و دشمن همسایه اش فرقی قایل شود. در واقع در این زمینه هیچ تفاوتی میان آمریکا و چین نیست. هر دو در پی کسب منافع خود هستند یکی از طریق مشروع و دیگری از طریق نامشروع.
یکی مستقیم افراد بی گناه مردم افغانستان را بمباران می کند و دیگری از طریق فروش سلاح به شبه نظامیان وابسته به آل سعود و آمریکا، باعث کشتار مردم ما می شود. یکی مستقیما معادن ما را غارت می کند و دیگری با کاستی در قراردادها و نقض پیمانهایش نسبت به معادن افغانستان خیانت می کند.
در مجموع فرقی در دوستی آنها با افغانستان بین این دو نیست. هیچ کدام دلسوز ما نبوده و نیستند و در پی منافع خود می باشند. با این تفاوت که اگر دولتمردان افغانستان طی این سیزده سال می دانستند که آبی از آنها توسط چینی ها داغ می شود، به جای چسبیدن به آمریکا کمی هم به طرف چین متمایل می شدند. کاری که اکنون اشرف غنی آن را جزو سیاستهای خود قرار داده است یعنی آوردن چین در صحنه سیاسی و نظامی افغانستان.
ولی اشرف غنی باید بداند که چین آنچه برایش صرفه ی اقتصادی داشته باشد انجام می دهد و مانند آمریکا برای رضای خدا کاری انجام نمی دهد. لذا باید بسیار هوشیارانه در این زمینه تصمیم های لازم اتخاد شود.